ویرگول
ورودثبت نام
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانیاستاد علی اکبر خانجانی،آخرالزمان شناسی،قیامت شناسی،انسان شناسی، ابرانسان، انسان کامل،ناجی موعود،امام زمان،علائم ظهور،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
خواندن ۵ دقیقه·۵ ماه پیش

روزمرّگی، روزمره گی، زمان کُشی

روزمره گی
روزمره گی

نامه نهم: معمای روزمرّگی

 215- روزمره گی به لحاظ لغت هم براستی همان روزمرگی است .

216- اکثر قریب به اتفاق مردمان هر روز صبح چون از خواب برمی خیزند با خود می گویند : ای وای باز هم یک روز دیگر ! حالا چکارش کنیم و چگونه از شرش رها شویم و پشت سرش گذاریم و فنایش سازیم و ... . این راز روزمره گی بمعنای روزمرگی است .

217- همه اشتغالات فقط برای پر کردن لحظات و ساعات و روزهاست و سپس هفته ها و ماهها و سالها .

218- اکثر آدمهائی که برای زندگیشان برنامه ریزی های یک ساله و پنج ساله و ده ساله می کنند در حقیقت برای رها شدن از زمانی که روی دستشان باد کرده است برنامه ریزی می کنند . همه برنامه ریزیها برای زمان کشی است . و این بدان دلیل است که اصلاً نمی دانند که برای چه زنده اند و این عمر برای چیست و از کجا آمده و به کجا می روند و در اینجا چکاره اند . همه این برنامه ها از سر بیکاری است . در واقع پرکارترین آدمها باطناً و روحاً بیکارترین آنها هستند و بیش از دیگران دچار تورم زمان و فرسایش روح در لابلای چرخ دنده های ساعت هستند . اینان با اشتغالات خود چرخ زمان را هول می دهند تا زودتر سپری شود . اینان هرگز ساعتی بخود نیندیشیده اند که چیستند و چکاره اند و از برای چه بدنیا آمده اند .

219- اکثر آدمها می پندارند که زندگی می کنند تا امرار معیشت کنند تا از گرسنگی نمیرند و بیشتر خوش بگذرانند . این اندیشه ذاتی اکثریت مردمان است .

220- اکثر مردمان زندگی می کنند چون زنده اند و جز گذرانیدن این عمر چاره ای دیگر ندارند . زندگی می کنند چون زنده اند . چون زنده اند لاجرم بایستی برای زندگی برنامه ای داشته باشند تا حوصله شان سر نرود .

221- آنهائی که آرزوها و برنامه های فشرده تر و سنگین تری دارند بیشتر دچار تورم زمان هستند و ساعتی بیکاری را برنمی تابند . اینها حتی در خواب هم می دوند و کار می کنند تا به خود زندگی و دلیل زنده بودن فکر نکنند . فکر کردن درباره معنا و حقیقت زندگی مرگبارترین کارهاست برای عامه مردمان .

222- وقتی از مردم بپرسی که برای چه زنده ای ؟ گوئی تیری بر قلبشان انداخته ای و می خواهند تو را بکشند . در نظر آنها سئوالی بی معناتر و مضحک تر و در عین حال کشنده تر از این نیست . معنوی ترینشان می گویند : برای این زنده ایم تا تلاش کنیم و توشه ای برای آخرت بیندوزیم . و آنگاه که از جنس این توشه سئوال کنی مقادیری اعداد و ارقام در ذهن دارند : تعداد رکعت نمازهائی که خوانده و روزه هائی که گرفته اند و خیراتی که داده اند و ... . گویا که پس از مرگشان اگر این عبادات و خیرات نباشند از گرسنگی می میرند درست مثل زندگیشان که اگر کار نکنند از گرسنگی می میرند . گوئی به دنیا آمده اند تا مبادا که بمیرند . هر چند که باز هم می میرند . و ... .

223- برای اکثر آدمها رنج بیماری از بابت خود بیماری نیست بلکه از این بابت است که اسباب و امکان زمان کشی را از دست داده اند و دچار تورم زمان شده اند و مجبورند که کمی هم بخودشان بیندیشند که برای چه زنده اند و تاکنون چه کرده اند .

224- اینست کلام خدا که : پس چرا بر خود نظر نمی کنید ؟ به کجا می روید ؟ چه کسی شما را آفریده است ؟ آیا به عبث آفریده شده اید ؟ و ... .

225- فلسفه زندگی اکثر مردمان فلسفه عبث است و براستی که اکثر مردم ذاتاً و عملاً نیهیلیست هستند و پیرو مکتب اصالت عبث ! و لذا همه امور زندگیشان به مثابه بازی و سرگرمی و وقت گذرانی است . فقط بازیها و هزینه بازیها متفاوت است و سلیقه بازی کردن و قواعد بازی .

226- همه جنگها و عداوتها از بازیهاست و برخاسته از عبث گرائی زندگی آدمها . زیرا جنگ غایت منطقی هر بازی است زیرا بازی آنگاه که جدّی شد از قاعده خارج می شود و جنگ آغاز می گردد .

227- انسان تنهاست به همین دلیل از خود گریزان است و خود را با اسباب بازیها و آدمهای بازیگر سرگرم می کند تا احساس تنهائی نکند یعنی خودش را احساس نکند و متوجه خودش نشود و از خودش نپرسد که چیست و چکاره است و چه می کند و برای چه ؟

228- آدم وقتی روی بخودش می کند و از خودش می پرسد که : تو که هستی ؟ چه جوابی دارد بدهد و بشنود . هیچ ! زیرا او بوضوح می بیند و با تمام وجود احساس می کند که خودش نیست . به همین دلیل از خود بیزار و فراری است تا با این بیگانه لحظه ای تنها نباشد زیرا حرفی ندارد برای گفتن و اصلاً نمی داند که نامش چیست و چه باید بنامدش . اینست مسئله !

229- آیا براستی تو که هستی ای آدمیزاد ؟ خوب می دانی که تو خودت نیستی . تو این سانی نیستی که هستی . تو آن سانی ! تو انسانی ! تو خدائی که سر از خاک درآورده ای . از که می گریزی ؟ از خدایت ؟ یا از خودت ؟

230- ای آدم ! ای عدم ! چرا نمی خواهی وجودت را تحویل بگیری و بر جای خدایت بنشینی و انسان شوی . تا کی به بهانه لقمه نانی چون سگ دوانی . ای دروغگو ! تو می دوی تا لحظه ای با خود و در خودت نباشی . تو از خودت به کجا می دوی . مگر می شود از خدا گریخت . مگر می توانی از وجودت بگریزی ! تحویلش بگیر و با او آشنا و دوست شو ! با او بمان . صبور باش . بنشین و ببین که تو همان هستی که می خواهی باشی . پس چرا خودت را در دیگران و در غیر خود جستجو می کنی . تو همانی که باید باشی و در عطش آنی . تو خدائی که خاکسترنشین شده ای . کافیست که خودت را بتکانی و گردگیری کنی . آنگاه همانی که هستی و باید باشی ! چرا از زندگی می گریزی و خودت را می کشی . زیرا از زنده ای که با توست می گریزی و به خاطرات اموات پناه می بری .

نامه های عرفانی

Theosophical letters

مؤلف: استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف: دي ماه ۱۳۸۸ ه.ش
تعداد صفحه: ۲۹۵

برای دانلود رایگان این کتاب کلیک کنید.

روزمره گیروزمرگیگذر زمانزندگی
۶
۰
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
استاد علی اکبر خانجانی،آخرالزمان شناسی،قیامت شناسی،انسان شناسی، ابرانسان، انسان کامل،ناجی موعود،امام زمان،علائم ظهور،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید