نگار
نگار
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

توکا

در این ملال روزافزون و خانه‌های بی‌سکنه و پر از ارواح جز خودم و تو کس دیگری را ندارم. سیگار می‌کشم. دودش را در حلقم فرو می‌کنم و سرگیجه‌ای تا حدی مسرت بخش و آلوده به استفراغ پیدا می‌کنم. دروغ و بهتان می‌گویند. من یک انسان در معنای کاملش هستم با ابعادی ظریف و کم‌توان‌ در برابر ساعت‌های کوکی، کلاغهای بی‌منقار و مالیخولیا. جناب سنت آگوستین آلفردو نامتان غربیست و به مذاق من اصلا خوش نمی‌آید. حتما بعدها تجدیدنظری بکنید در نام‌های فرزندانی که به دنیا می‌آورید و دو سه روز بعد از تولدشان بخاطر بیمار‌ی‌های گوناگون می‌میرند. نامه من خطاب به هیچکس خاصی نیست. دوره نامه‌نگاری گذشته. درنتیجه اسم خودم را پای نوشته بی‌مقدارم می‌نویسم و در آدرس پستی مقصد می‌نویسم اتاق سوخته و مخروبه روبرویی خوابگاهم که در کنارش تابلویی هست به نام دفاتر حقوقی. جلوی نام گیرنده هم می‌نویسم: آخرین دختر جناب سنتاآگوستین به نام توکا که در سه چهار سالگی مرده و نسبت به دیگر فرزاندان جناب اعظم بیشتر طول عمر کرده و حالا روح سرگردانش در اندامی بالنده و بالغ آلبوم‌های عکس را ورق می‌زند و بر برداران و خواهران مرده‌اش می‌گرید. بله حتما دوباره برایت می‌نویسم توکای عزیزم.
شبت بخیر
پی‌نوشت: شاید مرجع ضمیر تو‌ در حملات ابتداییم‌ هنوز برایت روشن نشده. اضافه می‌کنم که منظورم خودت هستی. درباره شوخیم با پدرت هم امیدوارم ناراحت نشده باشی دوست عزیزم.

ملالتآلفردوکلاغساعت کوکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید