ویرگول
ورودثبت نام
نازلی دانشخواه
نازلی دانشخواه
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رنج ذات عجیبی دارد

رنج ذات عجیبی دارد عمیق بی کران
رنج ذات عجیبی دارد عمیق بی کران

رنج ،ذات عجیبی دارد. ذات آدمیزادی به رنج بسته است .جایی در درون هر آدمی ،رنجی عمیق نهفته است .
من رنج های بسیار برده ام ،در تبدیل شدنم به ایستایی و ماندنی شدن.
رنج های آدمیزادی ...
من درک ِعمیقِ لایه های تحمل و قول و اراده را یکجا در درون کشیده ام و از کودکی ناگهان، به شوریده سری ِکهن ِآدمی افتادم.
به تنهایی ،از دست های نوازشگر مادربزرگ به خشونت تقدیریِ زندگی افتادم و مدام در تلطیف آن کوشیدم
بر خودم دست کشیدم و شدم نازک طبعی ،که دور تا دورش، دیوار کشیده است.
ازکران تا کران
من در مسیرهای زیادی راه رفته ام تنها ، نگاه کرده ام آموخته ام و بسیار چیزها را جایی در ابتدای مسیرهای دشوارتر برای همیشه جا گذاشته ام و گذشته ام.
تو زمانی رسیده ای که اعتمادم به جهان ،درمسلخی خانگی ، به قربانگاه رفته بود و دیوارها آجر بر آجر ساروج کشیده بودند و من و تمام واژه هایم ،به تبانی انسانیت در اتاقی کوچک مشغول بودیم . من و دنیای بزرگم ،در اتاقی نوساز، حبس شده بودیم بدون اینکه دری را بر ما ببندند
می دانی کسی نبود که در بزند و کوبه در را مدتها بود در جعبه ای در انباری در کنار پلاک برنجی و سنگ سلام  جا گذاشته بودم .
من پشت ماشین کوچکم هنوز کاشی های پلکان قدیمی اندرونی را که لعاب فیروزه خالص دارد حمل می کنم .
تو سنگ وجودم را به آب و آیینه کودکی ام در جغرافیای انسانی وجود،دوباره پیوند زدی
فارغ از هر جبری ، به هر زمان و مکانی ، همراه تو هستم
رها رها رها                    

         نازلی دانشخواه


ذات عجیبیرنج ذاتنازلی دانشخواه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید