⭕️خانه اجارهنشینها
موضوعی مانند قطع یارانه نقدی یا افزایش قیمت بنزین در دولتهای مختلف و فارغ از نگاه سیاسی حاکم بر آن دولت، تا حد ممکن به تعویق میافتد؛ حتی اگر این موضوع توسط همه آن دولتها سیاست درستی دانسته شود؛
پرسش آن است که چرا؟
دوباره همان خانه به ارثرسیده را تصور کنید؛ خانهای که چندین ارثبرنده دارد؛ اما مدیریت آن به صورت دورهای به یکی از آنها واگذار میشود.
حالا تصور کنید این خانه مستاجرانی دارد و خانه هم در آستانه تخریب قرار دارد (وضعیتی مانند فیلم به یاد ماندنی «اجارهنشینها»!)
این خانه هر لحظهای ممکن است فاجعهای به بار بیاورد و در این وضعیت شما مدیر فعلی و موقت آن باشید. حالا اگر سایر ارثبرندگان مایل به پرداخت هزینههای آن نباشند، در عمل هزینه تعمیرات آن میافتد بر دوش شما!
⭕️هزینه را به دیگری منتقل کن!
در این وضعیت مساله اصلی تصمیمگیری برای سیاستگذار آن نیست که اجراکننده سیاست درست باشد؛ بلکه هدف آن سیاستگذار آن است که هزینه را به تنهایی پرداخت نکند! بلکه هزینه را به دوش دیگر ارثبرندگان بیاندازد!
هر گزینه تصمیمگیری دارای دو مولفه اصلی است:
1️⃣منافع تصمیم
2️⃣هزینههای تصمیم
هم منافع و هم هزینهها میتوانند کوتاهمدت یا بلندمدت باشند؛ همچنین جمعی یا فردی.
چالش زمانی است که هزینههای یک تصمیم بسیار سنگین، فردی و کوتاهمدت باشد؛ اما منافع آن جمعی و بلندمدت باشد!
به این ترتیب هزینههای کوتاهمدت را باید یک نفر بپردازد، ولی منافع آن را همگان از آن بهره ببرند. (این مساله در تصمیمگیری میتواند از جنس مسائل «معمای زندانی» و «سواری رایگان» دستهبندی شود؛ اما مساله اصلی ما در این نوشتار آن نیست.)
به عبارت دیگر هزینه آن توسط یک دولت پرداخت میشود؛ اما منافع آن را دیگر ورثه خواهند برد.
⭕️ریش گرو گذاشتن!
«نسیم نیکلاس طالب» در کتاب جدیدش که ترجیح میدهم آن را «ریش گرو گذاشتن» ترجمه کنم (Skin in the game) به چالشی از همین نوع میپردازد:
اگر شما در بازی ریشتان گرو نباشد، شما حاضر نیستید هزینههای بلندمدت را پرداخت کنید! همان اندازهای که یک مدیر شرکت سهامی عام حاضر نیست همه پولش را صرف «تحقیق و توسعه» (R&D) کند و سود سالیانه شرکتاش را به صفر برساند تا دیگران در آینده از منفعت آن بهره ببرند! بلکه کاملا وارونه او ترجیح میدهد تا سود شرکت را افزایش دهد؛ با اندک سرمایهگذاری بر روی «تحقیق و توسعه»!
اما فردی که مالک-مدیر کل شرکت است؛ شاید به صورت وارون در بسیاری از اوقات کل سود شرکت را مجدد در همان شرکت سرمایهگذاری کند و سود قابل تقسیم را به صفر برساند! چون او ریشاش در گرو شرکتاش است. همان کاری که ترامپ سالها در شرکتهای زیرمجموعهاش انجام میداد.
⭕️فقدان نظام حزبی
فقدان نظام حزبی در ایران مدام ما را تبدیل به همان ارثبرنده خانه «اجارهنشینها» کرده است! کسی حاضر نیست هزینههای شدید و کوتاهمدت را به تنهایی پرداخت تا دیگران منفعتهای بلندمدت را ببرند.
به همین دلیل همه بازی سیاستگذار آن شده است تا مجموعه تحت مدیریتاش را با بدهی بالاتر و وضعیت اسفناکتر به بعدی تحویل دهد!
پاسخ اصلی یک کلمه است: چرا من باید هزینهاش را پرداخت کنم!
اما نظام حزبی این امکان که دولتی در سودهای بعدی شریک نباشد و فقط انتظار هزینهکرد از او را داشته باشیم، از بین میبرد.
در حقیقت نظام حزبی همیشه ریشاش در گرو بازی است؛ دولتها میروند اما حزب باید در سالهای بعد پاسخگوی رفتار دولتهای پیشین باشد.
به این ترتیب تنها حزب میتواند این روند تصمیمگیری را تغییر دهد؛ پدیدهای که میشود آن را تعلیق تصمیمگیری نامید.
ادامه در یادداشت بعدی
?این یادداشت با عنوان «تصمیماندیشی» ادامه دارد و هر روز از نوروز یک بخش از آن منتشر میشود.