نگار ابراهیمی·۵ سال پیشبازگشت از مراسم گردنزنیبه چه دلیل آنها از گفتن تاریخ خودکشی به من خودداری میکنند؟ یک لحظه صبر کنید، من حرفم هنوز تمام نشدهاست. این به اصطلاح مدیر از دادن جوابی…
نگار ابراهیمی·۵ سال پیشاز اشتباه علیبابا یاد بگیریم.شرح ماوقعدر ششمین روز دورکاری اطلاع دادند: فردا حضور همه در شرکت الزامیست.ساعت ۱۱ صبح چهارشنبه، ۱۴ اسفند، همزمان با توضیح مصائب یک سالهی…
نگار ابراهیمی·۵ سال پیشروایت یک سقوط.سومین روزی بود که به خاطر حضور ذرات مرگ نامرئی در هوا خانهنشین شده بودیم. در اتاقم بودم و در همان حال که صدای موسیقی سنتی از بیرون اتاق می…
نگار ابراهیمی·۵ سال پیشمشوش، مثل خاطرم.گاهی از ذهن همهکس هلهلهی خواهشِ خفهخون گرفتنم را میشنوم. بعد از آن سودای تنهایی میپزم، در خانهی خلوت میخزم، راه سلامت میگزینم تا زم…
نگار ابراهیمی·۵ سال پیشیک خداحافظی دیرهنگامصبح زود یک روز کاری بود. اولین دو مشتری کافهی دو بر شیشهای بودیم. به ندرت رفت و آمدی در اورامان دیده میشد. فنجان اسپرسو را با وقار به ک…
نگار ابراهیمی·۵ سال پیشحماسهی کویر؛ یادداشتی برای صاحبنظران ویکیپدیای فارسی و دیگران.من باید یه زبان پیدا کنم تا یه جهان برای تو بسازم. که وقتی موسیقی گوش میکنی از جهان خودت بیای بیرون. و این همان کاری است که «علی سورنا» از…
نگار ابراهیمی·۶ سال پیشچرا «باید» در کنار تحصیل در دانشگاه، کار کنیمتذکر: مطالعهی این مطلب برای کسانی که قصد دامن زدن به بروکراسی دانشگاهی حالحاضر و نمرهپرستی رایج دانشنجویان را دارند، توصیه نمیشود.در ادامهی این مطلب هرکجا کلمات عامی مثل «دانشگاه»، «برنامهی آموزشی» و ... به کار رفتهاست، به مصداق خاص آن در زمان و مکانی که همین امروز در آن زندگی میکنم، اشاره دارد. این مطلب نظر شخصی من و برخواسته از تجربهی تحصیلی و حرفهای...