یه معضلی وجود داره به اسم فلج قلم. البته زود بود که این رو بگم ولی متاسفانه مشکل بزرگیه و برای من زیاد پیش اومده.
فلج قلم به زبون ساده این میشه که دیگه حسش نیست بنویسید. نه اینکه فرصت نداشته باشید، "نمیتونید" بنویسید. روزها و روزها میگذره و نوشتهی شما یه گوشه افتاده و خاک میخوره.
خب این اتفاق دلایل مختلفی داره و میشه ازش جلوگیری کرد. یه دلیل ساده ولی مهم اینه که شما یه ایده به ذهنتون میرسه، جوگیر میشید و میزنید تو فاز نوشتن. هی مینویسید تا اینکه یه بار به خودتون میاید و میبینید داستانتون به حال خودش رها شده و دیگه حس نوشتنش نیست. اشکال این قضیه اینه که شما شروع داستان رو میدونید، ولی اینکه قراره پایان داستان دقیقاً چی بشه رو نه. صرفاً فقط داستان رو پیش میبرید، با آیندهی گنگی که اصلاً معلوم نیست قراره چه بلایی سر داستان بیاره. یه راه برای مقابله با این اتفاق، اینه که شما قبل از استارت زدن داستان، یه خلاصهی کوتاه از اول تا آخر داستان رو برای خودتون بنویسید. اگه برای پایان داستان تردید دارید، میتونید از بقیه کمک و مشورت بگیرید، ولی اصلاً و ابداً تا وقتی که تکلیف انتهای داستان رو معلوم نکردید، نوشتن داستانتون رو شروع نکنید. چون نتیجهش بدون شک فلج قلمه و رها شدنش. از طرفی باید این رو بگم که احتمال داره در طول داستان تصمیم بگیرید یه مدل دیگه داستان رو تموم کنید و این اشکال نداره، ولی اجازه ندید که پایان داستانتون رو هوا بمونه.
یه اتفاقی هم دیدم که بعضی نویسندهها گفتن، اونم اینه که چون ذوق برای نوشتن داستانشون دارن، جلو جلو یه سری مکالمات بین شخصیتها رو مینویسن تا به اون قسمت برسن، اون مکالمه رو داشته باشن. خب از یه دید به این قضیه نگاه کنیم، مثل مشوق برای ادامه دادن کار دیده میشه ولی در باطن برای بعضیا ممکنه جواب نده. این کار ممکنه باعث تنبل شدن مغزتون بشه و انگار بهتون میگه خب من جاهای مهمش رو نوشتم، کی حال داره اون همه اتفاق مابین این دیالوگ و جایی که هستم رو بنویسه؟ نتیجه: فلج قلم.
شاید شما بگید نه من که اینجوری نیستم و فلان، ولی به مرور زمان این شکلی میشید. تا جای ممکن این کار رو انجام ندید، اجازه بدید مغزتون برای رسیدن به قسمتای جذاب داستان، هیجان داشته باشه. با اینکار فقط پاداشش رو زودتر از موقع تحویلش میدید و اونم دیگه هیجانی برای انجام دادنش نداره.
هر وقت ایدهی جالبی به ذهنتون رسید که توی روند داستان پیاده کنید، یه گوشه یادداشتش کنید که از خاطر نبرید، و مثل همون که گفتم، از نوشتنش به عنوان بخشی از داستان خودداری کنید.
نکتهی بعدی اینه که اجازه ندید بین داستان نوشتنتون وقفه بیفته. سعی کنید یه زمان خاص رو در روز به نویسندگی اختصاص بدید. حتی اگر سرتون شلوغ بود، حتی شده ده دقیقه، چند خط بنویسید که براتون مثل وظیفه تداعی بشه. هر چقدر بین تایم نوشتن فاصله بیفته، احتمال اینکه نتونید اون داستان رو زود تموم کنید و یا کلاً رهاش کنید، زیاد میشه.
تا جای ممکن از نوشتن چند داستان با هم خودداری کنید. متاسفانه این مشکلیه که خودمم باهاش دست و پنجه نرم میکنم و مشکلات زیادی هم به بار میاره. شدیداً باعث فلج شدن قلمتون میشه و تا مدتها به داستانهایی که نوشتید سر نمیزنید. چون نصفه و نیمه روی همدیگه تلنبار میشن و مغز هم که کلاً عاشق تنبلی کردنه، به رها کردن همه تشویقتون میکنه. نهایتاً دو داستان رو همزمان بنویسید (که تازه همین رو هم پیشنهاد نمیکنم)، نه بیشتر.
ایدهی داستانتون رو برای همه تعریف نکنید. باز هم ذهنتون اینطور برداشت میکنه که خب، من کل داستان رو تعریف کردم و حالا همه ماجرا رو میدونن. پس دیگه برای چی بنویسمش؟! اگه حین نوشتن داستان نیاز به کمک دارید، این اشکال نداره که داستان رو برای اون شخص یا اشخاص شرح بدید، ولی سعی کنید کل داستان رو تا جای ممکن روی دایره نریزید و این کار رو فقط به چشم مشورت ببینید. اجازه ندید که ذوق و شوقتون برای نوشتن فروکش کنه.
بعضی مواقع هم هست که تحت فشار قرار دارید و نمیدونید در ادامه چی بنویسید. اجازه ندید این اتفاق باعث بشه که نوشتن اون داستان رو رها کنید. فعلاً کنارش بگذارید و تا وقتی که ایدهی مناسب به ذهنتون نرسیده، سراغش نرید. به هر ضرب و زوری نوشتن، باعث میشه که با نوشتن حاشیه، به کل از داستانتون زده بشید و دیگه هیچوقت سمتش نرید. پس بعضی وقتا هم نیازه که از نوشتن فاصله بگیرید؛ ولی نباید به این معنی باشه که دیگه سمتش برنگردید.
در کل، این معضلیه که میشه باهاش مقابله کرد، ولی کار آسونی نیست و واقعاً مشکل و عذابآوره. امیدوارم هیچوقتِ هیچوقت به این مشکل برنخورید، ولی پیشگیری همیشه بهتر از درمانه. من مواردی که به خاطر داشتم رو نوشتم و اگه بازم خاطرم بیاد به این قسمت اضافه میکنم. در ضمن، خودتون رو نبازید. خیلی از نویسندهها بودن که بارها و بارها زمین خوردن ولی ناامید نشدن و ادامه دادن. هر وقت یکی از قلمتون بد گفت، سریع گارد نگیرید یا نوشتن رو کلاً رها کنید. پی حل کردن مشکل باشید و دلیلش رو پیدا کنید. این راهیه که فقط با تجربه کردن به دست میاد و هیچکس نمیتونه به شما راهحل صد در صدی تجویز کنه.
قلمتون پایدار.