حمیدرضا صدر، هم برای فوتبالیها اسمی آشنا بود و هم برای سینما دوستان. شاید اصلا دلیل محبوبیت خاص این مرد کاریزماتیک همین ویژگی او بود؛ یک انسان اهل مطالعه که ذوق زندگی کردن اجازه نمیداد بین فیلم و فوتبال، یک گزینه را انتخاب کند، هر چند که در آخرین سالهای عمر صراحتاً عنوان کرده بود رواج اینترنت در دنیای امروز، میتواند از هر مخاطب سینما یک تحلیلگر بسازد، اما هیجان فوتبال چیزی نیست که بتوان آن را گوگل کرد، بنابراین در این اواخر، تحلیلهای فوتبالی بیشتری از او شاهد بودیم تا نقدهای سینمایی.
حمیدرضا صدر با کتابهای بسیاری که خوانده بود، با فیلمهای زیادی که تماشا کرده بود، با بازیهای فوتبالی که دنبال کرده بود، «آن» ِ زندگی را پیدا کرده بود و میدانست چرا به دنیا آمده و چطور باید زندگی کند. این مهم، از واکنشهای زیبا و سرشار از احساساتش نسبت به فیلمهای خوب و مسابقات جذاب فوتبال، مشهود بود.
برایش نوشتهاند متولد 28 اسفند 1334 در مشهد ، نویسنده و مفسر فوتبال. اما این نیم خط، برای توصیف مردی که رخدادهای مهم زندگی مثل مرگ پدر یا تاریخ ازدواج و یا تاریخ تولد فرزندش را با تاریخ جامهای مهم فوتبال به یاد میآورد، زیادی کوتاه است. مثلا اگر از دکتر میپرسیدی کی پدر شدی؟ جواب میداد که غزاله دخترم در سالی به دنیا آمد که جام جهانی 1990 برگزار شد! او در ایران و انگلستان تحصیل کرد. صدر دانشآموختهی کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد شهرسازی از دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران و مقطع دکترا از دانشگاه لیدز بریتانیا بود.
چگونه کتاب نخوانیم؟
همسرش هم یک هنرمند نقاش بود و اتفاقا، او هم به سرطان دچار شد، همان بیماریای که بانو مهرزاد دولتی موفق شد شکستش بدهد اما خود حمیدرضا، نه. شاید اگر خود او این نوشته را میخواند میگفت کتابهایم را نوشتهام، برنامههایم را اجرا کردهام، دختر خوبم را به یادگار باقی گذاشتهام، لذتم را از زندگی چشیدهام و جوری ننویسید که انگار یک ناکام از این جهان رفته! حمیدرضا صدر مردی با طبعی نازک بود و شاید بهترین توصیف همین باشد: «مردی برای تمام فصول».
یک ویژگی مهم صدر، پیوند جداییناپذیر او از کتاب بود. کتابهایی مثل
از این نویسنده فقید در بازار کتاب موجود است و همچنین جالب است بدانید او نویسنده ثابت «مجله فیلم» است و با نشریاتی مثل «زن روز» ، «هفت» ، «سروش» و «تهران امروز» همکاری داشته و ستون ثابتی در روزنامه ها هم داشته است.
درباره نشر چشمه چه می دانید؟
ایدهی جالبی که صدر برای نوشتن «تو در قاهره خواهی مرد» به کار بست، ایدهی استفاده از ضمیر مفرد مخاطب برای روایت بود، به این ترتیب که صدر، محمدرضاشاه را مورد خطاب قرار داد و بخشی از سالهای سلطنتش بر ایران را مرور کرد که بد نیست کمی از آن را با هم بخوانیم:
«ولی کاخ گلستان برابر کاخ عابدین نه بزرگ بود، نه باشکوه. کاخ گلستان برای شاهزاده خانمت فوزیه عظمت و اُبهت کاخِ عابدین را نداشت. کاخ گلستان برای شاهزاده خانمت فوزیه کوچک بود و حقیر. پدرت چند پارچه آبادی به شاهزاده خانمت فوزیه تقدیم کرد. پدرت اتومبیلی را که آدولف هیتلر به او داده بود، تقدیم شاهزاده خانمت فوزیه کرد. ولی شاهزاده خانمت فوزیه خواهر ملک فاروق، غمگین بود و گوشه گیر. شاهزاده خانمت فوزیه غمگین ماند و گوشه گیر. شاهزاده خانمت فوزیه خودش را در ایران زندانی می پنداشت. شاهزاده خانمت فوزیه دختری به دنیا آورد. شاهزاده خانمت فوزیه صبر کرد و صبر. یک دهه همه چیز را تحمل کرد و سرانجام بی تاب شد و بی تاب. شاهزاده خانمت فوزیه سرانجام ایران را ترک کرد. ترک کرد و بازگشت به سرزمینش. به مصر. به قصرهای افسانه ای. کنار شاهزادگان اصیل عرب.».
دکتر صدر در مقدمه کتابی که در بخش قبلی به آن اشاره کردیم نوشته حدس میزند اگر پدر کتابخوانش زنده بود و این رمان او را میخواند نمره قبولی به او نمیداد. همین موضوع نشان میدهد پدر دکتر صدر تا چه حد انسان اهل مطالعه و با دانشی بوده است.
دکتر در بخشی از خاطراتش گفته: «کلاس اول بودم که پدرم برایم هم معلم عربی گرفت و هم معلم خط، زبان انگلیسی را هم در دبستان و هم از معلمی که پدر گرفت یاد گرفتم. پدر من، فردی فرهنگی بود و ما را میان کتاب ، روزنامه و مجله بزرگ کرد. همچنین صدر، یاد گرفته بود به تمامی علائقش بها بدهد و در جای دیگری اشاره داشته که در سال های دانشجویی دوربین عکاسی بسیار خوبی داشتم و وقتی به امجدیه می رفتم از همان جایگاه تماشاچیها عکس میگرفتم. بعد با دوربین هشت میلی متری فیلم برداری میکردم و الان چند تا از بازیهای جام تخت جمشید را هم دارم.»
دکتر صدر، ما را در تاریخ 25 تیرماه سال 1400 از وجود خودش محروم کرد و این در حالی بود که او، دو سه سالی بود که داشت با سرطان دست و پنجه نرم میکرد. این بیماری، چیزی نبود که او را غافلگیر کرده باشد، چرا که پدر و بچههای عمویش را هم به خاطر همین بیماری از دست داده بود و معتقد بود همینکه به دوران میانسالی رسیده، به طور قاچاقی زنده بوده است!
جالب آن که حمیدرضا صدر در جریان یک گفتگو که در ابتدای دهه نود شمسی با منصور ضابطیان انجام داده اشاره کرده است که شک دارد به جهام جهانی 2022 برسد.
همچنین او همیشه هراس داشته از اینکه در میانه یک تورنومنت مثل جام ملتهای اروپا یا جام جهانی فوتبال و فینال ندیده از دنیا برود و خدا را شکر که این آخرین آرزوی او هم برآورده شد و چند روز بعد از پایان رقابتهای جام ملتهای اروپا، در کالیفرنیا چشم از جهان فرو بست.