اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز مفاهیمی برای توصیف دو ابزار قدرتمند استراتژی کسب و کار هستند که می توانند برای موفقیت در محیط های تجاری استفاده شوند. اصطلاحات اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز توسط چان کیم و رنه موبورن در سال 2005 ابداع شدند. اقیانوس برای توصیف فضای بازار به دو دسته کلی تقسیم شده است:
شرکتها بهطور سنتی در بازار های اقیانوس قرمز کار میکنند، جایی که کسبوکارها برای گرفتن یک قطعه بزرگتر با هم رقابت میکنند. هدف استراتژی اقیانوس سرخ این است که محصول شما را در بازاری پر از رقبا زنده نگه دارد. برای شکست دادن رقبا، شرکت ها سعی می کنند محصول خود را از سایرین متمایز کنند. این می تواند از طریق یک ویژگی منحصر به فرد، یک مخاطب هدف خاص، خدمات عالی به مشتری یا قیمت رقابتی باشد. برعکس، در یک اقیانوس آبی، هدف شکست دادن رقبا نیست. استراتژی این است که به آب های ناشناخته سفر کنید و یک تجارت جدید را کشف کنید که در آن رقابت کم است یا اصلا وجود ندارد و احتمال سود قابل توجهی وجود دارد. برای درک بهتر استراتژی اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز، اجازه دهید به چند مثال نگاه کنیم.
هنگامی که اپل در سال 2001 آی پاد را اختراع کرد، نه تنها یک محصول موفق بود، بلکه دسته جدیدی از محصولات به دنبال آن ایجاد شد که آنها با نوع جدیدی از پخشکننده موسیقی دیجیتال عرضه شدند که به قول استیو جابز، "به شما امکان میدهد کل مجموعه موسیقی خود را در جیب خود بگذارید و هر کجا که میروید به آن گوش دهید." این باعث شد فضا رقابتی جدیدی ایجاد شود.
مک دونالد نمونه ای کلاسیک از اجرای موفقیت آمیز استراتژی اقیانوس سرخ در صنعت رقابتی شدید فست فود است که با تخفیف های تهاجمی، تنوع محصولات جدید و تبلیغات پرمخاطب ایجاد می شود. تمام کاری که مک دونالد انجام داد این بود که همبرگرهای باکیفیت برتر را با مواد تازه در رستورانی با سبک سنتی ارائه کرد . همانطور که دیدیم، می توان در یک بازار اشباع شده اقیانوس قرمز بسیار موفق بود، اما نمونه های زیادی از استارت آپ های در حال مبارزه نیز وجود دارد. بنابراین، اقیانوس آبی در مقابل اقیانوس قرمز - کدام یک برای استارتاپ ها مناسب تر هستند؟ برای اینکه بدانید کدام استراتژی برای شما مناسب است، نگاهی دقیق تر به تفاوت استراتژی های اقیانوس قرمز و اقیانوس آبی بیندازید
تفاوت های کلیدی بین استراتژی های اقیانوس قرمز و اقیانوس آبی را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
برای مثال ، Canon بازار جدیدی را برای چاپگرهای رومیزی کوچک با تغییر مشتری هدف از خریداران شرکتی به کاربران واقعی ایجاد کرد. تمرکز استراتژی اقیانوس سرخ غلبه بر رقابت با بازاریابی تهاجمی، قیمت گذاری بهتر و تجربه کاربری فوق العاده است، همانطور که از موفقیت چشمگیر آمازون در دنیای تجارت الکترونیک مشهود است. استراتژی اقیانوس آبی بر ایجاد گزینههای جایگزین تمرکز دارد به عنوان مثال، اوبر محصول جدیدی ایجاد نکرد، اما روش کار صنعت تاکسی رانی را متحول کرد. دغدغه ها (pain point) را در آژانس های تاکسی رانی تشخیص داد و سعی کرد با راه حل متفاوتی آنها را از بین ببرد و حتی کاربران غیر مرتبط به این کسب و کار را به مشتریان تبدیل کرد.
استراتژی اقیانوس سرخ سعی دارد از تقاضای موجود حداکثر استفاده را ببرد. هدف استراتژی اقیانوس آبی ایجاد تقاضای جدید است. به عنوان مثال، نتفلیکس حرکت استراتژیک تبدیل یک سرویس پخش از یک تجارت فروش و اجاره DVD را انجام داد. اکنون آنها فیلم های با کیفیت بالا را با قیمت مقرون به صرفه ارائه می دهند.
در استراتژی اقیانوس سرخ، یک سازمان باید بین ایجاد ارزش بیشتر برای مشتریان و قیمت کمتر یکی را انتخاب کند. در مقابل، کسانی که استراتژی اقیانوس آبی را دنبال میکنند تلاش میکنند به هر دو دست یابند: تمایز و هزینه کم.
برای مثال، Airbnb خانه یا هتل نخرید. آنها تجربه سفر را با واسطه گری بین صاحبان املاک و مسافران موجود بر روی یک پلتفرم مشترک دوباره باز طراحی کردند.
هر دو استراتژی اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز می توانند در یک سازمان مفید باشند و میتوانند برای محصولات مختلف استفاده شوند. اپل از هر دو استراتژی اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز به نفع خود استفاده کرده است. این شرکت آیفون را در بازار گوشی های هوشمند پر از بازیگران مهمی مانند نوکیا، سونی اریکسون و موتورولا عرضه کرد. اپل یک اقیانوس آبی در یک اقیانوس قرمز ایجاد کرد اینکار با کاوش و گسترش مرزهای کسب و کار امکان پذیر بود. با این حال، زمانی که اپل iTunes را راه اندازی کرد، از استراتژی اقیانوس آبی استفاده کرد. آنها از طریق نوآوری ارزش، مبادله ارزش راه حلی برد-برد ارائه کردند که به هنرمندان اجازه می داد حق امتیاز آهنگ خود را داشته باشند و در عین حال مصرف کنندگان بدون نیاز به پرداخت هزینه کل آلبوم، آهنگ های تکی را خریداری کنند.
همانطور که معمای اقیانوس آبی در مقابل اقیانوس قرمز را بررسی می کنید، به خاطر داشته باشید که در هر اقیانوسی که تصمیم دارید در آن قایقرانی کنید، مهم است که برای مشتری ارزش ایجاد کنید و به بهبود ارزش پیشنهادی خود ادامه دهید ممکن است شما یک اقیانوس آبی موفق خلق کرده باشید، اما رقابت به سرعت دنبال می شود و اقیانوس آبی به زودی می تواند به یک اقیانوس قرمز بدل شود. از آنجایی که اقیانوسهای آبی مشتریانی آشنا به کسب و کارهای جدید ندارند، شناسایی و آموزش مشتریان در مورد مزایای محصول میتواند چالش دیگری باشد.
استفاده از استراتژی اقیانوس آبی یا سرخ برای استارتاپها به میزان توانایی آنها در تشخیص فرصتها و مواجهه با چالشهای بازار بستگی دارد. استراتژی اقیانوس آبی به طراحی مجدد صنعت و ایجاد ارزش برای مشتریان تاکید دارد، در حالی که استراتژی اقیانوس سرخ بر روی رقابت و بهرهوری هزینه متمرکز است. بنابراین، هر یک از این استراتژیها میتواند برای استارتاپها مناسب باشد، اما شناختن نیازهای بازار و ارتقای مداوم محصولات و خدمات اساسی برای موفقیت در هر دو محیط اقیانوسی ضروری است. در نهایت، موفقیت هر استراتژی به اجتناب از اشتباهات رایج، نوآوری پایدار و ایجاد ارزش برای مشتریان بستگی دارد.
کتاب استراتژی اقیانوس آبی و سرخ
اگه این مطلب رو دوست داشتی یه قهوه مهمونم کن!