⭕️وقتی ما در جمع هستیم!
وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، آنچه ذهن پژوهشگران روانشناسی را به خود مشغول کرده بود یک پرسش بود: «شکنجهگرهای نازی چگونه خود را راضی کردهاند تا به این حد قساوت داشته باشند؟»
شاید از دید مردم، آن شکنجهگرها افرادی پلید و شیطانصفت بودند؛ اما مطالعات میلگرام پرده از واقعیتی انسانی برداشت: ما انسانها در یک ساختار و سازمان سلسلهمراتبی به گونهای رفتار میکنیم که شاید هیچوقت به تنهایی آنگونه نباشیم!
انگار ما روی دیگری داریم که در جمع مشخص میشود؛ چون همه میتوانستند در نظام سلسلهمراتبی به حرف بالادستشان گوش دهند با کوچکترین بهانهها، همه میتوانستند به فرمان بالادست یک قاتل باشند!
مطالعات نشان داد حداقل ۷۰٪ انسانها اگر جای آن شکنجهگرها بودند، دقیقا مشابه آنان رفتار میکردند! به همان اندازه غیرانسانی!
جامعهشناسی به ما نشان میدهد که در بسیاری از امور وقتی یک فرد هستیم، با زمانی که در اجتماع هستیم، به دو شیوه مختلف رفتار میکنیم؛ دقیقا مثل زمانی که یک آرایش مد شده باشد، وقتی ما در جامعه هستیم تمایل به همرنگی با جماعت و حتی رقابت برای بهترین بودن در این همرنگی را داریم؛ اما در تنهاییمان برایمان چه فرقی دارد مدل لباسهایمان چه باشد!
⭕️تفاوتهای تصمیمگیری جمعی و فردی
تصمیمگیری هم فردی و جمعیاش با هم متفاوت است. در تصمیمگیری فردی به کسی در خصوص انتخابهایمان، جر خودمان، پاسخگو نیستیم! وقتی تصمیمی فردی گرفتیم نیز نیاز به اقناع دیگران نداریم؛ اما کافی است در صندلی تصمیمگیر جمعی بنشینیم تا موضوع کاملا تفاوت کند.
در تصمیمگیری فردی اگر خیلی خیلی عقلایی بخواهیم رفتار کنیم، با یک جدول تصمیمگیری روبهرو هستیم؛ جدولی که در آن گزینهها (بدیلها) را در برابر اهداف (معیارهای) مختلف قرار میدهیم تا بهترین گزینه را انتخاب کنیم.
اما در تصمیمگیری جمعی ما حداقل باید این ۳ گام را بر تصمیمگیری فردی اضافه کنیم:
1️⃣تبدیل مساله تصمیمگیری به یک دستورکار: باید اول از همه به خود و دیگران بقبولانیم که این مساله نیاز به تصمیمگیری دارد! واقعیت آن است که بسیاری از مسائلی که از دید ما چالشی نیازمند تصمیمگیری فوری است؛ مورد قبول دیگران نیست!
2️⃣فرآیند تصمیمگیری جمعی: در فرآیند تصمیمگیری باید به گونهای عمل کنیم که دیگران به انصاف رفتار ما باور داشته باشند. اگر مثلا گزینه الف انتخاب شد، باید همه باور داشته باشند که منِ تصمیمگیرنده در انتخاب آن منعتبرنده نبودهانم!
3️⃣اجماع برای پیادهسازی تصمیم: فرض کنیم گزینه الف انتخاب شد، آیا دیگران نیز در پیادهسازی آن تصمیم در کنار ما هستند.
شما در زندگی فردیتان خانهای را برای خرید انتخاب میکنید و از بین گزینههایتان آن را میخرید، تمام!
اما در تصمیمگیری جمعی شما به چیزهایی فراتر از تصمیمگیری ساده فردی (بر حسب سود و زیان) نیاز دارید.
اما در کنار این ۳ ویژگی به ویژگی دیگری نیز نیاز است:
4️⃣مستندسازی و ارزیابی: هر تصمیمگیری جمعی دانشی جمعی و تاریخی است. ما هنوز که هنوز است، زندگی، روش حکمرانی و حتی نگاهمان به جهان، تاثیرپذیر از تصمیم مصدق در ملیشدن نفت است! همانطور که وابسته به تصمیم عباسمیرزا در جنگهای ایران و روس!
هر تصمیمگیری جمعی در حقیقت یک یادگیری دستهجمعی برای هر ملتی است؛ پس هم باید فرآیند تصمیمگیری مستند شود و هم امکان ارزیابی و نقد فراهم شود تا در آینده، آیندگان نیز فرصت بهبود و ساخت آینده را بیابند.
شما در زندگی فردیتان لازم نیست روایت انتخاب خانهای که خریدهاید را مکتوب کنید؛ اما در تصمیمگیری جمعی شما هم از نظر منافع ملی و هم از نظر اخلاقی موظف هستید که هم فرآیند تصمیمگیریهایتان را مکتوب کنید و هم زمینه برای نقد و ارزیابی آن فراهم بیاورید.
⭕️ادامه ...
مسائل خرد و بنگاهی قابل تعمیم به سطح کلان نیستند. مدلهای تصمیمگیری خرد در سطح کلان چیزهایی کم دارند؛ چیزهایی که ارزششان بیش از مدل تصمیمگیری است!
ما برای تصمیمگیری کلان به آداب و شیوههایی نیاز داریم که از دل شفافیت، مشارکت عمومی و توانمندی حکمرانی بیرون میآید.
اگر کتابهای موفقیت و روانشناسی را ورقی بزنیم میبینیم که مدام توصیه میکنند «در زندگی خودت باش»! شاید بر روی صندلی سیاستگذار باید توصیه کرد: لطفا برای تصمیمگیری خودت نباش!
در یادداشتهای روزهای بعدی در خصوص هر یک از تفاوتهای ۴گانه خواهم نوشت...
ادامه در یادداشت بعدی
?این یادداشت با عنوان «تصمیماندیشی» ادامه دارد و هر روز از نوروز یک بخش از آن منتشر میشود.