در سالهای گذشته همه چیز بیش از پیش درگیر اقتصاد شده. هالیوود هم از این قاعده مستثنی نیست. در این چندسال تعداد فیلمهایی که حول محور کسب و کارها و اتفاقاتی که برای آنها پیش میآید ساخته شدهاند بیشتر شده است. در این مطلب تعدادی از بهترین فیلمهایی که در این مدت دیدهام و به نظرم افرادی که در فیلد مارکتینگ و بازاریابی کار میکنند و حتی کسانی که کسب و کار و استارتآپ خودشان را مدیریت میکنند را معرفی میکنم.
فیلم بر اسا داستان واقعی زنی به اسم جولز استین ساخته شده. موضوعی کلی فیلم این است که زنی جواب سرپرست ۲ فرزندش است و مشکلات فراوانی در زندگیش دارد. او موفق به ساخت جارویی منحصر به فرد میشود که میتواند کمک زیادی به خانمهای خانه دار کند. اما ساخت محصول همه ماجرا نیست. او در فروش محصول هم با مشکلات فراوانی مواجه است. سرانجام بعد از اینکه خودش از پس فروش این محصول در تعداد بالا بر میآید دچار یک مشکل حقوقی میشود که باز به نقطه صفر بر میگردد.
داستان در مورد تنهایی یک کارآفرین و ایمانی است که در وجودش هست. زمانی که همه آن را تشویق به تسلیم شدن در برابر قضایا میکنند اما باز هم ایمان به کارش را از دست نمیدهد و مسیری که تنهایی شروع کرده را باز هم به تنهایی ادامه میدهد.
فیلم کارآموز یا همان The Intern در مورد پیرمردی است که بعد از بازنشستگی تصمیم میگیرد باز هم به دنیای کار برگردد و نهایتا سر از شرکت یک فروشگاه اینترنتی مد و لباس در میآورد که مدیر و بنیانگذارش زن جوانی (جولز استین) است که با وجود موفقیتی که شرکتش تا امروز داشته اما در ادامه راه دچار مشکلات فراوان شده، و البته موضوعی که امروزه مردم زیاد درگیر آن هستند:
طمع پول و موفقیت بیشتر باعث شده جولز زندگی شخصی، شوهر و بچهاش را فراموش کند.
رابرت دنیرو هم نقش مهمی در به تعادل رساندن دوباره زندگی کاری و شخصی اون داره.
همه مردم یک استعدادی دارند، استعداد آقای نیلر هم قدرت حرف زدنشه! داستان فیلم در مورد نگاه منفی جامعه و مخالفانش سرسخت نسبت به سیگار است. در حالی که نیلر با قدرت عجیبی که در حرافی و بازاریابی دارد از آن دفاع میکند.
این فیلم گزینه جالبی در مورد کنار گذاشتن اخلاق و دروغ گفتن در بازاریابی محصولی است که خودت هم به آن اعتقادی نداری اما از چیزی حمایت میکنی که میدونی مردم را از بین میبرد. البته در این بین سعی میکنی در زندگی شخصی پدر خوبی برای فرزندت باشی. این دوگانگی بین پول و انسانیت در فیلم از Thank You for Smoking ارزش دیدن را دارد.
این فیلم با فیلم ماترین اسکورسیزی به نام گرگ وال استریت «The Wolf of Wall Street» و با بازی لئو دیکاپریو فرق دارد.
فیلم Wall Street تا حدودی داستان مشابهی با گرگ وال استریت دارد. باز هم داستان بورس و یک دلال جوان که با ورود به وال استریت تصمیم میگیرد با کارهای کثیف و پشت پرده به ثروت برسد. داستان دلالی که به خاطر یک شبه پولدار شدن دست به هر کاری میزند.
شاید برای پیام فیلم همین نکته کافی است که بعد از دیدن فیلم به این نتیجه برسیم که پول همه چیز نیست و برای آن نباید از خیلی مرزها رد شویم.
این فیلم نیاز به توضیح زیادی ندارد. همین که بدانیم داستان این فیلم در سالیان ابتدایی شکل گیری دره سیلیکون و زندگی بیل گیتس و استیو جابز (از جنگ و جدلهایشان در دانشگاه گرفته تا تاسیس شرکتهای مایکروسافت و اپل) میگذرد برای تصمیم به دیدن این فیلم کافی است.
موضوع فیلم در مورد مردیه (جورج کلونی) که شغلش اینه که همیشه در حال پروازه و به شرکتهایی میره که مدیرشان توانایی اخراج کارمندان را ندارن و خبر اخراجشون را میده. جورج شخصیت بی ثباتی داره و تو یکی از این مسافرتها با یک زن بیثبات تر از خودش آشنا میشه. در این بین که زندگی شخصی اون نقش پر رنگ تری پیدا میکنه خودش هم در معرض از دست دادن شغلش قرار میگیره و اون وقته که میفهمه در این سالها چه کاری انجام میداده.
این فیلم نکات خوبی هم در مورد نیروی انسانی شرکتها داره.
این فیلم هم داستانی واقعی دارد و به خوبی جور فیلمهای بالا که اکثرا شخصیت انسانی قسمت فراموش شده نقش اول فیلم هستند را به دوش میکشه. هرکاری که ویل اسمیت در این فیلم میکند برای حمایت از پسرش است، بدون هرگونه زیرکی. او میخواهد کارگزار بورس نیویورک شود و داستان در حول تلاشهای او برای این موضوع شکل گرفته است.
تعریف چندین فیلم دیگر را هم شنیدهام، (مثل Moneyball و Network) اما چون هنوز آنها را ندیدم در این لیست ننوشتم. اگر شما هم فیلم دیگری سراغ دارید که میتونه در لیست قرار بگیره در بخش کامنتها معرفی کنید. بعد از دیدنش اون را اضافه میکنم.