چرا «باید» در کنار تحصیل در دانشگاه، کار کنیم
تذکر: مطالعهی این مطلب برای کسانی که قصد دامن زدن به بروکراسی دانشگاهی حالحاضر و نمرهپرستی رایج دانشنجویان را دارند، توصیه نمیشود.
در ادامهی این مطلب هرکجا کلمات عامی مثل «دانشگاه»، «برنامهی آموزشی» و ... به کار رفتهاست، به مصداق خاص آن در زمان و مکانی که همین امروز در آن زندگی میکنم، اشاره دارد. این مطلب نظر شخصی من و برخواسته از تجربهی تحصیلی و حرفهای مختصرم است.
- در اینجا قصد ندارم به بررسی مسئلهی «طبل میانتهی کنکور» بپردازم، دکتر براهنی در مجموعه مقالات «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم» به قدر لازم به این مقوله پرداختهاست.
- آنچه مسلّم است، این است که دانشگاه خروجی مطلوبی برای صنعت ندارد. این را من نمیگویم؛ مدیران صنایع و کارآفرینان از یک سو، و فارغالتحصیلان دانشگاه از سوی دیگر، اسناد فراوانی بر تأیید این امر دارند. دانشگاه حبابی مات است که دانشجو، به امید رشد و توسعهی خود (اگر خدمت به خلق هم یکی از اهداف دانشجو باشد، جز به تبع دو مورد گفتهشده حاصل نخواهد شد) وارد آن میشود و تا موعد بیرون پریدن یا بیرون انداختهشدن از آن نرسیدهاست، معیاری واقعی برای سنجش رشد علم و تواناییهای تخصصی خود در دست ندارد. البته که معیار نمره هنوز به دلایل و انگیزههای مختلف چه از سوی دانشگاههای ایران و جهان، و چه از سوی صنایع و کسبوکارها، به عنوان معیاری نسبی برای سختکوشی و هدفمندی فارغالتحصیلان تازهکار به رسمیت شناخته میشود، اما در واقعیت برای دانشگاه و دانشجو، نمره معیار است یا هدف؟
- برنامهی آموزشی (برای رشتهی کامپیوتر) مطابق با برنامهی آموزشی روز دانشگاههای مطرح جهان و همپای آنان است. حتی نام کتابهای مرجعی که اساتید دروس، ابتدای نیمسال تحصیلی در صفحهی اول طرح درس خود میآورند هم کم از کتابهای مرجع دانشگاههای مطرح جهان ندارد. اما عملاً چه اتفاقی در دانشگاه و در کلاس درس میفتد؟ دانشگاه، منابع انسانی آیندهی صنعت را برای چه چیزی آماده میکند؟ در بهترین حالت اگر مأموریت صنعت، شرکت در امتحانات نظری و کسب نمره بود، دانشجویان ما از سطوح عالی گرفته تا متوسط، رتبهی دوم جهانی را به دست میآوردند (رتبهی اول همچنان به دانشجویان سختکوش چین تعلق میگیرد!).
این که چرا و چگونه کار دانشگاه به جایی رسیدهاست، که در دنیایی مستقل از صنعت و نیاز کسبوکار سیر میکند و به پشتوانهی پیشینه و مقام اجتماعی خود، سالانه هزاران دانشجو را از آیندهی آنان دورتر میکند، از حوصلهی من و مطلبم خارج است. کاری که از دست من برمیآید، پیشنهاد جبران بخشی از این خسارت توسط خود دانشجوست؛
همین لحظه، فرض کنید دوران دانشجویی شما تمام شدهاست؛ این فرض را هم در اختیار دارید که سطح دانش شما همانی خواهد بود که امروز هست. برنامهی شما برای بعد از فارغالتحصیلی هرچه هست، همین امروز شروعش کنید؛ مثلاً کارآموزی در یکی از شرکتهای مربوط به رشتهی خودتان. در خلال کار متوجه خواهید شد به چه مباحثی برای رشد حرفهای خود نیاز خواهید داشت؛ پس همزمان در دانشگاه - تا حدی که اجازه میدهد- به مباحث مرتبط بپردازید.
همهی حرفم این است؛ اگر دانشجو هستید، با چشمان باز در دانشگاه تحصیل کنید؛ نه صنعت و نه دانشگاه، هیچکدام برای شما دلسوزی نمیکنند؛ به هیچکدام تکیه نکنید.