به نام نگارندۀ سخن
نقد و بررسی رمان 1984 از جورج ارول به قلم نازنین ناظم، دانشجوی مهندسی صنایع
زیر نظر استاد بزرگوار: دکتر حسین علیقلی زاده
رمان 1984 به نویسندگی جورج اورول، از نویسندگان مشهور انگلیسی و نویسندۀ کتاب قلعه حیوانات، از پرفروشترین کتابهای قرن بیستمی است. این دو رمان را میتوان مکمل هم دانست چرا که هر دو، جامعهای استبدادی و تمامیتخواه را روایت میکنند.
رمان 1984، از همان ابتدا ما را با شخصیت اصلی داستان، وینستون اسمیت آشنا میکند. براعت استهلال این رمان، ذهن خواننده را با حوادث تلخ و تاریک آماده میکند. داستان ما را به دنیایی میبرد که هیچگونه آزادی عمل و بیان وجود ندارد. دنیایی که در هر لحظه دوربینها، ماموران و به قولی تمام کائنات در حال رصد افکار و گفتار هستند، که رمان از آنها با عنوان "برادر بزرگ" یاد میکند. عبارت "برادر بزرگ در حال تماشای شما است" به مراتب در رمان تکرار شده است.
این حکومت، 4 وزارتخانه دارد که به طور طعنآمیزی برخلاف نامشان عمل میکنند: وزارت صلح، وزارت عشق، وزارت حقیقت و وزارت فراوانی. زیرا این حزب در شعارهای سهگانهاش همه چیز را برخلاف آن چه هست، نمایان میسازد:
"جنگ، صلح است.
آزادی، بردگی است.
نادانی، قدرت است."
در این رمان به مسائل سیاسی و اجتماعی زیادی اشاره میشود از جمله : فاصله طبقاتی، تبعیض، رواج خشونت، برانگیختن احساسات و تعصبات مردم، شست و شوی مغزی افراد از سنین خردسالی، انکار آشکار حقیقتها، شکنجههای سیاسی، سانسورهای شدید رسانهای و ...
اما از همه جالبتر برای من، تغییر زبان بود. شخصیت اصلی داستان، وینستون اسمیت که خود در وزارت حقیقت مشغول به کار است، وظیفه دارد تا کلمات جدیدی که ساخته میشود را وارد نوشتهها کند و حتی در مواردی نام و اثر یک فرد را از همه نوشتهها و اسناد پاک کند گویا هرگز وجود نداشته است! در این بخش از کتاب ما به اهمیت زبان یک کشور پی میبریم. اینکه چگونه با تغییر دادن زبان یک مجموعه، میتوان فرهنگ و تاریخ آن را تحریف کرد و یا موجب سوء تعبیر شد.
از دیگر نکاتی که دوست دارم در نقد این کتاب بنویسم، این است که کنترل افکار و احساسات در دنیای امروزه نیز رخ میدهد. هوش مصنوعی که در اپلیکیشنهای گوناگونی از آن استفاده میشود نمونۀ بارز کنترل افکار است. زیرا هوش مصنوعی میتواند با تحلیل واکنشهای ما نسبت به هر پستی، خط مشی فکری ما را استخراج کند.
آنچه از این کتاب آموختم:
· با گرفتن آزادی بیان و آزادی تفکر از مردم میتوان بر آنها مسلط شد و هر جور و جفایی را انجام داد.
· مقدس خواندن هر آرمانی، روزنهای برای عدم تفکر و پدید آمدن تعصبات پوچ است. پس در مواجهه با هر پدیدهای لازم است ابتدا تعقل کنیم و سپس آن را بپذیریم.
· برخی حکومتها تکنیکشان این است که مردم را در حدی قرار دهند که تنها موفق به رفع نیازهای حداقلی خود باشند و بدین ترتیب هیچگونه راهی برای قدرت گرفتن نداشته باشند.
· تکنیک حکومتهای استبدادی این است که با راه انداختن همیشگی آشوب و جنگ، احساسات مردم را برانگیزانند و آنها را وادار به شعار دادن کنند.
· حکومتهای استبدادی، تنها کسانی را دانشمند میدانند و میخوانند که برای هدفهای سلطهجویانۀ آنان مفید باشند.
· هر چه قدر بیشتر بدانیم و بخوانیم و آگاهی یابیم، کمتر میتوانند بر ما ظلم کنند.
· در جهل نگه داشتن مردم، تکنیکی است که با آن میتوان قدرت گرفت.
· اغراق بیش از حد در مسئلهای، خود نشانگر عدم درستی آن مسئله است. این موضوع در کتاب با نماد دخترمومشکی که در بخش ادبیات کار میکرد، نمایان شدهاست.
احساسی که هنگام خواندن این کتاب داشتم:
این رمان به قدری زیبا نوشته شده بود که در سرتاسر آن، احساس خفقان و ترس را به خواننده منتقل میکرد. خواندن این رمان برای من شبیه راه رفتن در خیابانی تاریک بود، به طوری که همواره احساس ناراحتی و معذب بودن همراهم بود. در واقع، نویسنده با هنرمندی تمام، آزادی را از ما میگیرد و همزمان با شخصیتها، تنگناهایی را که دارند، حس میکنیم.
زیباترین بخش کتاب از دیدگاه من:
به شخصه به اندیشیدن و تفکر اهمیت زیادی میدهم برای همین است که این جمله را سرلوحۀ زندگیام قرار داده ام: اندیشه تا زنده است، تازنده است...
و به همین علت، زیباترین جملۀ این رمان را جملۀ زیر میدانم:
" یک جامعه طبقاتی فقط بر اساس فقر و نادانی می تواند امکان پذیر باشد."
این رمان را پیشنهاد میکنم به همۀ کسانی که:
· به مباحث سیاسی علاقهمندند.
· از خواندن رمانهای تاریک، تلخ و گزنده واهمهای ندارند.
· به دنبال رمانی هستند که از طریق آن به تفکر واداشته شوند و نه صرفا لذت ادبی.
· به دنبال چالش کشیدن معضلات اجتماعی هستند.
· از خواندن قلعه حیوانات لذت بردند!
در کل، جورج ارول استاد این است که عمیقترین و تلخترین خلاهای سیاسی را در قالب داستان به رخمان بکشد. او این کار را در رمان قلعه حیوانات هم انجام داد و این بار بسیار تندتر و تاریکتر در رمان 1984 بیان میکند. با این تفاوت که در قلعه حیوانات، رفته رفته آزادی را سلب میکرد اما در 1984 از همان ابتدا ما را در خفقان قرار میدهد.
در ادامه، به بخشهای برگزیدۀ نقدهایی که خواندم، میپردازم:
نقد از محمدرضا تیموری:
تمامیت خواهی ، همانطور که از نامش پیداست ، به دولتی گفته می شود که بر تمام احوالات ، کارها و فعالیت های مردم در هر زمینه ای تسلط دارد و آن را کنترل می کند. یک دولت تمامیت خواه ، از رنگ لباس مردم گرفته تا ارتباط آن ها با مردم را خود انتخاب می کند و آنچنان شرایط بسته ای ایجاد می کند که مردم در آن حکم ربات هایی را دارند که بر اساس ایدئولوژی دولت به زندگی ماشینی خودشان ادامه می دهند . در این نوع دولت ها عمدتا یک حزب حاکم وجود دارد .
این حزب حاکم رهبری دارد که همه از آن دستور می گیرند. تفکر مردم به وسیله ی پلیس های مخفی بسیار کنترل می شود و تمامی دیگر جوانب زندگی از جمله معیشت و ارتباطات نیز همیشه در لایه ای از ابهام ، سانسور و خفقان به سر می برد .
اگر بخواهیم در طول تاریخ به چند نمونه از این دولت های تمامیت خواه اشاره کنیم و آن ها را برایتان شرح دهیم ، باید بگوییم که حکومت هیتلر در بین آلمان ها ، حکومت موسولینی در ایتالیا و حکومت استالین در روسیه ، از معروف ترین حکومت های تمامیت خواه در طول تاریخ می باشند .
البته امروزه نیز حکومت های تمامیت خواه بسیاری بر روی قدرت هستند که اگر مروری به تاریخ داشته باشید ، می توانید بسیاری از آن ها را حتی در بسیاری از کشورهای مدرن مشاهده کنید. اما سوال دیگری که باید در باب حکومت های تمامیت خواه پرسید ، ذکر این نکته است که ما چطور می توانیم بفهمیم که در حکومتی تمامیت خواه زندگی می کنیم یا نه ؟
در واقع ویژگی های یک حکومت تمامیت خواه چیست؟این امر دقیقا درسی است که اورول از آن بعنوان خطری به نام تمامیت خواهی یاد می کند. در ادامه چندین سرفصل اساسی دولت های تمامیت خواه را با هم مرور می کنیم و هر کدام از این تفکرات را در لایه ی آموزه های جورج اورول در کتاب ۱۹۸۴ بررسی خواهیم کرد و سعی خواهیم کرد که به شما درس عبرتی را که جورج اورول قصد بیان آن را داشته ، منتقل کنیم .
بسته شدن روزنامه های منتقد حکومت در رمان ۱۹۸۴
نخستین بارقه های ظهور یک حکومت تمامیت خواه این است که راه های آگاهی سازی برای مردم جامعه بسته شود. از این رو روزنامه ها که در دسترس ترین رسانه های مردمی می باشند ، نخستین هدف دولت های تمامیت خواه برای از بین بردن آگاهی در میان مردم می باشند .
شاید برایتان جای سوال باشد که چرا روزنامه ها اولین هدف دولت ها می باشند و چرا دیگر رسانه ها مورد این سانسور قرار نمی گیرند. پاسخ بسیار روشن است . نخست اینکه روزنامه ها گسترده ترین رسانه ی مردم محور در تمامی جهان هستند .
دوم آنکه روزنامه ها به دست نویسندگان اداره می شوند و تلویزیون به دست دولتی ها. نویسندگان ، مسئولیت آگاهی و آگاه سازی مردم را به دوش دارند و تلویزیون و رسانه های دیگر ، مسئول سرگرم کردن مردم و پرداختن به موضوعات بیهوده و پرت کردن حواس عوام از این بسیار مهم است که تنها راه نقد حکومت که همیشه نیز از طریق نویسندگان ، به عنوان قشر مستقل و آگاه جامعه صورت می گیرد ، بسته شود .
بسته شدن روزنامه های منتقد ، این باب را برای بسیاری از نویسندگان دولتی و وابسته به حکومیت های تمامیت خواه باز می کند که سر علم کنند و شروع به تبلیغاتی زیر پوستی علیه اپوزیسیون و به تشویق سیاست های دولت تمامیت مشغول شوند . البته ، این را هم فراموش نکنید که این خود دولت های تمامیت خواه هستند که به روزنامه های منتقد مجال سخن می دهند و در موقعیت مناسب وقتی تمام نویسندگان مخالف دولت و تمامی کسانی که با این روزنامه بعنوان بلندگو های آگاهی مردم فعالیت می کنند را شناسایی کردند ، آن ها را از میان بر می دارند و سعی می کنند که با توقیف کردن و بستن تریبون این نویسندگان در پاکسازی فکری مردم ( البته به قول خودشان ) گامی جدید بردارند .
§ وجود سانسور شدید در تمام ابعاد، از جمله اطّلاعات، رسانهها، اینترنت، مطبوعات و کتب
دومین نشانه های وجود یک دولت تمامیت خواه بحث سانسور است. این بحث سانسور بحث گسترده ای دارد که شاید اگر کمی آن را باز کنیم ، بحث به جاهای باریک بکشید. اما سعی می کنیم که سر بسته به تمامی موارد ان اشاره کنیم تا که خود شما مخاطبین عزیز به لب مطلب پی ببرید و آن را درک کنید . یکی از ویژگی های بارز دولت تمامیت خواه ذکر این نکته است که مجال فکر کردن ، آن هم بصورت آزادانه را به انسان ها نمیدهد. این مجال فکر کردن چیست ؟
ببیند هر انسانی با توجه به داده هایی که در اختیار دارد ، مسیر فکر کردن را تا رسیدن به آگاهی طی می کند. حال اگر داده هایی که به دست انسان ها می رسد ، محدود باشد و یا اینکه دست کاری شده باشد ، طبیعتا مجال فکر کردن نیز برای مردم آن کشور و یا سرزمین امکان پذیر نخواهد بود. از این رو بسیار مهم است که قشر آگاه جامعه ، آگاهانه به مسئله ی سانسورها و بسیاری دیگر از محدودیت های دسترسی به اطلاعات واقف باشند و آن را به عنوان یک خطر به مردم گوشزد کنند .
حال سوال اساسی این است که اگر سانسور رخ بدهد و یا اگر اتفاقاتی چون عدم دسترسی به اینترنت آزاد و یا عدم ورود بسیاری از کتب انتقادی و روشنفکری به داخل دولت ها صورت بگیرد ، چه اتفاقی رخ می دهد؟ اولین نتیجه ی آن ذکر این نکته است که رهبران دولت های تمامیت خواه به اولین هدف خود یعنی : ” آنچه را که من صلاح می دانم ، صلاح مردم است. ” ، می رسند . در واقع یک رهبر در دولت تمامیت خواه ، تلاش می کند که با ایجاد یک خوراک فکری ، عملیات شستشوی فکری را به بهترین شکل ممکن در مردم خود صورت دهد و نگذارد که آن ها روزنی برای رسیدن به حقیقت پیدا کنند .
§ زندانی شدن منتقدان حکومت در رمان ۱۹۸۴
یکی دیگر از ویژگی های یک دولت تمامیت خواه ذکر این نکته ست که به هیچ وجه طاقت شنیدن حرف مخالف را ندارد. در واقع یک دولت تمامیت خواه در همه حال سعی می کند که اوضاع را به نحو احسن به نفع خودش تمام کند . از این رو هر کسی که ذره ای آشوب کند و یا اینکه بخواهد تلاشی در جهت آگاهی رسانی به مردم داشته باشد ، زندانی می شود و دیگر راهی برای زیستن در جامعه ندارد. این ویژگی بارز دولت های تمامیت خواه است.
دیگر ویژگی های مربوط به یک دولت تمامیت خواه به صورت تیتروار می تواند در گزینه های زیر خلاصه شود:
§ پناهندگان سیاسی فراوان در کشورهای دیگر
§ اقتصاد بستۀ دولت مدار
§ وجود رهبری مقتدر و اغلب کاریزماتیک در رأس حکومت
§ شخصیتپرستی (کیش شخصیت)
§ وجود ایدئولوژی فراگیر رسمی و حکومتی که همهچیز با آن سنجیده میشود
§ سرکوب و تبعیض نظام مند و بنیادین علیه افرادی با گرایش جنسی و/یا هویت جنسیتی مختلف
§ سرکوب شدن حقوق افراد سیاسی، مذهبی و قومی
§ قرار داشتن انحصار رسانههای فراگیر، از جمله رادیو و تلویزیون، در اختیار دولت و نبودِ رادیو و تلویزیون خصوصی
§ دولتی بودن تمام نظامهای ارتباطی، از جمله پُست، تلفن و اینترنت
§ مقدّسشماری آرمانهای رسمی حاکمیّت
§ برخورد سختگیرانه و بیرحمانه با مخالفان حکومت
§ محدود شدن آزادیهای فردی، بهویژه، آزادیِ بیان
نقد از راضیه بهرامی:
این کتاب به خوبی توانسته است شرایط یک جامعه ی بسته و بدون حریم شخصی برای شهروندان را نشان دهد.از دیگر نکات جالب این کتاب تعابیر جالب ِآن بود. مثل پلیس اندیشه!!!!!یعنی پلیسی که به محض این که کسی فکر جرمی را کند سر و کله اش پیدا میشود!!!این یعنی حتی قدرت فکر کردن ودر خویشتن خود غرق شدن هم از تو گرفته میشود وبه قول زنده یاد نادر ابراهیمی تبعید ابدی روح آغاز میشود.
نقد از دکتر امیرمسعود امیررستمی:
۱۹۸۴ رمانی است که هیچگاه کهنه نمیشد و داستان آن برای ابد تازه جلوه میکند و هر کسی گمان می کند که کتاب برای عصر او نوشته شده است. این کتاب تا به حال به بیش از ۶۵ زبان مختلف ترجمه شده است و میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است و در نتیجه آن، جورج اورول به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسید.
درست است که کتاب ۱۹۸۴ یک کتاب تخیلی محسوب میشود و شاید حکومتهای زیادی مانند حکومت اوشینیا در دنیای واقعی وجود نداشته باشند، اما هنوز هم مسئله امنیت و حریم خصوصی یکی از دغدغههای مهم انسان است. صفحه سخنگو دستگاه جاسوسی حزب در کتاب ۱۹۸۴ است که در همه خانهها نصب شده و قادر است صدا و تصویر شما را در ۲۴ ساعت شبانهروز مخابره کند.
جرج اورول کتاب ۱۹۸۴ را استادانه نوشته و موضوعات مختلف را بسیار زیبا به همدیگر وصل میکند. پیشبینیهای اورول بسیار جسورانه است و نوشته های او در مورد دغدغههای فکری انسان، ترس، امید، وجه تاریک قدرت، جدال دروغ و حقیقت، و… بسیار دقیق هستند.
جرج اورول در این کتاب، آیندهای را برای جامعه به تصویر میکشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقه شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر) (رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در این جامعه گناهکاران به راحتی اعدام میشوند وآزادیهای فردی و حریم خصوصی افراد بهشدت توسط قوانین حکومتی پایمال میشوند، به نحوی که حتی صفحات نمایش در خانهها از شهروندان جاسوسی میکنند.
در قرار گرفتن کتاب در ژانر علمی–تخیلی بحث وجود دارد؛ اما بسیاری آن را کتابی شاخص در این سبک میدانند.
جورج اورول (George Orwell) کتاب 1984 را در سال 1949 نوشت، زمانی که جنگ دوم جهانی به تازگی پایان یافته بود و جهان خطر تسلیم شدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی احساس کرده بود. در آن زمان جنگ سرد هنوز به معنای واقعی آغاز نشده بود و در دنیای غرب روشنفکرانی بودند که به دفاع از کمونیسم برخواسته بودند. اورول این کتاب را در واقع برای اخطار به غرب در مورد گسترش کمونیسم نوشت. اما داستان این اثر را میتوان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطۀ حکومتهای استبدادی تعمیم داد.
داستان به طرزی زیبا کاملترین حالت یک حکومت استبدادی را توصیف میکند. اورول خیلی خوب توانسته اقدامات دولتها برای کنترل مردم را چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم شرح دهد. استفادۀ حزب از تکنولوژی و مخصوصاً صفحه های سخنگو که هم مردم را تحت نظر داشته و هم برای تبلیغات سیاسی استفاده میشوند، نمونه ای از این موضوع است. همچنین استفاده از کودکان و آماده سازی آنها از همان دوران کودکی برای دفاع از آرمانهای حزب یکی دیگر از فعالیتهای مهم حزب را تشکیل میدهد. (موضوع کار بر روی افکار کودکان و آماده سازی آنها برای کسب اهداف سیاسی در آینده در دیگر اثر معروف نویسنده “مزرعۀ حیوانات” هم دیده میشود، آنجا که ناپلئون نه توله سگ را مخفیانه بزرگ کرده و مدتی بعد از آنها برای کسب قدرت در مزرعه استفاده میکند.)
موضوع این کتاب مثل رمان «قلعه حیوانات» از همین نویسنده، سیاسی هست و خیلیها اعتقاد دارند که این دو کتاب مکمل هم هستند.
تمام تلاش جورج اورول این بود که داستان را آنقدر واقع گرایانه نشان دهد که خوانندگان امروزی به این باور برسند که چنین جامعه ای واقعا وجود دارد و اگر مردم از تاریخ درس نگیرند یا در برابر زیاده خواهی حکومتشان مقاومت نکنند، همین بلا هم سر آن ها می آید. دو مضمون تمامیت خواهی و تاریخ در کنار هم قرار می گیرند و پیام ۱۹۸۴ را منعکس می کنند.
اورول داستان خود را در لندنی جنگ زده روایت می کند. هفته ای سی تا چهل بمب بر سر شهر می بارد و هرجایی که وینستون نگاه می کند، جنگ را به یاد او می آورد. مراسم هایی مثل «دو دقیقه نفرت» یا بیلبوردها و پوسترهای چاپ شده توسط حزب هم موید این مساله هستند. محرومیت هم از دیگر پیامدهای جنگ است که لابه لای دود و بوهای بدی که از ساختمان های شهر بیرون می زند، خود را نشان می دهد. مردم انگلیس در دهه ۱۹۴۰ اولین افرادی بودند که این کتاب را خواندند و هنگام مطالعه افتتاحیه ۱۹۸۴، متوجه می شدند که این وضعیت دقیقا شبیه زندگی خودشان است. لندنی ها که از جنگ جهانی دوم جان به در برده بودند خیلی سریع می توانستند محرومیت و خرابی توصیف شده در رمان را با وضعیت زندگی خود مطابقت دهند.
با این حال، در حالی که وینستون برادر بزرگ را مسئول وضعیت زندگیش می داند، لندنی ها به این باور نرسیده بودند که حکومت بریتانیا عامل مصیبت آن هاست. برعکس دولت بریتانیا معتقد بود آلمان نازی جنگ را شروع کرده و باعث بروز چنین بحران و نابودی شده است. عصیان وینستون علیه برادر بزرگ را مخاطب آن زمان بهتر درک می کرد. چرا که او برای براندازی آلمان نازی و فاشیسم حاکم بر ایتالیا تلاش کرده بود. اگر چه تعیین جرقه های مشخصی که باعث شروع جنگ جهانی دوم شد کمی سخت است، ولی مردمی که در جبهه متفقین کنار هم می جنگیدند معتقد بودند ماموریت مشترک همه آن ها از بین بردن تمامیت خواهی و برقراری دوباره دموکراسی در سراسر جهان است. با توجه به چنین بستری، پیام سیاسی ۱۹۸۴ کاملا مشخص به نظر می رسد.
حزب حاکم بر دنیای رمان یک حکومت تمامیت خواه است. نه طبقه عادی حزب و نه طبقه کارگر هیچ نقشی در هدایت کشور و قوانین حاکم ندارند. طبقه بالای حزب رسانه را به بازی می گیرند و با نفود به حریم شخصی مردم، بر روی تمام جنبه های زندگی افراد از جمله عشق و روابط جنسی نظارت دارند. وقتی تبلیغات سیاسی، محرومیت و قوانین سفت و سخت هم نمی تواند نظر کسی را به سمت حزب متمایل کند، دولت از شکنجه برای شستشوی مغزی استفاده می کند. این حقیقت که حزب به منظور این که وینستون را متحول کند باید او را به یک مرده متحرک تبدیل کند نشان دهنده بی مایگی حزب است. از آن جا که دکترین حزب نمی تواند افراد متفکری مانند وینستون را تحت تاثیر قرار دهد، حزب مجبور است با زور و اجبار قدرت خود را حفظ کند. اورول از خوانندگان می خواهد که ماهیت شیطانی و بی مایگی حزب را تشخیص دهند و به این ترتیب، از گسترش تمامیت خواهی جلوگیری کنند. اورول اگرچه هیچ گاه به صورت مستقیم به حکومت جایگزین خاصی اشاره نمی کند، ولی به طور تلویحی می توان متوجه شد که او طرفدار سوسیالیسم، دموکراسی و سرمایه داری است.
نقد از ترنسلیتور
اما احتمالاً جالبترین ایده ای که در این کتاب بیان میشود استفادۀ حزب از زبان برای اطمینان از تداوم حکومت خود است. حزب زبانی جدید و ساده ایجاد کرده است که در آن کلمه ای برای بیان مطالبی که با آرمانهای حزب در تضاد هستند وجود ندارد. بنابراین مردم نمیتوانند در مورد موضوعی مثل آزادی صحبت و یا حتی فکرکنند. این زبان newspeak یا زبان جدید نامیده میشود.
کار دیگری که حزب انجام میدهد استفاده از doublethink یا دوگانه باوری استDoublethink .عبارتست از قبول کردن همزمان دو مفهوم متضاد. برای مثال افرادی که مسئول تغییر دادن مداوم اسناد تاریخی هستند با آنکه خود این عمل را انجام میدهند باز هم کاملاً این اسناد را معتبر میدانند. حتی نام وزارتهای چهارگانۀ اوشنیا هم به نوعی تمرینdoublethink است: وزارت عشق محل شکنجه است، وزارت فراوانی دلیل قحطی ها، وزارت صلح مسئول رسیدگی به مسائل مربوط به جنگ و وزارت حقیقت محل تغییر اسناد تاریخی و آماده سازی دروغ ها وتبلیغات سیاسی. شعار اصلی حزب هم نمونۀ کامل و پرمفهومی ازdoublethink است: جنگ صلح است، آزادی بردگیست، جهالت قدرت است. (باید اشاره شود که مفهومdoublethink هر چند عجیب به نظر می آید امروزه کاربرد زیادی در سیاست دارد. برای مثال مردم آمریکا از جنگ برای برقراری صلح حمایت میکنند و یا در عین حال که اعتقاد دارند کشورشان حامی دمکراسی است روابط نزدیک آن با حکومتهای غیر دمکراتیک مانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه را نیز میپذیرند.)
کتاب 1984 به دلیل تاثیر زیادی که بر ادبیات داشته باعث ایجاد دست کم چهار کلمۀ جدید در زبان انگلیسی شده است:
doublethink: پذیرش همزمان دو مفهوم متضاد مخصوصاً در نتیجۀ تلقین فکری سیاسی
thoughtcrime: جرم فکری
newspeak: زبانی دوپهلو و نامفهوم که در تبلیغات سیاسی استفاده شود
big brother: شخصی که قدرت کامل در حکومتی معمولاً استبدادی دارد
این اثر همواره جزوده رمان برتر قرن بیستم شناخته شده و همچنین در نظرخواهی انجام شده از خوانندگان مجلۀ تایم که حدود سه سال پیش انجام شد به عنوان برترین رمان در طول تاریخ انتخاب شد.