اسمان...ابر های سیاه...
سرش رو بالا می گیره, قطره های بارون ارام ارام روی صورتش می چکه... لبخندی تمام صورتش رو در برمی گیره .چشمهایش روکه باز می کنه تکه ابرهای بارونی رو می بینه. خیلی ها میگند روزهای بارونی دلگیر!! نیلوفر عاشق روزهای بارونیه... جاده های خیس... تکه گودال های اب جمع شده ی کنار خیابون که چهره ی اسمون رو منعکس می کنند... درختای خیسی که قطره قطره اب روی رهگذر می ریزند...بوی ناب باران!!
زیبایی خیابون بی نظیره.. حتی نمی تونه جلوی دویدن و رقصیدنش رو زیر بارون بگیره. با عجله از خیابان ها می گذره.
با صدای بلند زیر باران می خندد... انجا که زنی می گذرد با نگاه متعصبانه دنبالش می کند و سری می جنباند. نیلوفر سرشار از شادی و انرژی... می جهد و می پرد... دنیا را با احساسش می خواهد عوض کند ولی در پی تغییر چیزی جز روز دوست داشتنی خود نیس.
نیلوفر ابی... گلی زیبا در مرداب