اگه دورادور همدیگه رو بشناسیم، احتمالا حجم فعالیتم توی فضای لینکدین رو دیدین. وقتی زیاد توی لینکدین فعالیت کنین، به چشم یه سری کارفرماهای دنبال نیرو میاین و همین باعث میشه زیاد بهتون پیام بدن و بخوان که رزومهتون رو براشون بفرستین.
از اونجایی که من از موقعیت فعلیم داخل یکتانت خوشحالم و داریم تیممون رو توسعه میدیم، به طور کلی قصد جابهجایی ندارم ولی چند وقت پیش یک آقای ایرانی به اسم شاهپور از هلند بهم پیام داد که داره دنبال یه سرپرست برای تیم تولید محتواشون میگرده. منم پیش خودم گفتم: «هم پوزیشنش خوبه و هم احتمالا درامد دلاریه و چی از این بهتر؟!» گفتم: «باشه! بریم مصاحبه!»
شاهپور سریع برام یه لینک فرستاد و گفت از بین ساعتهایی که هست یکی رو برای جلسه مصاحبه انتخاب کنم. اصلا هم توضیح نداد این ساعتهایی که میگه چیه و این لینک چی کار میکنه! لینک رو باز کردم. مثل رزرو بلیط قطار که روز موردنظرت رو انتخاب میکنی، برات گزینههای باز رو میاره، منم پنجشنبه رو انتخاب کردم و برام یه سری بازههای نیم ساعتهی فعال آورد که میتونستم از بینشون یکی رو انتخاب کنم.
اینجوری شد که پنجشنبه ساعت ۱۱ تا ۱۱ونیم مصاحبه ما بدون هیچ گونه صحبت کلامی یا هماهنگی خاصی ست شد؛ بعد هم به صورت اتومات، بدون اینکه زحمت اضافهای بکشم، به گوگل کلندرم اضافه شد.
اینهایی که تعریف کردم برای تقریبا دو ماه پیشه. الان که اواخر تیر ۱۴۰۰ هستیم، برای نزدیک شدن به رویام، یه کانال یوتیوب درست کردم و توش با آدمهای مختلف مصاحبه میکنم. یکی از اهداف زندگی شخصیم اینه که به آدمهایی که توی اول مسیر شغلیشون هستن، کمک کنم تا بتونن راحتتر و با آگاهی بیشتری مسیر خودشون رو پیدا کنن.
خودم سه سال پیش که میخواستم از دل دانشگاه وارد بازار کار بشم و پا به جهان بزرگسالها بذارم، خیلی گیج بودم، نمیدونستم از کجا شروع کنم و کسی هم نبود که خیلی راهنماییم کنه؛ برای همین تصمیم گرفتم از طریق این مصاحبهها حتی شده یه کم به آدمهایی که مثل اون موقع من هستن کمک کنم.
توی کانال با افرادی مصاحبه میکنیم که توی ایران دارن فعالیت میکنن، موفقن و مسیر شغلی خودشون رو پیدا کردن. اینکه بتونیم توی ایران هم هدفمند باشیم و این همه انرژی رو که برای درس و دانشگاه گذاشتیم به پول و تجربهی کار تبدیل کنیم، واقعا برام ارزشمنده.
برای شروع اومدم یه لیست ۳۰ تایی از افراد دور و نزدیکی که میشناختم و در ۳ شرط مصاحبه صدق میکردن، نوشتم. حالا نوبت هماهنگی رسید. اینکه دونه دونه بخوام با همشون هماهنگ کنم، واقعا زمانبر و استهلاکی بود. یاد فرایند مصاحبهم با شاهپور عزیز افتادم و به خودم گفتم: «الان وقتشه! این دقیقا مناسب الان توئه!»
ولی لینکی که شاهپور فرستاده بود، از تقویم میلادی استفاده میکرد. ترجیح میدادم یه چیزی باشه که بتونم با تقویم ایرانی جلو برم و مجبور نباشم مدام شمسی و میلادی رو باهم مطابقت بدم. گشتم و گشتم تا رسیدم به زیگ. زیگ، یه دستیار آنلاینه. رایگان ثبتنام کردم. اولش یکم نمیدونستم چی کار کنم ولی بعد از ۱۰ دقیقه قلقش دستم اومد. مصاحبهها رو توی یکی از اتاق جلسات یکتانت برگزار میکنم. زمانهایی رو که هم خودم آزاد بودم و هم اتاق جلسه خالی بود، توی زیگ ثبت کردم.
مصاحبه بعدیم با محسن بود. دیگه نیازی نبود مثل مصاحبهی قبلی تلاش خاصی برای هماهنگی زمان مصاحبه بکنم. لینک زیگم رو براش فرستادم و ازش خواستم از بین ساعتهایی که فعال کردم هر کدوم که براش مناسبتره، انتخاب کنه. محسن انتخاب کرد و جلسهی مصاحبهی ما کاملا اتومات به گوگل کلندرم اضافه شد.
خیلی شیک و مجلسی! بدون هیچ صحبت اضافهای! بهترین قسمتش تقویم ایرانی و وصل شدنش به گوگل کلندر بود. برای ۲۷ تا مصاحبهی بعدی آمادهاین؟ خداروشکر که زیگ رو از مصاحبهی سوم کشف کردم و دیگه لازم نیست اون همه زمان برای هماهنگی خودم و مهمون برنامه و اتاق جلسه صرف کنم.
اینم از اولین پست ویرگول من! لینک کانال یوتیوب رو هم براتون میذارم. حتما بهش سر بزنین و با سابسکرایب و لایک و کامنت خوشحالم کنین. :)
https://www.youtube.com/watch?v=VPO1lGV_4Oc<br/>