دیشب فیلم Wild رو دیدم. می دونم که از قافله خیلی عقبم ولی دیدن این فیلم تو هر تایمی قبل از دیشب بیهودگی ای بیش نبود. فیلم رو به شدت دوست داشتم و می تونم بگم شاید سومین فیلم قشنگیه که تو سال فاکینگ 99 دیدم.
کیه که تا حالا غمگین نشده باشه؟ کیه که زندگی باهاش بدرفتاری نکرده باشه؟ کیه که زمین نخورده باشه؟ کیه که ندونسته باشه با غمش چیکار کنه و به قول یکی از دوستان ندونه چه گهی تو چه گهستونی بخوره؟
همه ی این دردها رو تنهایی پشت سر گذاشتیم و از اینجا به بعدشم داستان همینه. قراره از دست بدیم، غمگین بشیم، گریه کنیم، خسته بشیم، .... زندگی گاهی روی خوش بهمون نشون بده گاهی هم گند بزنه بهمون. ولی ما دقیقن مثل شریل(شخصیت اصلی فیلم wild) با اون کوله ی سنگین احمقانه مون راه رو با همه ی سختی ها و آلتی بودن هاش ادامه بدیم.
الان که دارم می نویسم آهنگ El Condor parsa از Simon & Garfunkel در حال پخش شدنه:
I'd rather sail away like a swan that's here and gone....
شاید سفر رو دوست دارم چون برام تمرین رها کردنه و چقدر خوشبختن اونایی که ساده رها میکنن.