⭕️ما و تجربههای ما
تمامی ما انسانها یک کولهپشتی داریم از خاطرات و تجربههایمان. هر خاطرهای که برایمان ارزش داشته باشد، صرف نظر از خوبی و بدی، را در کولهپشتیمان میگذاریم.
خاطرات ما البته تنها یک یادآوری گذشته نیست، بلکه همان چیزی است که میشود تفسیر ما از هر رویدادی. کسی که در کودکیاش با صدای کلاغ به جسد نیمه جان همسایهاش رسیده باشد، هر صدای کلاغی برایش هشدار واقعهای شوم است. در حالی که کودک دیگری که با صدای کلاغهای صبح روزهای تعطیل در مسافرتها بیدار شده باشد، صدای کلاغ برایش منگنه شده است با خوشی و لبخند و آغوش اطرافیان.
ما تاثیرپذیر از خاطرات خود در کولهپشتی خود هستیم و گاه زیر سنگینی بار این کوله حتی جان میدهیم.
مفهوم «وابستگی مسیر» (Path Dependency) مفهوم سیاستگذرانه همین کوله پشتی است. همه ما، چه آن که سیاستگذاری میکند و چه او که از این سیاست تاثیر میپذیرد، تفسیر، شناخت و حتی واکنشهایمان به هر موضوعی یا سیاستی از همین جنس است.
⭕️خاطرات خون و خیانت
انقلابیون سال ۵۷ خاطراتشان از آنسالها آمیخته است با خون و خیانت؛ که دو کلیدواژه مهم آن سالهاست. بعدترها که انقلابشان پیروز شد، باز در ناآرامیهای پس از انقلاب پر است با همین دو واژه و بعد که جنگ آغاز شد هم البته بیشتر خوناش باقی ماند.
توی کولهپشتی آنها کم نیست خاطرات خون و خیانت و آنها ممکن است از هر رفتار یا نوشته یا گفتاری مدام به یادشان بیاید همان خون و خیانت!
آنها که زندهتر ماندهاند تا حالا مثل هر تفسیر تکاملی، یعنی بیش از بقیه مشامشان تیز بوده به این خون و خیانت. و هر رفتار ما نسل بعدی، گاهی بدون آنکه آگاه باشیم ما را به یاد یکی از دوستان سابقترشان بیاندازد، همانها که یا قربانیشدند یا در مقابلشان دشمنی کردند.
سیاستمدار پیر ایرانی، وابستگی مسیر دارد به خاطرات ناخوشایندی که حالا تفسیرش را شکل میدهد؛ برای همین وقتی بنشینی روی صندلیشان میفهمی که چرا آنان از خون و خیانت میترسند، چرا چنین تصمیم میگیرند و چرا گاه مشامشان به برخی واژهها یا رفتارها اینقدر حساس است.
⭕️مسیری که آینده را میسازد
تصمیمگیری یعنی انتخاب بهترین گزینه، اما شاید یکی از جملات ناگفته در تصمیمگیری این است که ما بر اساس تجربههای پیشین خود، بر اساس دردهایی که کشیدیم و بر اساس موفقیتهایمان تصمیم میگیریم.
ما در هر تصمیمگیری شخصی و جمعی به شدت وابستهایم به همان کولهپشتی خاطرات. بخشی از آنچه در فرآیند تصمیمگیری در نظام حکمرانی گاه مغفول میماند و گاه برای ما نسل بعدی غیرقابل فهم، ناشی از همین سرنوشت سیاستمداران پیر است.
این که آنان جهان را چگونه میبینند و تحلیل میکنند، وابسته است به تجربیاتی که داشتهاند، هرچند ما علیه دیدگاهشان بشوریم و قبول نداشته باشیم، اما واقعیت است و مثل هر واقعیت دیگری در فرآیند تصمیمگیری باید به آن وزن دهیم.
میشود علیه نگاهشان باشیم و نادیده بگیریم واقعیت انسان و اجتماع را، اما وقتی همدلانه بنشینیم روی صندلیهایشان شاید شاید راهی پیدا شود برای تفاهم، برای ساختن آینده!
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اسیر تجربیات خود هستیم؛ نسل بعد ما هم تاثیرپذیر از تجربیات ما خواهد بود، جایی که شاید آن روز ما عصبانی شویم و به آنها بگوییم شما جوانید و خام؛ بگوییم شما تجربه فلان و بهمان را ندارید و حتی در ذهن خود به سادگیشان و به اشتباهاتشان گاه بخندیم، گاه عصبانی شویم، گاه حتی به محاکمه بکشانیمشان.
ما تنها اسیر خاطرات خود نیستیم، ما اسیر خاطرات نسلهای پیشتر خود هم هستیم؛ ما در یک «وابستگی مسیر» همیشگی هستیم.
⭕️بیا در مورد دردهایمان حرف بزنیم!
و راه حل ما نوعی همدلی و همدرکی است با نسلهای بالاتر و پایینتر خود. «شکاف بیننسلی» این روزها دارد خودنمایی میکند،
ما نه انتظارات و نه حتی واژگان یکسان و مشابهی داریم! ما باید این ناخودآگاهها را بیرون بکشیم و با دیگران بهاشتراک بگذاریم؛ سخت است، اما تنها راه ماست؛ تنها راه برای تصمیمگیریهای کلان و سخت!
ادامه در یادداشت بعدی
?این یادداشت با عنوان «تصمیماندیشی» ادامه دارد و هر روز از نوروز یک بخش از آن منتشر میشود.