ویرگول
ورودثبت نام
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانیاستاد علی اکبر خانجانی،آخرالزمان شناسی،قیامت شناسی،انسان شناسی، ابرانسان، انسان کامل،ناجی موعود،امام زمان،علائم ظهور،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
خواندن ۲۴ دقیقه·۵ ماه پیش

درمان‌ بیماری‌ های‌ لاعلاج‌ با‌ معرفتِ‌ نفس (خودشناسی)

بیماری های #لاعلاج
بیماری های #لاعلاج

فهرست مطالب :

  • بیمار

  • معنای مریض

  • امراض مسری

  • انواع عذابها در قرآن

  • عذاب خلد

  • انرژی درمانی

  • شاهراه درمان امراض

  • عذاب عقیم

  • عذاب مریب

  • عذاب الیم

  • عذاب سعیر

  • عذاب خُلد

  • عذاب مهین

  • امراض به مثابه وحی بدن

  • طبیب حقیقی

  • سقر

  • مسکّن ها و امراض لاعلاج

  • حکمت بیماری ها

  • ای فرزند آدم و حوا !

  • برکات امراض لاعلاج

  • توفیق اجباری و رویکرد به خدا

  • روش درمان بیماری های لاعلاج

  • اتوایمییون‌ (auto immune) چیست‌؟

  • ایدز، ایبولار، سارز

  • علائم‌ سلامتی‌ بدن‌

  • نتیجه‌

  • 📚فهرست منابع🔗

بیمار

انسانی را گویند که دچار کاهش حیات و سلامت و عزّت شده باشد و احساس مرگ و نیستی کند.

بیمار شدن همان بی مادر شدن است یعنی از رحمت دور شدن است و از منشأ حیات قطع رابطه گشتن و ارتباط خود با علّت زندگی را از دست دادن.

آنهائی که قدر سلامت و عزّت و نعمات زندگی را نشناختند و بلکه آنرا اکراه داشتند از منشأ حیات فاصله گرفتند و رنجور شدند .

پس بیماریها نشانه های کفران نعمات و قدر نشناسی دربارۀ حیات و هستی خویشتن است و طبیعی است که جز توبه و ایمان به کسی که حیات و هستی را به انسان بخشیده است هیچ مرض و عذابی علاجی ندارد .

بیماریها ، عذابهای کفر هستند که اگر به توبه منجر شوند موجب اعتلای حیات می شوند و گرنه به تباهی تن و روان و وجدان می انجامد .

مریض کسی است که مبتلا به رضا شده است و مجبور شده که راضی شود به مرض چرا که راضی به سلامت نشد . پس بیماری از نشانه های جهل است و دوا و دکتر نمی تواند جهل و کفر را معالجه نماید .[1]

معنای مریض

1-  « مریض »  در لغت به معنای « راضی شده » می‌باشد. از همین معنا کل راز بیماریها را دریاب و نیز اسرار طبابت حقیقی و شفاعت و سلامت را.

2- وجهی از خلقت انسانی بشر به یاری امراض تکمیل می‌شود تا آدمی‌در دستان خدا صبور بماند. چرا که خلقت انسان سراسر در رنج است و آدمی‌هم عجول است. و این برای کسی است که می‌خواهد انسان شود.

3- پس واضح است که وظیفه آدمی‌در قبال امراض جز معرفت بر حق مرض و صبر بر آن نیست.

4- می‌دانیم که یاد خدا شفاست و نامش دواست. پس مسلم است که بیماری حاصل خدا فراموشی است و لذا آدمی‌در بیماریهایش خدای را صدا می‌زند و به یاد می‌آورد. پس بیماری حاصل فراموشی خداست و به یاد آورنده  خدا و تا این یاد در دل ثبت و مقیم نشود بیماری نمی‌رود.

5- و اما بیماری مؤمنان و عارفان حاصل شرک به خدا و یا امتحان دل در خلوص ایمان است که ایمان را خالص می‌کند و میزان اخلاص آنرا معلوم می‌کند که تا چه حدی صبور می‌ماند و یا به غیر رجوع می‌کند.

6- برخی از امراض پاک کننده گناهان و آلودگیها هستند. برخی دیگر باز دارنده از گناهانند. و برخی دیگر تعالی بخش وجودند.

7- امراض لاعلاج برای آنست که آدمی‌مسلمان از دنیا برود.

امراض مسری

8- امراض مسری، دامنگیر افرادی می‌شوند که دچار مردم پرستی و وسواس ناس هستند.

9- آنچه که از خود بیماری عذاب آورتر است تلاش فیزیکی برای مبارزه با آن است.

10- مؤمن هرگز به سوی شفا و دوا نمی‌رود بلکه شفا و طبیب است که به سویش می‌آید که البته از مؤمنان است به معنای حقیقی کلمه!

11- امراض برای آن به سوی انسان می‌آیند تا راضی کنند آدمی‌را به امور و وضعیتی که به ناحق از آن شاکی بوده است.

12- هر مرض حامل حقی است که چون درک و تصدیق شود آن مرض می‌رود.

13- پس اهل معرفت برای شفای مرض خود جز به اهل معرفت رجوع نباید کرد.

14- امراض جسمانی، شفابخش تن هستند و امراض روانی هم شفابخش روح هستند و امراض عاطفی هم شفابخش دل می‌باشند. و البته مرگ امر دیگر و شفای مطلقی! 

تن بشر مدرن بی صاحب و بی الهه است
و لذا نظام ایمنی تن بشر مدرن نابود شده است.

امراض #لاعلاج
امراض #لاعلاج

انواع عذابها در قرآن

15- انواع عذابها در قرآن کریم بیانگر انواع مجموعه امراض جسمی‌و روانی و عصبی هستند. مثل عذاب الیم، عذاب سعیر، عذاب جحیم، عذاب مهین، عذاب عقیم، عذاب النار و عذاب عظیم، عذاب شدید، عذاب غلیظ، عذاب الله  و امثالهم.

16- « عذاب مقیم » بیانگر انواع امراض لاعلاج است.

عذاب خلد

17- عذاب خلد که در لغت به معنای عذاب ابدی است این ابدیت به معنای بی پایانی در زمان است و نه فوق زمان. و با برچیده شدن کائنات و عالم مکان، زمان هم به پایان می‌رسد پس عذاب خلد هم به پایان می‌رسد و درک این معنا به همین سادگی است و نیازی به آنهمه توجیهات پیچیده فلسفی ابن عربی ندارد.

18- معنای دیگر عذاب خلد اینست که آدمی‌در عذابی به ذات خود می‌رسد و این عذاب را در قلمرو ذات می‌یابد و لذا احساس جاودانگی آن عذاب را می‌کند و جاودانگی عذابی را تجربه و درک می‌کند. یعنی جاودانگی یک معنای ادراکی و وجودی است نه زمانی. 

19- کسانی که خود کشی می‌کنند از جمله کسانی هستند که جاودانگی عذابی را درک نموده‌اند و آن عذاب را در خود ابدی یافته‌اند.

20- آنچه که در نزد بشر و فرهنگ پزشکی موسوم به امراض هستند پیشگیری یا درمان بیماریهای حقیقی نفس انسانند. و لذا جریان درمانگری در عصر جدید همواره منجر به پیدایش امراض پیچیده و لاعلاجتر می‌شود و فقط صورت مسئله اولیه بیماری پاک و مخدوش می‌گردد. و لذا علوم پزشکی در عصر ما خود بیمارترین علوم و فنون هستند و بیماری زاترین تلاشهایند و کافرانه ترین و جاهلانه ترین جلوه تمدن مدرن محسوب می‌شوند.

21- علوم و فنون پزشکی یکی از دربهای گشوده دوزخ بر انسان مدرن است که هرکه واردش شد دیگر امکان خروجش بسیار بعید است.

22- علاج قطعی و نهایی امراض در فرهنگ قرآنی همانا یاد خالصانه و توحیدی خداست. و به هر حال امراض در درجات گوناگون به یاد آورنده خدایند پس از جنس ذکر می‌باشند. یعنی انسان بیمار، مذکور خداست در بیماریش و ذاکر خداست در جریان علاجش. و اینست که عیادت بیمار از جمله عبادات تلقی می‌شود چون خداوند به فرد بیمار بسیار نزدیک است همانطور که به مرده. «در حالیکه یکی از شما می‌میرد خداوند از شما به او نزدیکتر است و شما نمی‌بینید» قرآن – و لذا تشییع جنازه و زیارت اهل قبور هم از جمله عبادات است.

23- پس بیماریها حضور خدا در میان بشر است.

24- پیامبر اسلام برای صرف غذا در خانه کسی میهمان بود که میزبانش شروع کرد از خدا دوستی خودش تعریف کردن و از جمله اینکه در تمام عمرش نه هرگز بیمار شده و نه هیچ بلائی بر سرش آمده است. پیامبر برخاست و رفت و درحال رفتن فرمود، غذای این خانه حرام است زیرا خداوند از این خانه و اهلش قهراست.

25- بیماری، ظرف وجود را توسعه می‌دهد و برای حضور خداوند مهیا می‌سازد. و لذا همه انبیاء و اولیای الهی دارای بیماریهای طویل المدت و گاه مادام العمر بوده‌اند و آنرا شکر می‌گفتند.

26- طبیب حقیقی و شفابخش بنیادین امراض تن و روان، حکیم الهی و عارف بالله است که شفایت می‌بخشد و تو را امر به توبه می‌کند و به دین خدا ره می‌نماید.

انرژی درمانی

27- بر حذر باشید از این درمانگران به اصطلاح روحی و انرژی درمانی در عصر جدید که دجالان و شیاطینی در صورت بشرند و تسکین های تلقینی آنان مدخل انواع امراض جنی و شیطانی است که علاج ندارد که البته جز منافقان به دامشان نمی‌افتند. 

28- چه بسا انسانهایی که به واسطه سلامتی و اقتدار جسمانی خود هلاک شده‌اند. و چه بسا انسانهایی که به واسطه ضعف و بیماری خود از فتنه های زمانه مصون مانده‌اند.

شاهراه درمان امراض

29- و امروزه دوری از حیات صنعتی و مدرن شهری، شاهراه درمان امراض و حفظ سلامت تن و روان است.

30- امروزه فقدان حداقل عقل جانوری علت اصلی اینهمه امراض رنگارنگ است که اکثرشان لاعلاجند حتی سرماخوردگی ها. شفائی برتر از عقل نیست که نیست.[2]

عذاب عقیم

 عذاب عقیم علاوه بر نازائی هر نوع بن بست و بی حاصلی و بطالت و ناکامی در زندگی را نیز شامل می‌شود از جمله بی هویتی و پوچی معنوی و شقاوت قلبی و ناکارآئی ذهنی (حماقت) و فقدان برکت در عرصه معیشت نیز از این دسته است و همجنس گرائی هم جلوه ای دیگر از عذاب عقیم است.

عذاب مریب

که عذاب به ریب و ریا اندازنده است که بصورت انواع دودلی و بی اراده گی و وسواس و دمدمی مزاجی و شک و بدبینی مفرط و سرگردانی خودنمائی می‌کند.

عذاب الیم

که انواع دردهای جسمانی است.

عذاب سعیر

انواع التهابات و گُر گرفتگی ها و بیقراری ها و خشم ها و عقده ها و کینه هاست.

عذاب خُلد

همان انواع امراض و مشکلات لاعلاج است که بصورت هویت فردی و ابدی خودنمائی می‌کند و چون درد بی درمان است.

عذاب مهین

عذاب مهین که عذاب رسوائی است یکی از علل اصلی بسیاری دیگر از امراض است که خود یک مرض کبیر است که آدمی بلاوقفه نگران رسوا شدن خویش است و ترس از رسوائی خود منشأ بسیاری از بیماریها و دغدغه هاست.

#خرافات درمانی
#خرافات درمانی

امراض به مثابه وحی بدن

همه این عذابها و امراض نعمانی یا ظلمانی در بدو امر بصورت بادها و امواجی در تن و  دل و روان و اعصاب آدمی به حرکت می‌آیند و همچون نوعی وحی یا الهام و وارده است که در حقیقت از اعماق ذات آدمی می‌جوشد که ما آنرا باد بودن نامیده ایم که آدمی را با ابعاد و اعماق و وجوه متفاوت هستی و حیات مواجه می‌سازد و بصورت انواع امراض جسمی و روانی و فکری و عاطفی خودنمائی می‌کند.

زیرا باد منشأ وجود در عالم موجود است و دم لاهوتی در ناسوت بشر است. و لذا امراض به مثابه وحی بدن هستند و اینست که انسان مریض و گرفتار به خداوند بسیار نزدیک است و عیادت از او از جمله عبادات محسوب می‌شود به مصداق این  حدیث قدسی از خداوند که: بیمار بودم به عیادتم نیامدی.

طبیب حقیقی

مریض بجای اینکه بخود بیاید و توبه کند و به خدایش بازگردد و خودش را بشناسد و تزکیه نماید واعمالش را اصلاح کند به اطبائی رجوع می کند که عموماً پلیدتر و کافرتر و فاسق تر از خود او هستند و درواقع به منزله همکاران شیطان می باشند.

پس طبیب حقیقی و حاذق فقط حبیب است : حبیب دل وحبیب خدا و مابقی اطبای ضد طب هستند و جنبه ای از مذهب ضد مذهب و سلامت ضد سلامت می باشند.

و همه اطبای حقیقی در دورانهای گذشته که شرک و کفر تا این حد همه جائی نشده بود، از حکیمان الهی و عرفا و مؤمنین در دین بوده اند و اصلاً بانیان نخستین این علم همه مردان حق بوده اند همانطور که ابن سینا گفته است دانشگاه و استادی جز دین و خدا، نداشته است.

و برای همین انبیاء و اولیای خدا با نظری بسیاری از بیماران مؤمن وتوبه کرده را مداوا می نمودند. طب مدرن دکان شیطان است در مقابل دین خدا و لذا جز افزودن بر شدت و مدت امراض هیچ هنر دیگری ندارند و حرفه پزشکی مبدل به پلیدترین حرفه ها شده است و پزشکان اکثراً از منافق ترین و فاسق ترین گروههای مردمند زیرا با جان بیماران پلیدترین تجارت ها را می کنند و جواز قانونی آدمکشی را هم از طرف حکومتهای خود دارند.

این سقرها داروهای روان گردان می باشند که به منزله آخرین تجویزات پزشکی به بیماران لاعلاج می باشد .

#زقوم
#زقوم

سقر

و این داروهای جدید، تعیّن کامل «سقر»است که از مواد مصرفی دائمی اهل دوزخ می باشد که «نه بقا و حیات می بخشد و نه رها می کند» و این آیه از قرآن مصداق کامل داروهای دوران جدید می باشند که نه تنها درمان نمی کنند بلکه اعتیاد می آورند و رها نمی کند و اشدّ این سقرها داروهای روان گردان می باشند که به منزله آخرین تجویزات پزشکی به بیماران لاعلاج می باشد .

آنگاه که یک بیماری ساده در شبکه تخصص های پزشکی و تکنولوژی مهلک پزشکی تبدیل به ده بیماریِ مزمن و ریشه ای شد مبادرت به تجویز داروهای اعصاب و روان می کنند تا بکلّی نفس بیمار دچار استحاله و تناسخ شود و امکان بازگشت و توبه به حیات انسانی و ایمانی بر او بکلّی ناممکن گردد و به موجودی نیمه حیوان نیمه گیاه تبدیل شود.

برای همین است که روان پزشکی آخرین دکه از شبکۀ شیطانی پزشکی مدرن است و همه بیماران به این دکه منتهی می شوند و نابود می گردند .

 امروزه اطباء و پزشکی مدرن حتی از علاج یک سرماخورده گی ساده عاجز شده است و این بدان معناست که کلّ نظام پزشکی و دانش پزشکی و پزشکان حداقل شرف و صدق و ایمان خود را از دست داده اند و تبدیل به شبکۀ تبهکاری بین المللی شده و لباس علم بر تن نموده اند و در خدمت امپراطوری تراست های داروئی و شیمیائی قرار دارند و عملاً این پزشکان نقشی جز دلاّلی و فروش کالاهای این صنعت و دانش شیطانی ندارند و بیهوده نیست که خود جامعۀ پزشکان در جرگۀ بیمارترین طبقات جامعه می باشند و دانش و فن پزشکی که بکلّی از علم بودن تهی شده و تبدیل به تکنولوژی نابودی انسان گردیده، خود در جرگۀ مریض ترین دانش بشری است .[3]

مسکّن ها و امراض لاعلاج

امروزه تقریباً همۀ شاخه های علوم و همۀ دکترین های اجتماعی و برنامه ریزیهای اقتصادی در حکم «مسکّن» هستند . مسکّن هائی که برای برطرف نمودن یک درد ساده و درجه اوّل منجر به دهها مرض پیچیده و لاعلاج می شوند .

مثلاً : برنامۀ مبارزه با فساد جنسی منجر به رشد فزایندۀ اعتیاد می شود و مبارزۀ با اعتیاد منجر به رونق فساد و ابتذال می گردد .

 مبارزه با تورّم اقتصادی منجر به هرج و مرج اجتماعی می گردد و برنامۀ مبارزه با هرج و مرج منجر به دیکتاتوری می شود و برنامۀ مبارزه با دیکتاتوری منجر به انقلاب می شود و انقلاب منجر به صدها امراض دیگر وو … .

 درمان یک سردرد به تومور مغزی منتهی می گردد ، درمان یک نفخ معده به سرطان می انجامد ، درمان یک سرماخورده گی به آسم و پوکی استخوان و ناراحتی قلبی و دهها امراض لاعلاج تر دیگر .

 و درمان مالاریا سر از «ایدز» درمی آورد .

و برای رهائی از همۀ این امراض روانی و جسمانی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی مجبور به انکار کامل همۀ امراض می شوند .

 علوم پزشکی و دهها شعبۀ آن نمود کامل این وضعیّت در علوم جدید می باشد .

 امراضی را که علوم درمانی بوجود می آورد صدها بار بیشتر و پیچیده تر و لاعلاج تر از امراضی است که به اصطلاح درمان می کند (یعنی می پوشاند) . و جالب تر اینکه هرچه که این علوم در حلّ مسائل بشر عاجزتر می شوند و خودشان بلای جان و روان بشر می شوند از ابهّت و قداست بیشتری برخوردار می گردند ! در این امر برای اهل معرفت نفس عبرت عظیمی وجود دارد . و این همان جهل است که لباس علم برتن کرده . همان جنون است که لباس عقل پوشیده . همان انحطاط و نابودی است که ادّعای پیشرفت و تکامل دارد .[4]

حکمت بیماری ها

– بیماری ها توفیق های اجباری برای تفرید و تجرید و تنهاسازی نفس بشر است پس یک واقعۀ عرفانی است .

2- اگر عصر جدید بهمراه انواع امراض مهلک و لاعلاج و جان گداز چون سرطانها و ایدز و آلرژیها نبود تاکنون بشر منهدم شده بود .

3- بیماری نه تنها عرض جان را می افزاید بلکه طول عمر تاریخی بشر را هم افزوده است .

4- بیماریها وحی تن هستند در عصر ختم نبوت . بیماری عنصری از گوهرۀ نبوت در تاریخ بوده است .

5- عیادت و بلکه همنشینی با بیماران لاعلاج از عبادات بزرگ است بدلیلی که گفته شد .

6- اگر هنوز عطوفت و مهر و رحمی در بشریت باقی مانده است بدلیل امراض لاعلاج است .

7- مرض های بزرگ و لاعلاج و مادام العمر مرضات الله در بشرند زیرا بیمار را به جبر بسوی رضای خدا می کشانند .

8- امراض لاعلاج و مادام العمر شامل بهترین و مؤمن ترین انسانها می شود و به معنای تقرّب الی الله بطور روزمره و دمادم است و نوعی دائم الصلوة بودن است .

9- امراض لاعلاج غایت لطف و دلجوئی خدا با بشر است . و وجود این بیماران است که بشر وحشی و شقی عصر ما را سر پا داشته است . اینان راز بقای بشر در عصر مدرنیزم هستند مخصوصاً سرطانی ها و ایدزیها و معتادان .

10- امراض جسمانی موجب نجات روح بشر از مرگ و نابودی است . بیماری که به طبیب رجوع نمی کند به خدا می رسد .

11- بیماری چون با معرفت جمع آید بستر ولایت وجودی و امامت است . [5]

ای فرزند آدم و حوا !

بدان که داروهای اعصاب و روان جملگی نابود کننده عقل و ایمان و اراده توست و جملگی  از محصولات درخت زقوم است که در طبقه هفتم دوزخ قرار دارد.

 ای فرزند آدم و حوا !

بدان که صنعت نفت و تکنولوژی هسته ای و لیزر و ژنتیک جملگی از صنایع طبقه هفتم دوزخ می باشند و آثارشان برای تو شدیدترین عذابها را بهمراه دارد.

 ای فرزند آدم و حوا !

بدان که هیچ مرضی بواسطه جراحی و دارو معالجه نشده و نخواهد شد بلکه ریشه ای تر و ماندگارتر و پیچیده تر و مرموزتر شده و لاعلاجتر می شود.

 ای فرزند آدم و حوا !

بدان که مانیه تیزم واسپیرتیزم و احضار روح و جن گیری و هیپینوتیزم جملگی از بازیهای دردناک و خطرناک شیطان است که به شیطان صفتان آموخته می شود و هیچ حقیقت و شفا و سودی برای شما ندارد  و شما را بسوی عذابهای مالیخولیائی هدایت می کند و عقل و سلامت شما را تباه می سازد.

 ای فرزند آدم و حوا !

بدان که آب درمانی و خواب درمانی و گیاه خواری و یوگا درمانی و موسیقی درمانی و بازی درمانی و شلغم درمانی ومدیتیشن و سائر انواع این درمانهای مدرن جملگی حماقت و جنون است و درمانی بهمراه ندارد و بلکه فریبی است که امراض و گرفتاریهای درونی و برون شما را عمیق تر و پیچیده تر می کند و رنگ و لعاب می زند و سرنخ آنرا هم گم می نماید. همه اینها انواع شیطان درمانی است و بدانید که شیطان هرگز درمانی نمی کند بلکه شما را به لاعلاجی و یأس فزاینده می برد.

 ای فرزند آدم و حوا !

تو خلیفه منی. چگونه درد و مشکلات تو را قرص و آمپول و افیون و غذا و بازی وابزارها علاج تواند کرد. درمان تو منم و جز من علاجی نداری. تو درد و مشکلی جز گمشده گی نداری. تو مرا گم کرده ای زیرا از خودت می گریزی.

📘 از کتاب: جانشین خدا ،ص128،استاد علی اکبر خانجانی

برکات امراض لاعلاج

آنانکه به امراض لاعلاج و مهلک مبتلا می‌شوند که مرگشان حتمی است به لحاظی خوش شانس‌ترین آدمها هستند زیرا در واقع زمان تقریبی مرگشان اعلان شده و امکان توبه‌کردن دارند و امکان جبران بسیاری از خطاهاو گناهان را می‌یابند. و این مرگ با اعلان قبلی و با برنامه ریزی است.

 این مهلتی ویژه برای انسان آخر الزمان است که انسان کافر و ناباور به مرگ و آخرت است بشرط اینکه به شیطان وعده‌های پزشکی مبتلا نشود و فریب نخورد.

 به لحاظی دیگر هم برای انسان مدرن که هر کاری را با برنامه ریزی قبلی انجام می‌دهد مرگ با برنامه قبلی هم ممکن شده است که البته بدین لحاظ یک عذاب عظیم است برای کسی که اهل توبه نباشد.

توفیق اجباری و رویکرد به خدا

امراض معروف به لاعلاج آستانه توفیق اجباری و رویکرد به خداست به‌طور کامل و خالص. بسیاری از بیماران لاعلاج و طرد شده از جهان پزشکی و رمالی به سراغ من آمده‌اند که به یاد و قوه الهی شفا یافته و برای اولین‌بار ایمان آورده‌اند. در واقع امراض لاعلاج زنجیری است که خداوند به گردن بنده‌ای انداخته و به‌سوی خودش می‌کشاند پس یک لطف عظیم محسوب می‌شود. بد به‌حال آن بیمار لاعلاجی که خودش را تسلیم دوزخ پرشکی و انواع درمانیهای مدرن و یا رمالیها می‌کند.

بیمار لاعلاج باید تسلیم بیماری خود شود تا شفا یابد و از این شفا هدایت گردد. این همان تسلیم خدا‌شدن است.[6]

روش درمان بیماری های لاعلاج

س:زمزمه می‌شود که شما جادوگرید!

ج:این جادوی صدق و معرفت نفس و ایمان است.

س:چگونه بیماران لاعلاج را درمان می‌کنید‌؟

ج:به روش همدردی و همدلی و به‌واسطه همان جادو.

س:آیا همه بیماران را شفا می‌دهید؟

ج:صادقان و کافران منکر را‌. دسته اول به‌واسطه صدقشان شفا می‌یابند و دسته دوم اگر از کفر خود توبه نکنند دوباره به همان مرض یا مرض بدتر مبتلا می‌شوند و این از اراده بنده کاملاً خارج است. [7]

هر مرض و گرفتاری در هر فرد و گروهی از جانب خداست و به مصلحت آنهاست و تعادل نفس و نظم زندگانی را باعث می شود. یعنی بناگاه و بی هیچ توبه و معرفتی، بار و درد و ثقلی را از کسی برداشتن موجب از دست رفتن تعادل وجودش می شود.

این بدان معناست که هر انسانی بمیزان معرفت و ایمانش قادر به درک و حفظ و هضم سلامتی و سعادت و عزت است.

 یعنی هر مرضی به مثابه افساری بر نفس اماره و وحشی است و از جمله راز بقای بشر کافر می باشد.

 انسان کافر و بی معرفت تاب تحمل عزت و سلامت را ندارد و نهایتاً به جان خودش می افتد و خلایق از شر او در امان نخواهند بود. بدین ترتیب درمان و گشایشی که از جانب بنده نصیب آنها می شد در واقع به مثابه ظلمی ناخودآگاه و از روی ترحمی کور بود.

 در واقع خداوند خالق بسیار مهربانتر و دلسوزتر از من و امثال من نسبت به مردمان است و صلاح کارشان را بهتر می داند.

و بدینگونه بود که کار درمانگری را به کنار نهادم و روش عرفان درمانی را ابداع کردم تا هر کسی خود علت بیماری و بدبختی خود را فهم کرده و به توبه بپردازد و اعمال خود را برمبنای دین خدا اصلاح کند تا ظرفیت سلامت را بیابد.

 از همین تجربه عظیم بود که به راز دیگری از ختم نبوت و ختم معجزه در دین محمد(ص) پی بردم و درک کردم که چرا تنها معجزه پیامبر اسلام(ص)همان کتاب اوست یعنی حکمت و معرفت نفس. و اینگونه بود که ایمان آوردم که بقول علی(ع)

«دوزخی جز بی معرفتی نیست».[8]

اتوایمییون‌ (auto immune) چیست‌؟

طبق‌ تعریف‌ دانش‌ پزشكی‌ “اتوایمییون‌” عبارت‌ است‌ از وضعیتی‌ از ایمنی‌بدن‌ كه‌ مجموعۀ‌ نظام‌ ایمن‌سازی‌ بدن‌ را برعلیه‌ قوای‌ حیاتی‌ و سلامت‌ كلی‌ بدن‌بكار می‌گیرد و درواقع‌ بدن‌ دچار خودـ براندازی‌ شده‌ و دشمن‌ خود می‌گردد.یعنی‌ عوامل‌ دفاعی‌ و ایمنی‌، خودِ بدن‌ را بیگانه‌ می‌پندارد و بر علیه‌ آن‌ به‌ نبردمی‌پردازد. این‌ نوعی‌ خودـ زنی‌ و خودـ كشی‌ بسیار حیرت‌آور بیولوژیكی‌می‌باشد كه‌ موجب‌ پیدایش‌ امراض‌ عجیب‌ و بی‌علت‌ و بی‌معنا و لذا لاعلاج ‌می‌شود…..

پس‌ واضح‌ است‌ كه‌ مثلاً چرا داروی‌ كورتون‌ به‌ همراه‌ آسپرین‌ و استامینوفن‌ ضمیمه‌ اكثر نسخه‌های‌ درمانی‌ شده‌ است‌. از این‌ طریق‌ می‌خواهند كل‌ سیستم‌دفاعی‌ و ایمنی‌ بدن‌ را كه‌ اینك‌ خود دشمن‌ ایمنی‌ و سلامتی‌ شده‌ با این‌ سم‌ّمهلك‌ مستمراً ضعیف‌ كنند. این‌ بدان‌ معناست‌ كه‌ انسان‌ مدرن‌ مجبور است‌ تابرای‌ بیمار نشدن‌ پیشاپیش‌ بیمار شود. فلسفه‌ واكسن‌ها نیز از همین‌ قاعدۀ‌مالیخولیائی‌ پیروی‌ كرده‌ است‌. بیان‌ دیگر این‌ مالیخولیا آن‌ است‌ كه‌ انسان‌ برای‌جلوگیری‌ از پیشرفت‌ یك‌ بیماری‌ مجبور است‌ تا خود را مسموم‌ سازد و از جریان‌طبیعی‌ حیات‌ ساقط‌ گردد و مبدّل‌ به‌ یك‌ موجود شیمیائی‌ شود تا دلش‌ به‌ نفس‌كشیدن‌ خوش‌ باشد كه‌ گوئی‌ هنوز زنده‌ است‌.

به‌ همین‌ دلیل‌ نه‌ تنها یك‌ مرض‌ علاج‌ نمی‌شود بلكه‌ جریان‌ درمان‌ منجر به‌پیدایش‌ چندین‌ بیماری‌ دگر می‌شود تا آنجا كه‌ فرد بیمار، مرض‌ اولیه‌ خود رابكلی‌ فراموش‌ می‌كند و گاه‌ می‌پندارد كه‌ معالجه‌ شده‌ است‌. و آنگاه‌ به‌ او قبولانده‌می‌شود كه‌ آن‌ بیماری‌ شفا یافته‌ و این‌ بیماری‌های‌ جدید بكلی‌ مسئله‌ای‌ دگرندكه‌ باز به‌ نوبه‌ خود بایستی‌ مثل‌ مرض‌ اولیه‌اش‌، مداوا شوند. این‌ بدان‌ معناست‌ كه‌مثلاً برای‌ مداوای‌ تراخم‌، كل‌ چشم‌ را از كاسه‌ خارج‌ كنند و بدور اندازند. دراینصورت‌ بدون‌ تردید دیگر بیماری‌ تراخم‌ به‌راستی‌ برطرف‌ شده‌ است‌. این‌ كل‌معنای‌ مالیخولیائی‌ درمان‌های‌ مدرن‌ است‌….

ایدز، ایبولار، سارز

پنی‌سیلین‌ و آنتی‌ بیوتیك‌ها و واكسن‌ها كه‌ بزرگ ‌ترین‌ افتخار دانش‌ مدرن‌پزشكی‌ محسوب‌ می‌شوند بتازه‌گی‌ علل‌ بسیاری‌ از امراض‌ مدرن‌ و لاعلاج‌ تشخیص‌ داده‌ شده‌اند كه‌ از همان‌ دوران‌ كودكی‌ و نوجوانی‌ خودنمائی‌ می‌كنند. خطرات‌ مهلك‌ تب‌برها نیز از همین‌ دسته‌اند.

و نیز از یاد نبریم‌ كه‌ ویروس‌ ایدز درجریان‌ تولید واكسن‌ ضدّ مالاریا پدید آمده‌ است‌ و جهانگیر گشته‌ است‌ و چون‌ سیاهپوستان‌ آفریقا نخستین‌ موش‌ آزمایشگاهی‌ این‌ واكسن‌ بودند مسبّب ‌شیوع‌ این‌ بیماری‌ خاندان‌ برانداز شناخته‌ شدند. این‌ ویروس‌ در لابراتوار دانشگاه‌ پزشكی‌ Mit در آمریكا تولید شد و به‌ جهانیان‌ عرضه‌ گردید. ویروس‌ ایبولار و سارز نیز تماماً موجودات‌ آزمایشگاهی‌ هستند كه‌ به‌ بشریّت‌ خدمت ‌می‌كنند…

علائم‌ سلامتی‌ بدن‌

اكثر كسانی‌ كه‌ هرگز بیمار نمی‌شوند و هیچ‌ حساسیتی ‌ندارند به‌ناگاه‌ مواجه‌ با امراض‌ لاعلاج‌ چون‌ سرطان‌ و ایدز و امثالهم‌ می‌شوند كه‌دال‌ بر مرض‌ بس‌ مزمن‌ است‌ كه‌ سال‌ها در آنان‌ حضور داشته‌ ولی‌ آنها كمترین‌حساسیتی‌ بروز نداده‌ و اصلاً متوّجه‌ حضور آن‌ در خود نگشته‌اند. و این‌ دال‌ بركرختی‌ و مرده‌گی‌ هوش‌ و حواس‌ و اعصاب‌ و روانشان‌ می‌باشد.

آنها هنگامی ‌بیماری‌ را در خود درك‌ می‌كنند كه‌ بر كل‌ بدنشان‌ مسلّط‌ گشته‌ و در آن‌ ریشه‌كرده‌ است‌ و جز با مرگ‌ علاج‌ نمی‌شود. آنهائی‌ كه‌ هرگز بیمار نمی‌شوند

اكثراً انسان‌هائی‌ سالم‌ و قوی‌ و قدرتمند نیستند بلكه‌ انسان‌هائی‌ بی‌حس‌ و كرخت‌ ونیمه‌ مرده‌اند كه‌ سیستم‌ ایمنی‌ بدنشان‌ كمترین‌ واكنشی‌ نشان‌ نمی‌دهد.

زیرابسیاری‌ از واكنش‌های‌ دفاعی‌ بدن‌ انسان‌ در قبال‌ امراض‌ و آفات‌، نشانه‌ سلامتی‌ هستند در حالیكه‌ پزشكی‌ مدرن‌ این‌ واكنش‌ها را بیماری‌ محسوب‌ می‌كند و لذا آن را خنثی‌ می‌سازد و بدینگونه‌ این‌ خنثی‌ سازی‌ واكنش‌ سیستم‌ ایمنی‌ بدن‌ كه‌عموماً از طریق‌ مسكّن‌ها انجام‌ می‌گردد اساس‌ بسیاری‌ از امراض‌ می‌شوند كه‌بعدها بصورت‌ لاعلاج‌ رخ‌ می‌نمایند.

پزشكی‌ مدرن‌ بسیاری‌ از علائم‌ سلامتی‌ بدن‌ را بیماری‌ فرض‌ كرده‌ و با آن‌ به ‌نبرد می‌پردازد مثل‌ تب‌ها، اسهال‌ها، برخی‌ سردردها و حساسیتّ‌های‌ جلدی‌ و بی‌اشتهائی‌ و بیحالی‌های‌ مقطعی‌. بسیاری‌ از این‌ علائم‌ ‌به‌مثابۀ‌ هشدارهائی‌هستند كه‌ اگر رعایت‌ نشوند زمینه‌ امراض‌ واقعی‌ و لاعلاج‌ می‌گردند.

نتیجه‌

دهها تن‌ از بیماران‌ لاعلاج‌ بدون‌ واسطۀ‌ هیچ‌ دارو و فوت‌ و فن‌ و وردی‌ به ‌همینگونه‌ بطور قطعی‌ مداوا شدند و پس‌ از علاج‌ هم‌ باز در جریان تشخیص‌ پزشكی‌، معجزه‌آسا بودن‌ این‌ شفا، مسلّم‌ شده‌ بود.

 این‌ درمانهای‌بی‌مزد و منّت‌ تماماً براساس‌ دعوت‌ به‌ حقّ‌ دین‌ و وجدان‌ و تعهّد بیمار به‌ این‌عهد، رخ‌ نموده‌ بود.

 در برخی‌ از این‌ موارد علت‌ فیزیولوژیكی‌ مرض‌ بكلّی‌ از بین ‌رفته‌ بود و در برخی‌ دگر این‌ علت‌ هیچ‌ تغییری‌ نكرده‌ بود ولی‌ عوارض‌ و دردها و ناراحتی‌های‌ بیمار بكلّی‌ از بین‌ رفته‌ و بیمار در سلامت‌ كامل‌ تن‌ و روان‌ به‌ زندگی ‌طبیعی‌ خود بازگشته‌ بود.

 بطور مثال‌ در برخی‌ از سرطانها، غدۀ‌ سرطانی‌ اصلاً از بین‌ نرفته‌ بود ولی‌ با قطع‌ كردن‌ داروها و اشعه‌ها، این‌ غدّه‌ از رشد باز ایستاده‌ وهیچ‌ مشكلی‌ برای‌ فرد ایجاد نمی‌كرد و گوئی‌ یك‌ عضو طبیعی‌ در بدن‌ بود بی‌هیچ‌ مزاحمتی‌.

 از این‌ نكته‌ می‌توان‌ درك‌ نمود كه‌ بسیاری‌ از آنچه‌ كه‌ علت ‌فیزیولوژیكی‌ مرض‌ نامیده‌ می‌شوند بهانه‌ای‌ بیش‌ نیستند.

چه‌ بسا انسانهائی‌ كه ‌در سلامت‌ كامل‌ زیسته‌ و با مرگ‌ طبیعی‌ و بر اثر كهولت‌ و بی‌هیچ‌ درد و زجری ‌مرده‌اند ولی‌ بر حسب‌ اتفاق‌ (مثل‌ پزشكی‌ قانونی‌) به‌ ناگاه‌ متوجّه‌ شده‌اند كه‌ این‌ مرده‌ حدود ده‌ سال‌ از اواخر عمرش‌ حامل‌ یك‌ غدّه‌ سرطانی‌ بسیار رشد یافته ‌بوده‌ است‌ ولی‌ از شانس‌ خوبش‌ (!) به‌ دام‌ پزشكی‌ مدرن‌ نیفتاده‌ بود.

امروزه‌ می‌دانیم‌ كه‌ بسیاری‌ از افراد سالم‌ در جریان‌ جنون‌آمیز چك‌آپ‌، موفق‌ به‌ كشف ‌امراض‌ شده‌ و براستی‌ مریض‌ می‌شوند! خود از نزدیك‌ شاهد پیر مردی‌ بسیار سالم‌ و سرحال‌ و فعّال‌ شدم‌ كه‌ به‌ اصرار فرزندان‌ مدرنش‌ چك‌آپ‌ شد كه‌ یك‌ غدۀ‌ سرطانی‌ در معده‌اش‌ كشف‌ گردید و بلافاصله‌ شیمی‌ درمانی‌ آغاز گردید و این‌مرد نگون‌ بخت‌ یكماه‌ بعد تكه‌ پاره‌ شد و مرد.

بسیاری‌ از این‌ بیماران‌ لاعلاج‌ كه‌ در رابطه‌ با ما، معجزه‌آسا شفا یافتند پس‌ از عداوت‌ با دین‌ و احكامی‌ كه‌ به‌ آنان‌ ابلاغ‌ می‌نمودیم دوباره‌ به ‌بیماری‌ خود مبتلا می‌شدند و آنگاه ما را جادوگر و شعبده‌باز می‌خواندند و تهمتهای‌ ناحق‌ می‌زدند.

كافر براستی‌ احمق‌ و عدوی ‌خویش‌ است‌. “براستی‌ كه‌ انسان‌ دشمن‌ آشكار برای‌ خویشتن‌ است‌.” قرآن‌-

این‌ همان‌ حقّ‌ دوزخی‌ دانش‌ مدرن‌ پزشكی‌ است‌ كه‌ با غارت‌ تن‌ و جان‌ و جیب‌ و عزّت‌ و سلامت‌ كافران‌، آنان‌ را تخلیه‌ و مهار می‌كند و از اركان‌ واجب‌ ادامۀ‌ بقای‌ كافرانۀ‌ بشر بر روی‌ زمین‌ است‌. همانطور كه‌ دوزخ‌ برای‌ كافران‌ یك‌ واجب‌ِ وجودی‌ و راز بقای‌ بشر كافر می‌باشد دانش‌ پزشكی‌ نیز شعبه‌ای‌ از این‌ دوزخ‌ دارای‌ حقی عظیم‌است‌ و براستی‌ بر بشریت‌ حقّ‌ بزرگی‌ دارد و بشریّت‌ مدرن‌، مدیون‌ آن‌ می‌باشد.

انسان‌ كافر باید هم‌ دشمن‌ سلامت‌ و آرامش‌ و عزت‌ و بهشت‌ باشد این‌ یك ‌دشمنی‌ بر حق‌ و درست‌ و معقول‌ و دینی‌ است‌. یك‌ انسان‌ متكبّر و آدمخوار اگر قرار باشد در سلامت‌ باشد همه‌ را می‌درد از جمله‌ خودش‌ را. دانش‌ مدرن‌ پزشكی‌ همچون‌ كلّ‌ فرآورده‌های‌ مدرنیزم‌، قلمرو غل‌ و زنجیرهائی‌ است‌ كه‌ كفر بشری‌ را مهار می‌كند این‌ همان‌ غل‌ و زنجیرهای‌ دوزخ‌ است‌ بر سر و گردن‌ و دل‌ و مغز و اعصاب‌ و اعضاء و جوارح‌ كافران‌. بشری‌ كه‌ حق‌ بهشت‌ِ بی‌مزد و منت‌ انبیای ‌الهی‌ را انكار نمود به‌ حقّ‌ دوزخ‌ مبتلا می‌شود.

امروزه‌ دربهای‌ بهشت‌ باز است‌ و در حوالی‌ آن‌ یك‌ نفر هم‌ دیده‌ نمی‌شود و این‌ در حالیست‌ كه‌ پشت‌ دربهای‌ دوزخ‌ چه‌ صفهای‌ فشرده‌ای‌ در انتظار ورود عجولانه‌، یكدیگر را له‌ می‌كنند.

 بهشت‌، مشتری ‌ای‌ ندارد چون‌ مفت‌ و بی‌مزد و منّت‌ است‌ در حالی‌ كه‌ زمین‌ دوزخ‌ هر متری‌ میلیونها تومان‌ خرید و فروش‌ می‌شود.

این‌ تورّمهای‌ مدرن‌ جملگی‌ حاصل‌ شتاب‌ برای‌ ورود به‌ دوزخ‌ و طبقات ‌پیشرفتۀ آن‌ است‌. در اینجا یاد آن‌ كلام‌ قدسی‌ چه‌ مصداقی‌ حیرت‌آور دارد كه‌:

آیا براستی‌ كسی‌ طالب‌ جنّت‌ من‌ نیست‌!؟

 و نیز آن‌ سخن‌ علی‌ع‌ كه‌:

ای‌ فرزند آدم ‌آیا بالاخره‌ نمی‌خواهی‌ بخودت‌ رحم‌ كنی‌!؟

دانش‌ پزشكی‌ همان‌ حق‌ِّ ابطال‌ِ دین‌ خداست‌ و با اینحال‌ راهی‌ در دین‌ است‌،راه‌ دوزخی‌ِ دین‌. زیرا بقول‌ قرآن‌ كریم‌ “دین‌ در همه‌ حال‌ واقع‌ است‌.”

🔍📖  کامل بخوانید در منبع اصلی:

کتاب مالیخولیای پزشکی، استاد علی اکبر خانجانی

📚فهرست منابع🔗

[1] 📘 از کتاب: فرهنگ خان جانی، اثر استاد علی اکبر خانجانی

[2] 📘 از کتاب: اخلاق عرفانی – فصل نهم ، عرفان بیماری، استاد علی اکبر خانجانی

[3] 📘 کتاب: قرآن الساعّه، ص275، استاد علی اکبر خانجانی

[4] 📘 از کتاب: گزارش آخرین وضعیّت بشری، بند 625، استاد علی اکبر خانجانی

[5] 📘 از کتاب: بارانداز حکمت، فصل در وادی بیماری، اثر استاد علی اکبر خانجانی

[6] 📘 دائرة المعارف عرفانی – جلد اول، فصل بهداشت و درمان، استاد علی اکبر خانجانی

[7] 📘 دائرة المعارف عرفانی جلد چهارم، فصل درباره ما، استاد علی اکبر خانجانی

[8] 📘 کتاب: دائرة المعارف عرفاني جلد پنجم، ص413،استاد علی اکبر خانجانی

بیماریخودشناسیعرفان درمانی
۳
۰
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
استاد علی اکبر خانجانی،آخرالزمان شناسی،قیامت شناسی،انسان شناسی، ابرانسان، انسان کامل،ناجی موعود،امام زمان،علائم ظهور،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید