ویرگول
ورودثبت نام
نوید روان
نوید رواننوید روان داروساز، پژوهشگر و مدرس در حیطه مطالعات بین رشته‌ای علوم انسانی سلامت در دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
نوید روان
نوید روان
خواندن ۸ دقیقه·۵ ماه پیش

علم هم قصه است! در باب روایتگری در علم

این جستار را به دوست عزیزم محمدحسین توفیق‌زاده تقدیم می‌کنم که در قصه‌شناسی و روایت‌گری پیشتاز است.

 

حوا به آدم سیب داد و موجب اخراج‌شان از بهشت شد، ضحاک دو مار بر دوش داشت که مغز مردان جوان را می‌خوردند، و شنل قرمزی فریب گرگ را خورد و خودش و مادربزرگش را طعمه‌ی او کرد. این‌ها و هزاران قصه‌ی دیگر که شما به خاطر دارید، هر کدام بخشی از فرهنگ، دینداری، و ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی ما را شکل داده‌اند. ما آدم‌ها احتمالا پس از آن که زبانمند شده‌ایم، اول از همه اشیاء را نامیده‌ایم و سپس در مورد آنها قصه گفته‌ایم. منظورم از قصه هر نوع روایتی در معنای عام کلمه است. اما آیا با ظهور علم جدید، قصه‌ها و اسطوره‌ها جای خود را به "واقعیت‌"های علمی مشاهده‌پذیر داده‌اند؟

Joseph Tells his Dreams to his Parents and Brothers- Rembrandt 1633
Joseph Tells his Dreams to his Parents and Brothers- Rembrandt 1633

در سرآغازِ رشد و توسعه‌ی علم در جهان جدید، ما قصه‌های گذشتگان را اسطوره و خرافه نامیدیم و در عوض، ارزش و اعتبار اساسی برای واقعیت علمی قائل شدیم. اسطوره‌ها و قصه‌های کهن ابزاری برای به انقیاد کشیدن انسان‌ها معرفی شدند و لازم بود انسانِ آزاد و خرد مدرن، تکیه بر علم را جایگزین این خرافات کند.

این ایده بعدها توسط برخی فیلسوفان علم به چالش کشیده شد. آنها که به گونه‌ای انتقادی به علم می‌نگریستند، منکر امکان مشاهده‌ی کاملا بی طرفانه شدند. علاوه بر این، واقع‌نما بودن علم (Science) و خرافه نامیدن هر آنچه که غیر علم است توسط بسیاری از اندیشمندان به چالش کشیده شد. پاول فایرابند که احتمالا جزو تندروترین افراد در این دسته است، معتقد بود "اسطوره‌ها علم دیروز اند و علم، اسطوره‌ی امروز" شما می‌توانید به این بیان بسیار رادیکال از این ایده پایبند نباشید، چنان که من نیستم. اما من در این جستار می‌کوشم نشان دهم چگونه روایت کردن واقعیت‌های علمی از همان اصولی پیروی می‌کند که قصه‌های کهن و اساطیری پیروی می‌کردند. برای این مقصودم، به طور خاص به دسته‌ای از روایت‌ها و استعاره‌ها در توضیح واقعیت‌های علوم زیست-پزشکی خواهم پرداخت: روایت‌های نظامی.

بله درست خواندید! ما برای چندین دهه ایمنی‌شناسی پزشکی را با روایت‌های نظامی توضیح داده‌ایم. میکروب‌ها عامل بیگانه هستند و گلبول‌های سفید سربازان جبهه‌ی نبردِ بدن علیه این بیگانگان. آنتی‌بیوتیک‌هایی که برای درمان عفونت می‌خوریم، در بدن ما به یاری این سربازان می‌آیند و با میکروب‌ها می‌جنگند. در مورد بیماری‌های تکان‌دهنده‌ی روزگار ما مثل سرطان، بخشی از خود بدن به عامل شورشی تبدیل می‌شود و علیه بقیه اندام‌ها طعیان می‌کند، و در مورد بیماری‌های خود ایمنی مانند ام اس و لوپوس، یا در موارد پس زدن پیوند کلیه، این سربازان خودی هستند که به اشتباه به زیرساخت‌ها نیروهای خودی حمله می‌برند. ممکن است فکر کنید این روایت‌ها فقط برای کتاب‌های درسی مدارس و انگاره‌ی عمومی هستند و دانشمندان واقعا علمی و بدون قصه یا استعاره می‌اندیشند و با یکدیگر صحبت می‌کنند. اگر چنین اعتقادی دارید، کافی است سری به کتاب‌های رفرنس تخصصی ایمنی‌شناسی بزنید (فارسی یا انگلیسی؛ فرقی ندارد) تا با واژه‌هایی مانند مبارزه، عوامل بیگانه، آنتی بادی (پادتن)، سلول‌های کشنده (Natural Killer Cells) و بسیاری از واژه‌های از این دست روبرو شوید. استعاره‌ها و روایت‌های نظامی بر بسیاری از توصیفات علمی پزشکی امروزی مسلط شده‌اند.

هنک تن هاوه (Henk Ten Have) یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان پزشکی معاصر، در یک مقاله‌ی کوتاه که در سال 2021 نوشته است که توضیح دهنده‌ی مقاله‌ی مفصلی با همین موضوع است (لینک هر دو مقاله را در انتهای مقاله گذاشته‌ام.). او در این نوشته تاکید می‌کند سال‌ها غلبه‌ی روایت‌ها و استعاره‌های نظامی بر پزشکی موجب شد که بلافاصله پس از شیوع همه‌گیری کووید، کشورهای مختلف به سرعت وارد فاز امنیتی و جنگی شوند. به عبارتی، نوع روایتگری ما از واقعیت‌های علمی، نمود متناظری در فرهنگ و سیاست و روابط انسانی پیدا کرد.

به خاطر بیاورید که در همه‌گیری کووید در همین ایرانِ خودمان، به سرعت "ستاد ملی مبارزه به کرونا" تشکیل شد. جدا از این که "ستاد" خودش نهادهایی مانند ستاد کل نیروهای مسلح را تداعی می‌کند، واژه‌ی مبارزه هم مشخصا طنینی نظامی دارد. از این فراتر، به خاطر بیاورید که در تصویرگری‌های حماسی، ماسک پزشکان و پرستاران به ماسک شیمیایی سربازان جنگ هشت ساله تشبیه شد و در ادبیات عمومی، بیمارستان‌ها به خط مقدم و جبهه تعبیر شدند. پس از مت کوتاهی، واژه‌ی مدافعان سلامت برای پزشکان، پرستاران و ارائه‌دهندگان خدمات بهداشتی و درمانی انتخاب شد که تداعی‌گر یکی از رایج‌ترین اصطلاحات نظامی آن زمان، یعنی مدافعان حرم بود. تن‌ هاوه به ما می‌گوید وضع در سایر کشورهای دنیا هم تفاوت چندانی با ایران نداشته است و هر کدام به طریقی آرایش نظامی به خود گرفتند. اما این تسلط استعاره‌های نظامی از کجا منشا می‌گیرد؟ از همان قصه‌هایی که ما در مورد واقعیت‌های علمی گفته‌ایم.

Portrait of an Army Doctor- Albert Gleizes 1915
Portrait of an Army Doctor- Albert Gleizes 1915

دست نگه دارید! من نمی‌خواهم بگویم "اینا همه‌ش قصه‌س!". من موضع ضد علمی ندارم و حتی واقع‌نما بودنِ علم را نفی نمی‌کنم. مسئله این است که انسان به اقتضای ذات زبانمندش، تا دهان می‌گشاید که درباره‌ی هر چیزی از جمله واقعیت‌های علمی صحبت کند، ناگزیر قصه می‌گوید. واقعیت این است که بدن، صحنه‌ی نبرد نیست و گلبول‌های سفید سرباز نیستند. وقتی یک گلبول سفید علیه یک باکتری، آنتی بادی ترشح می‌کند یا آن را می‌بلعد و از بین می‌برد، همه‌ی آنچه که اتفاق می‌افتد برهمکنش‌های شیمیایی است. مجموعه‌ای از ساختارهای شیمیایی بر روی آن باکتری وجود دارد و مجموعه‌ای از ساختارهای شیمیایی بر روی آن سلول بدن که به نوعی با یکدیگر واکنشِ منجر به پیوند می‌دهند. سپس، به دنبال آن پیوند شیمیایی، سلسه واکنش‌های شیمیایی دیگری در سلول آغاز می‌شود که موجب آزاد شدن آن ماده‌ی خاص یا احاطه کردن آن باکتری می‌شود. بله! کمی پیچیده شد چون تلاش کردم از روایت‌های رایج نظامی برای توصیف آن استفاده نکنم. اما باز هم توجه کنید که استفاده‌ی من از کلماتی مانند بلعیدن، احاطه کردن، و از بین بردن، استفاده‌ای استعاری است و واقعیت عینی ندارد. در واقع یک سلول تک، یک انسان نیست که در یک سیر علّیِ کنش‌ها، چیزی را قصدمندانه احاطه کند، ببلعد(!)، و سپس از بین ببرد. اما حتی اگر بیان من را از این انسان‌انگاری‌ِ سلول‌ها تهی کنید و تنها توصیف ساده‌ی "ماده‌ی شیمیایی A با ماده‌ی شیمیایی B پیوند شیمیایی برقرار می‌کند" را باقی بگذارید، باز هم یک قصه گفته‌اید و از استعاره‌ی "پیوند" استفاده کرده‌اید و. با فعل برقرار کردن عاملیتی برای آنها قائل شده‌اید!

Joseph Interpreting Dreams to Butler and Baker Concluded with him in Prison- Alexander Andreyevich Ivanov 1827
Joseph Interpreting Dreams to Butler and Baker Concluded with him in Prison- Alexander Andreyevich Ivanov 1827

اما آیا این که روایت‌های ما با آنچه در واقعیت وجود دارد متفاوت‌اند و تنها یک بازنمایی روایتگرانه از واقعیت هستند باعث می‌شود آنها بی اعتبار باشند؟ آیا باید از این متن نتیجه بگیریم که بار بعدی که سرما خوردیم آموکسی سیلین نخوریم؟ یا به بچه‌هایمان واکسن نزنیم؟ علاوه بر این، آیا پزشکان، متخصصانِ ایمنی‌شناسی، یا شرکت‌های داروسازی به صورت عامدانه این قصه‌ها را جعل کرده‌اند تا بشر را استثمار کنند و به آنها دارو بفروشند؟

قطعا نه! چنان که گفتیم، انسان ذاتا قصه گو است. مادامی که زبان داریم اگر بخواهیم واقعیتی را بدون قصه گفتن توضیح دهیم باید خاموش بمانیم. به این ترتیب، اگر بخواهیم در مورد واقعیت‌های علمی قصه نگوئیم باید اساسا در مورد آنها سکوت کنیم. این قصه‌ها، بهترین شیوه‌هایی بوده‌اند که ما می‌توانستیم به وسیله‌ی آنها واقعیت‌های علمی را توضیح دهیم. قابل تصور است که می‌توانستیم جور دیگری در مورد آن‌ها قصه بگوئیم اما نمی‌توانستیم اساسا قصه نگوئیم. همچنین نمی‌توان تصور کرد که کل این قصه‌ها و استعاره‌ها به صورت قصدمندانه توسط فقط یک نفر ساخته شده باشند. قصه‌ها عموما در بستر فرهنگ و به صورت تدریجی شکل می‌گیرند.

ممکن است بپرسید مگر می‌شود به شیوه‌ی دیگری هم این وضعیت را توصیف کرد و اگر می‌شود پیامدهای فرهنگی آن چیست؟ بله! تا پیش از اختراع میکروسکوپ و دیدن آن سلول‌هایی که امروز بعنوان عوامل بیگانه می‌شناسیم، تصور رایج این بود که بیماری ناشی از بر هم خوردن تعادل خود بدن است. به این ترتیب، نه بدن صحنه‌ی نبرد بود و نه سرباز و اسلحه‌ای قابل تصور بود. مدیریت بیماری‌ها در این دوره، اغلب مدیریتی مراقبانه بود. در این دوران، فرد بیمار کسی بود که باید از او مراقبت شود، نه آنکه با او جنگیده شود. علاوه بر این، این جمله‌ی منسوب به مسیح که "من بیمارم، از من مراقبت کنید" در سراسر قرون میانه، انگیزه‌ی ساخت بیمارستان‌هایی بود که بر خلاف بیمارستان‌های امروزی، نه عرصه‌ی نبرد بلکه محل مراقبت و رسیدگی به بیماران بود. این همان چیزی است که تن هاوه پزشکی مراعات کننده، یا پزشکی مهربان (Gentle Medicine) می‌نامد و در تلاش است که مسیری برای احیاء آن در جهان امروز بگشاید.

Christ Among the Doctors- Albrecht Durer 1506
Christ Among the Doctors- Albrecht Durer 1506

نباید اشتباه کنیم! توجه به پزشکی مهربان، یک جریان واپس‌گرایانه نیست. قرار نیست دستاوردهای علم مدرن و این استعاره‌ها و قصه‌ها را انکار کنیم و به طب جالینوسی برگردیم. همچنین باید توجه کنیم که احتمالا اگر این قصه‌ها نبودند، بشر نمی‌توانست به سرعت به توفیقاتی مانند واکسیناسیون عمومی و ریشه‌کنی بسیاری از بیماری‌های خطرناک مانند آبله و فلج اطفال برسد. من آنچه را که تن هاوه به شکل سرراستی توضیح نداده است شفاف می‌کنم: موضوع اصلی در قصه‌شناسی علم و به طور خاص علوم پزشکی، فاصله گرفتن از تقدس‌گرایی علمی، و به رسمیت شناختن تاثیر متقابل فرهنگ و علم است؛ بی‌آنکه یک را بر تخت بنشانیم و دیگری را به مسلخ ببریم.

در این جستار نشان دادم که چگونه قصه گفتن در تار و پود تمام فعالیت‌های بشری از جمله علم ورزی رسوخ کرده است. من توضیح دادم که در مورد علم هم یا باید قصه گفت یا خاموش ماند. اما این روایت‌ها چنان که مثلا در مورد مدیریت همه‌گیری کرونا دیدیم، ناگزیر، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی هم دارند. علاوه بر این، روایت‌های علمی نیز، خود در بستر فرهنگی-اجتماعی شکل می‌گیرند. آنچه مهم است دست کشیدن از نگاه قدسی به علم و به رسمیت شناختن این واقعیت است که علم هم مانند هر فعالیت فرهنگی دیگری با قصه گفتن درآمیخته است. فراتر از این، این جستار دعوتی است برای دانشمندان علوم پزشکی و اندیشمندان علوم انسانی، خصوصا در حیطه‌ی ادبیات، روایتگری، و هنر، تا در زمینه‌های فرهنگی شکل‌گیری علم و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آن از دریچه‌ی فهم امروزی از قصه و روایت تامل کنند.

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC8532082/

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/34415502/

علمقصهروایتپزشکی
۳
۰
نوید روان
نوید روان
نوید روان داروساز، پژوهشگر و مدرس در حیطه مطالعات بین رشته‌ای علوم انسانی سلامت در دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید