ویرگول
ورودثبت نام
نگینِ‌اصل
نگینِ‌اصلاَلْـحَـمْـدُلِـلَّـه
نگینِ‌اصل
نگینِ‌اصل
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

یا ربّی مَن لِی غَیرُکَ

سلام بهترین همدم من، تنها دارایی من، بزرگترین تکیه گاهم، گرم ترین آغوش برای من، امن ترین هم صحبتم، تنها دوستم، تنها دلگرمیم، تنها امیدم...

از وقتی پیدات کردم و دستم رو گرفتی، خوشحالی ها و آرامش هایی رو تجربه کردم که هیچ وقت تجربه نکرده بودم. وقتی به این فکر می کنم اگر نبودی و نداشتمت چه اتفاقاتی ممکن بود برام بیفته و الان تو چه وضعیت های بدی می تونستم باشم، عمیقا شکرگزاریت رو می کنم که هستی، که اگر نبودی الان بدترین حالات روحی رو داشتم، عقده ها و کمبودهای زیادی رو احساس می کردم، دچار چه حسرت ها و حماقت هایی که نمی شدم، واقعا وارد چه راه هایی که نمی تونستم بشم، ولی با حضور تو توی زندگیم، حالا دیگه می تونم بگم جزو خوشبخت ترین آدم های دنیاام. می تونم مطمئن باشم تا وقتی دستم تو دستاته، نمی ذاری اتفاق بدی برام بیفته، نمی ذاری هیچ وقت احساس پوچی کنم، نمی ذاری انتخاب های غلط داشته باشم، نمی ذاری تندروی کنم.

تو یه نگهبان برام گذاشتی تا هروقت می خوام کاری که دوست نداری رو بکنم، اون سریع بهم هشدار میده. فکر کنم واسه کسایی که دوست شون داری این نگهبان ها رو می ذاری. اگرچه همیشه حرفت رو گوش ندادم، اگرچه گاهی وقت ها مثل این روزها مشکلات طاقتم رو طاق کردن، اگرچه گاهی با کم صبری هام و گله هام ناسپاسی کردم، ولی تو همیشه با لبخند و دست های باز شده مقابلم بودی. خیلی می ترسم یه روز ظرفیت کم وجودم نتونه مهر و محبت تورو تحمل کنه و سقوط کنم. می ترسم از دستت بدم، می ترسم بشم اونی که... بیخیال، چرا حرفشو بزنیم؟ من از تو قول گرفتم هیچ وقت دستمو ول نکنی، حتی عزیز دردونه هات رو هم واسطه کردم، گفتم شما نذارید بند بین دل من و اون پاره بشه.

میدونی، از اینکه همیشه هستی خوشحالم، از اینکه میدونم یکی حواسش بهم هست، و اون یکی حواسش به همه چیز هست، هیچی رو از قلم نمیندازی، بی عدالتی و بی انصافی تو کارت نیست، نادیده گرفتن تو مرامت نیست، من خیلی خوشحالم که دارمت، اصلا اگر تو نبودی می خواستم چیکار کنم؟ اگر تورو نداشتم چجوری این چیزارو تحمل می کردم؟ با چه امیدی؟ به هوای کی جلوی نفس سرکشم وایمیسادم؟ به خاطر کی سعی می کردم خبط و گناه نکنم؟ تو بهترین کسی هستی که هرکسی می تونه داشته باشه. ممنونم که گذاشتی منم داشته باشمت.

منو ببخش. ببخش که کم ظرفیتم و زود پا پس می کشم، وقتی می بینم بقیه عاشق ها چجوری عاشقی می کنن اونوقت من واسه تقی به توقی میزنم زیر گریه و ابراز ناتوانی می کنم، واقعا خجالت می کشم از تو و خودم. حتما توام این وقتا پیش خودت میگی همین؟ توان تو همینقدر بود؟ یعنی همش همین بود؟ انقدر زود جا زدی؟ نه، نمیخوام جا بزنم. من فهمیدم واسه رسیدن به تو باید سختی تحمل کنم، اصلا فهمیدم تنها جاده رسیدن به تو جاده ی رنج هست.

هر که در این بزم، مقرب تر است

جام بلا بیشترش می دهند

بیا قبول کنیم که منم حق شکستن دارم، حق دارم صبرم تموم بشه، حق دارم خسته بشم. حتما میگی بله میدونم حق هم بهت میدم، ولی خب مگه قرار بود اینا نباشه؟ اصلا اینا جزو بندهای قرارداد ما بود و توام امضا کردی، عوضش منم دست خالی نمیذارمت که:))

اینجوری که حرف میزنی آدم دلش قیلی ویلی میره برات، میگم گوربابای خستگی و شکستن و تموم شدن صبر، وقتی به مقصد فکر می کنم چشیدن اینا برام طعم عسله:) ولی لطفا نشونه هات رو بفرست تا منم انگیزه بگیرم، باشه؟ اگر تو تشویقم نکنی که نمی تونم وسط جاده دوباره بلند شم و ادامه بدم.

دوسِت دارم.

۳٠ تیر ٠۴ / نگین

خدابندگیآرامش
۲۹
۲۰
نگینِ‌اصل
نگینِ‌اصل
اَلْـحَـمْـدُلِـلَّـه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید