بازار "تئوریهای توطئه" در فضای مجازی پررونق شده است. این "تئوریها" به ویژه زمانی گسترش مییابند که رویدادهای معینی به تهدید و ناامنی جمعی بینجامند و فهم دگرگونیهای جهان را دشوار کنند .
بحران کرونا در شبکههای اجتماعی به بستری برای تفسیرهای عجیب علیه حکومتها و حتی اعتبار دانش تبدیل شده است. عدهای معتقدند که "قدرتی تاریک" متشکل از حکومتها و دانشمندان در پشت این بیماری قرار دارد. ویروس کرونا را به "اسب تروآ" و بخشی از نقشهای بزرگ برای کنترل آدمیان تشبیه میکنند. برخی معتقدند که قدرتهای بزرگ از طریق تولید ویروس کرونا در آزمایشگاهها و گسترش آن میخواهند موقعیت خود را در جهان تثبیت کنند. شماری دیگر معتقدند که بیل گیتس، میلیاردر معروف آمریکایی پشت این نقشه است و قصد دارد بر جهان حکومت کند. ادعا میشود که بنیاد بیل گیتس مخارج تهیه ویروس جدید کرونا و پتنت آن را تامین کرده است تا سپس در مبارزه با آن میکروچیپهایی به انسانها تزریق کند و آنان را به تمامی تحت کنترل درآورد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
"کیوانان" (QAnon) جنبشی مرموز با زمینه راست افراطی در ایالات متحده آمریکاست که ادعا میکند "دولتی پنهان" متشکل از گلوبالیستهای لیبرال دموکرات، بانکداران یهودی و نخبگان اقتصادی با گرایش شیطانپرستی و پدوفیلی و سادیستی و با پشتیبانی رسانههای لیبرال و شماری از هنرمندان هالیوود بر آمریکا تسلط دارد و شبکهای برای تجارت با کودکان ایجاد کردهاست. این شبکه کودکان را میرباید، زندانی و شکنجه میکند و سرانجام میکشد. هدف از این کار تهیه سرمی از خون کودکان است که مانند "اکسیر جوانی" باعث عمر طولانی میشود. به ادعای پیروان این جنبش، دونالد ترامپ میکوشد به این توطئه پایان دهد و قربانیان آن را آزاد کند.
"کیوانان" جنبشی آزاد و غیرمتشکل است که هواداران متعصب دونالد ترامپ در فضای مجازی در پیشبرد نظرات آن نقش چشمگیری دارند. مبتکر این جنبش شخصی با نام اختصاری "کیو" (Q) نخستین بار در سال ۲۰۱۷ در فضای مجازی پیامی رمزآلود فرستاده و خود را یک مقامعالیرتبه امنیتی ایالات متحدهآمریکا معرفی کرد. حرف "کیو" در سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بیانگر ردهای بالاست و باید چنین القا کند که این شخص به اطلاعات محرمانه دسترسی دارد. "کیو" از جمله ادعا میکند که از زمان لیندن جانسون، همهی رؤسای جمهوری آمریکا ـ بجز رونالد ریگان ـ تبهکار و شیطانپرست و در تلاش ایجاد یک نظام دیکتاتوری در آمریکا بودهاند و دونالد ترامپ تنها کسی است که میتواند سلطهی این "دولت پنهان" را براندازد.
"کیو" به مرور با فانتزیهای خود موفق شد یک "ایدئولوژی توطئه" تمام عیار بسازد و پیروان زیادی جلب کند. نوشتههای او در فضای مجازی غالبا به صورت رمزی است و افسانه "دولت پنهان" همواره در آنها تکرار میشود. پیشگوییهای "کیو" در بسیاری موارد نادرست از آب درآمده، اما این امر از وجهه او نکاسته و پیروانش این خطاها را یا "مانورهایی در خدمت نقشه اصلی" یا "پیامهایی ژرف و نافهمیدنی" ارزیابی میکنند. این جنبش برای ادعاهای پریشان و اتهامات عجیب خود سند و مدرکی ارائه نمیکند. با گسترش کرونا در جهان، بر شمار طرفداران این جنبش افزوده شده و بیرون از مرزهای آمریکا و از جمله در آلمان نیز دوستدارانی پیدا کرده است. پلیس فدرال آمریکا این جنبش را خطری برای دموکراسی آمریکا ارزیابی میکند.
جهان پس از پایان جنگ سرد در نتیجه روند گلوبالیزاسیون، هم در عرصه سیاست و هم اقتصاد پیچیدهتر شده است. این امر بسیاری از انسانها را برای فهم روندها و دگرگونیهای جهان با دشواری روبرو میکند. آسانترین راه برای غلبه بر این دشواری، توسل به "تئوری توطئه" است.
هنگامی که رویدادها، وضعیتها و تحولات اجتماعی تا جایی ساده شوند که به تزی برپایه دسیسه افراد یا گروههایی معین فروکاسته شوند، با "تئوری توطئه" روبرو هستیم. همه "تئوریهای توطئه" میکوشند مسائل بغرنج و پیچیده جهان را ساده و تکعلتی توضیح دهند.در آنها فعالیت توطئهگرانه به عنوان مهمترین و گاه تنها علت توضیح پدیدهها مورد توجه قرار میگیرد و "توطئهگران" چنان قدرتمند جلوهگر میشوند که میتوانند صحنهگردان دگرگونیهایی با اهمیت تاریخی باشند.
البته ما در زندگی روزمره گاهی با توطئه روبرو هستیم و این توطئهها حتی به سهم خود میتوانند تاثیرگذار باشند. هیچکس نمیتواند تلاش لابیهای سیاسی، اشکال گوناگونی از اعمال نفوذهای اقتصادی و حتی برخی ساختارهای مافیایی را برای تاثیرگذاری بر روندهای سیاسی منکر شود. ولی باید در نظر داشت که آنها حتی در موثرترین حالت، عاملی در کنار عوامل پرشمار دیگر به شمار میآیند و رویدادهای پردامنه و چندسویه در جامعه، دولت و اقتصاد را نمیتوان منحصرا با توطئههای هدفمند افراد یا گروهها توضیح داد. پس در پشت هر "تئوری توطئه"، یک توطئه واقعی وجود ندارد، همانطور که هر توطئهای نیز از "تئوری" برخوردار نیست.
"تئوریهای توطئه" به ویژه هنگام بروز بحرانها گسترش و طرفدار مییابند و هر چه رویدادهای جهان دیدناپذیرتر شوند و بحرانهای موجود به انسانها احساس ناامنی و تهدید بیشتری بدهند، زمینه برای بروز "تئوریهای توطئه" در جامعه فراهمتر میشود؛ زیرا "تئوری توطئه" علاوه بر ساده کردن پیچیدگیها، با ارائه الگوی توضیحی خود، وضعیتهای ناروشن را برطرف میکند. البته ممکن است این وضعیت معین کماکان تهدیدآمیز به نظر آید، اما به یاری "تئوری توطئه" دستکم دیگر ناروشن نیست.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
+ برای نمونه پاندمی کرونا زمینه ایدهآلی برای گسترش "تئوری توطئه" فراهم کرده، زیرا وضعیت جهان را پیچیده و بیثبات کرده است. اوضاع هر روز تغییر میکند و این پاندمی پیامدهای سیاسی، اقتصادی و شخصی برای بسیاری از انسانها دارد و باعث ناامنی و ترس آنان میشود. تصویر دسیسهآمیز از جهان، زمانی بر اذهان چیره میشود که بخشهای بزرگی از جامعه مورد تهدید باشند و خود را در خطر ببینند. در چنین فضایی "تئوری توطئه" حلال مشکلات است.
واژگان "توطئه" و "دسیسه" در وهله نخست اقداماتی پنهان علیه افراد یا نهادهایی خاص را به ذهن متبادر میکنند. وقتی از "تئوری توطئه" سخن میگوییم، منظورمان گمان دربارهی یک توطئهاست. در آغاز هر "تئوری توطئه" همواره بدبینی میان دو گروه اجتماعی وجود دارد. "توطئهگران" میتوانند اشخاص مختلفی باشند، اما معمولا گروهی از قدرتمندان هستند که نیات پلید پنهانی را دنبال میکنند.
"تئوری توطئه" تکعلتی است، یعنی پدیدههای معین و پیچیدهی اجتماعی یا رویدادهای تاریخی را به یک توطئه وصل میکند. مطابق "تئوری توطئه" پشت همه تحولات جهان، نقشهای پنهان نهفته است، هیچ چیز اتفاقی نیست و همه چیز با هم در پیوند است. بیشتر طرفداران "تئوری توطئه" اساسا معتقدند که افراد یا گروههایی معین رویدادهای مهم جهان را هدایت میکنند، اما مردم جهان را از هدفهایی که دنبال میکنند آگاه نمیسازند. در واقع "تئوریهای توطئه" با ادعاهایی سروکار دارند که بررسی سنجشگرانهی آنها تا مرز ناممکنی دشوار است.
یکی از مشکلات "تئوری توطئه" این است که به معنای علمی کلمه "تئوری" نیست و در دانش تعریف روشن و واحدی برای آن وجود ندارد. "تئوری" یا "نظریه"، در دانش به یگانی علمی گفته میشود که در آن بودهها، مدلهای تصورشده و همچنین فرضیهها در یک کل پرداخته و در پیکرهای علمی پیشنهاد میشوند. در تئوریهای علمی، واقعیات ساده شده از نتایج جداگانه منتزع میشوند تا سپس در پیوندهایی فراگیرتر توصیف شوند. ولی این درست کاری است که "تئوری توطئه" نمیکند. "تئوری توطئه" اگر چه الگویی به غایت ساده پیش مینهد، ولی برای ارائه یک مدل ناتوان و فاقد قدرت انتزاع است و به مشخصسازی روی میآورد تا سپس آن را به روالی ناموجه تعمیم دهد. اما این تعمیمبخشی بر پایه سادهسازی صورت میگیرد. بنابراین در مباحث علمی معمولا توصیه میشود که به جای "تئوری توطئه" از ترکیباتی چون "فرضیه توطئه" یا "ایدئولوژی توطئه" یا "اسطوره توطئه" استفاده شود. عدهای نیز از ترکیب "توهم توطئه" استفاده میکنند.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
+ اگر یک "فرضیه توطئه" با مستنداتی تجربی ابطال شود، اما پیروان آن همچنان به آن باور داشته باشند، میتوان از "ایدئولوژی توطئه" سخن گفت. "ایدئولوژیهای توطئه" نیز مانند ایدئولوژیهای توتالیتر ادعای حقیقت مطلق دارند و بر شالوده دشمنپنداری استوارند. "ایدئولوژیهای توطئه" نیز به ثنویت تمایل دارند و جهان را به "نیک و شر" تقسیم میکنند. در این تقسیمبندی پیروان "ایدئولوژی توطئه" را آدمهای خوب و "توطئهگران" را آدمهای شرور مینامند.
"اسطوره توطئه" شکل افراطی "ایدئولوژی توطئه" است. طرفداران "ایدئولوژی توطئه" معمولا "توطئهگران" را نیروهایی واقعا موجود میدانند، در صورتی که طرفداران "اسطوره توطئه" معمولا از گروههایی تخیلی سخن میگویند؛ برای نمونه از موجوداتی که از سیارات دیگر به زمین آمدهاند.
اینکه چرا آدمیان به "تئوری توطئه" باور میکنند، میتواند دلایل گوناگون داشته باشد. افرادی که "تئوریهای توطئه" را باور میکنند، اساسا نسبت به حکومتها و نهادهای آن بیاعتمادند. آنان همچنین اعتماد خود را به جریانهای اصلی رسانهای از دست دادهاند. افزون بر آن کسانی که به "تئوری توطئه" باور دارند، در مقابله با مشکلات زندگی احساس ترس و ناامنی بیشتری دارند. در واقع احساس ناتوانی در کنترل بر زندگی شخصی، افراد را به سوی "تئوریهای توطئه" سوق میدهد.
گفتیم که در وضعیتهای ناروشن و تهدیدآمیز، اگر هم نتوان به یاری "تئوری توطئه" احساس نگرانی از تهدید را از میان برد، دستکم میتوان بر ناروشنی اوضاع غلبه کرد. ادیان نیز در تاریخ چنین نقش و کارکردی داشتهاند. بیهوده نیست که امروزه برای "تئوری توطئه" نقش نوعی "جایگزین دین" قائل میشوند که به آدمیان در جامعه تکیهگاهی میدهد. از این منظر میتوان "تئوری توطئه" را در شکل جدید خود، نتیجه دنیوی شدن خرافههای دینی دانست.
برخی از پژوهشگران، "تئوریهای توطئه" را کوششی برای رویارویی با خردگرایی عصر روشنگری ارزیابی میکنند. به باور آنان، شتاب در عقلانی کردن مناسبات اجتماعی و تلاش برای این که دانش جایگزین توضیح غیرعقلی جهان شود، به واکنشی خردستیزانه انجامید که در "تئوریهای توطئه" مجال بروز مییابد. هنگامی که آدمی دیگر نتواند همه چیز را با "خدای قادر متعال" توضیح دهد، پدیدههای ناخوشایند را در قالب دسیسهها و توطئههای گروههایی زمینی میگنجاند که باید مسئول ناکامیها قلمداد شوند.
"تئوریهای توطئه" از این قابلیت برخوردارند که میتوانند ترس آدمیان را کاهش دهند. آنها در واقع نقش نوعی محافظ روحی را بازی میکنند. این مورد را میشود در جریان پاندمی کرونا دید. کسانی که بیماری کرونا را انکار میکنند، در واقع تلاش میکنند به خودشان بباورانند که خطری متوجه آنان نیست تا از این طریق بر ترس درونی خود غلبه کنند. همچنین ناامنی اجتماعی میتواند برای بسیاری از افراد دلیلی برای باور به "تئوری توطئه" باشد. کسی که موقعیت اجتماعی خود را در خطر میبیند و به آینده نگاهی بدبینانه دارد، به پذیرش "تئوری توطئه" گرایش بیشتری دارد.
یکی از بزرگترین زیانهای باور به "تئوری توطئه"، تصویر جزمی و متصلبی است که برای آدمی از جهان ایجاد میشود و به دشواری میتوان آن را دگرگون کرد. کسی که یک بار در جهان "تئوری توطئه" راه گم کرده باشد، دیگر به سختی به استدلالات عقلی تن میدهد. هر کس تلاش کند با ارائه فکتها دیدگاههای او را تغییر دهد با بیاعتنایی روبرو میشود و چه بسا جزو "توطئهگران" به حساب آید.
افرادی که دارای روحیات و خلقیات "تئوری توطئه" هستند، اساسا به همه ساختارهای قدرت بیاعتمادند و حتی نظرات کارشناسان را نیز "تبلیغات نخبگان" میدانند. برای آنان هر استدلالی که از طرف منابع رسمی اعم از دانشمندان، کارشناسان، روزنامهنگاران و سیاستمداران مطرح میشود، خود به خود دروغ است. یکی از نمونههای آشکار را میتوان در رویکرد منکران تغییرات اقلیمی دید. آنان همه فکتهای علمی در این زمینه را انکار میکنند. یک نمونه دیگر مخالفان مایهکوبی هستند که به دستاوردهای پزشکی و علمی بیاعتمادند و به جای آن به دنبال روشهای بدیلی میروند که به ندرت در برابر شناخت علمی تاب میآورند یا اساسا از نظر علمی سنجشناپذیرند.
بنابراین "تئوریهای توطئه" فقط فانتزیهای عدهای خیالپرداز نیستند، بلکه میتوانند حامل خطراتی جدی برای انسانها و جامعه باشند. تحقیقات همچنین نشان میدهند که "تئوریهای توطئه" غالبا به تفکرات رادیکال، اندیشههای تکثرگریزانه و گرایشهای یهودیستیزانه راه میبرند. همین مخالفت رادیکال که عمدتا متوجه نخبگان نظامهای دموکراتیک است، میتواند دموکراسی را با خطر روبرو کند.
در ایران و دیگر کشورهای اسلامی نیز "تئوریهای توطئه" هواداران فراوان دارند. این کشورها که هنوز درگیر مناسبات پیشامدرن هستند، روند نوسازی سیاسی و اجتماعی را خطری برای ارزشهای سنتی خود میفهمند. گرایش گسترده به "تئوری توطئه" در این جوامع تصادفی نیست، بلکه واکنشی نسبت به چنین احساس خطری است. درست در روزگاری که باید توضیح عقلی جهان بیش از پیش جایگزین تصورات و پندارهای دینی از جهان شود، اسلامگرایان با توسل به انواع و اقسام "تئوریهای توطئه" در برابر عقلانیت سیاسی و روند مدرنیزه و سکولاریزه شدن جامعه سد محکمی ایجاد کردهاند. نمونه روشن آن حکومت جمهوری اسلامی است که چهار دهه است به طور مداوم با حربهی "تئوری توطئه" و تبلیغات مبتنی بر "دشمنپنداری" کار میکند.
اما این پدیده فقط به حکومت محدود نیست. حتی بخشهای قابل ملاحظهای از فرهنگسازان و روشنفکران نیز برای توضیح علل عقبماندگی ایران، به جای رویکردی انتقادی نسبت به کاستیهای فکری و فرهنگی جامعه، به "تئوری توطئه" متوسل میشوند. میتوان گفت که "تئوری توطئه" در میان آنان حربهای برای پرهیز از نقد فرهنگی و گریز از رویارویی انتقادی با مسائل و مشکلات فکری و روحی جامعه است.
خوب عزیزای دل من طبق رسم همیشگی ممنون که وقت گذاشتید و این مطلب رو خوندید
دوست دار همیشگی شما : NEGARAD
Source : div che vle farsi
همچنین بخوانید :
-copy right negarad-