نگین شرافت
نگین شرافت
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

آنجه در کارآموزش وبسیما بر من گذشت

کلا از اون آدمهایی نیستم که همیشه اکانت لینکدینشون رو چک میکنند؛ ولی اون شب تا منتظر بودم که فایلهام توی گوگل درایو آپلود بشوند تصمیم گرفتم که سری به لینکدین بزنم.

بسیار اتفاقی پستی از مجموعه وب‌سیما (یکی از شرکت‌های مورد علاقه‌ام) دیدم که در حوزه تولید محتوا در حال جذب کارآموز بودند. پرسشنامه را باز و شروع به پر کردن فرم کردم؛ هم عجله داشتم تا زود‌تر برم هم برایم مهم بود که فرم را درست و دقیق پر کنم.

خلاصه فرم را پر کردم و رفتم. اما دروغ چرا خیلی امیدی به قبولی نداشتم؛ قبلا در چندتا از دوره‌ها و رویدادهای وبسیما ثبت نام کرده بودم اما یا قبول نشده بودم یا در آن شرایط توان پرداخت هزینه دوره‌ها را نداشتم؛باری، پیش خود گفتم اینبار هم مثل تمام دفعات قبلی میشود.

چند روزی گذشت در جاده‌ی اصفهان بودم که تلفنم زنگ خورد:
-"بله بفرمایید؟"

-" سلام خانم شرافت. شمس هستم از آکادمی وبسیما تماس می‌گیرم خدمتتون خواستم اطلاع بدم که شما توی دوره کارآموزش قبول شدین . فردا میتونین برای ساعت 12 توی یک جلسه مصاحبه شرکت کنین؟"

-" بله حتما"
-" لینک و اطلاعات توی واتس آپ براتون ارسال میشه. روز خوبی داشته باشین، خدانگهدار"

باورم نمیشد. احساسی وصف نشدنی داشتم. ترکیبی از شادی، هیجان، ترس و دلهره??

فردای آن روز هر چه میخواستم وارد جلسه بشوم موفق نمیشدم و در نهایت با حدودا 10 دقیقه تاخیر وارد شدم.

مدیر محتوای وبسیما منتظر من بودند و پس از معرفی شروع به پرسیدن سوالاتی از من کردند؛ سوالات اول ساده بودند اما رفته رفته سوالات سخت و سخت تر میشدند و جواب دادن به آنها نیاز به فکر و تامل داشت.

حتی یکی از سوالاتشان را هنوز بعضی وقت ها از خودم میپرسم و هنوز نتوانسته‌ام جوابی درست برایش پیدا کنم.

بعد از تمام شدن جلسه همسرم که بخشی از مصاحبه (اتفاقا همان قسمت سوالات سخت را) شنیده بود گفت:" موقع پاسخ دادن به سوالات خیلی مکث میکردی و ان و من هم زیاد داشتی؛ فکر نمیکنم تورا قبول کنند"

و من همچنان ناامید از رد کردن این مرحله دیگر حتی منتظر تماس هم نبودم.

درست یادم هست ظهر یکشنبه، 26 شهریور، بعد از یک آخر هفته و تعطیلات بسیار شلوغ و خسته کننده؛ وقتی هنوز خستگی روز قبل را داشتم؛ تلفنم شروع به زنگ زدن کرد:

-"بله بفرمایید؟"

-" سلام خانم شرافت. شمس هستم از آکادمی وبسیما تماس می‌گیرم خدمتتون خواستم اطلاع بدم که شما توی دوره کارآموزش قبول شدین؛حتما ایمیلش اومده براتون (و منی که ایمیلم رو کلا چک نمیکنم?‍♀️) لطفا توی تلگرام به همین شماره پیام بدین تا اطلاعات رو براتون ارسال کنم"

-" بله حتما من تا نیم ساعت دیگه ارسال میکنم خدمتتون"

و تمام...

من واقعا قبول شده بودم

در کمال ناباوری؛ در زمانی که هیچ امیدی به قبولی نداشتم.

28 شهریور، روز جلسه معارفه، همه‌ی بچه ها شروع به معرفی خود کردند و سابقه‌‌ی فعالیت‌های حرفه‌ای و اهداف و تفریحات خود را شرح میدانند همچنان شوق من وصف نشدنی بود.

من که باز هم خونه نبودم برنامه ریزی کردم جلسه را در ماشین بگذرانم، یکی از محلش کارش جلسه را گذراند و دیگری در حالی که تمام فکرش به بازی رونالدو در ایران بود صحبت میکرد؛ یکی هم به خاطر اینترنت ضعیفش بارها از جلسه بیرون می‌افتاد.

عکس یادگاری ما از  28 شهریور 1402
عکس یادگاری ما از 28 شهریور 1402

و امروز که این متن را مینویسم هفته‌ی سوم کارآموزش هم به پایان رسید. توی این 3 هفته آدم های جدیدی رو شناختم، اطلاعات کامل و دسته اولی رو بدست آوردم که شاید خیلی از با تجربه های این حوزه هم هنوز درست در موردش اطلاع نداشته باشند.

اصلا یکی از مواردی که در مورد کارآموزش خیلی دوست دارم همین به روز بودن اطلاعاتی هست که بدست میاریم. شاید شما هم (مثل من) دوره‌های دیگه‌ای توی زمینه سئو و تولید محتوا گذرونده باشین.

توی دوره‌هایی که من گذروندم صرفا برای تولید محتوا سئو شده یک چک لیست به شما میدن و میگن طبق همین ساختار پیش برین.

اما چیزی که توی کارآموزش به شما میگن خیلی بیشتر از اینهاست. دلیل گفته میشه، سند و مدرک ارائه میشه؛ تازه اونم مدارک به روز براساس آخرین آپدیت‌های گوگل.

واقعا امیدوارم تا انتها همراه وب‌سیما و بچه‌های کارآموزش بمانم و بتونم تمام چالش‌هارو با موفقیت پشت سر بزارم و باید اضافه کنم که تازه چلش‌های اصلی دارند شروع میشن✌✌

این هم تصویری از همون ایمیل  اشاره شده
این هم تصویری از همون ایمیل اشاره شده





تولید محتوادل نوشتهکارآموزی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید