اگر از آن زنانی باشید که زیاد درباره تبعیضهای جنسی حرف میزنید و به آن واکنش نشان میدهید، بعد از مدتی متوجه میشوید که از هر ده اظهارنظری که میشنوید، یکی از آنها با این دو واژه شروع میشود : «بله، اما ….»
وقتی زنی به رفتارهای برآمده از جنسیتزدگی اعتراض کند، دیگران بیشتر وقتها با یک «بله … اما»ی غلط، نسبت به این آزارهای جنسی واکنش نشان میدهند.
فرقی نمیکند موضوع چیست؛ اوضاع بد اقتصادی یا ساختار ظالمانه سیاسی، تبعیض در محیط کار یا آزار و اذیت در مدرسه … همیشه کسی هست که به شیوه «بله، اما» به شما جواب میدهد.
از نظر این افراد در حقیقت این زنها هستند که خودشان را در معرض آزار و اتهام قرار میدهند. پدیده «بله، اما» هر بار که گفتوگویی را درباره جنسیتزدگی آغاز کنید، تکرار میشود.
شاید شما هم به این نتیجه رسیده باشید که بهتر است در یک موقعیت مناسب به این «بله … اما» جواب بدهید. موقعیت مناسب همین حالاست که باید مسئولیت اجتماعیمان را نسبت به جنسیتزدگی برعهده بگیریم.
«بله، اما وقتی زنی دامن خیلی کوتاه میپوشد یعنی خودش میخواهد.»
اولین ایراد این شیوه بحث این است که با یک پیشفرض، همه مردها را حیواناتی توصیف میکند که هیچ کنترلی روی تمایلاتشان ندارند و نمیتوانند به زنی که یک جور خاصی لباس پوشیده تعرض نکنند.
اما خطای دوم این است که با واقعیتها تطابق ندارد. یعنی با این استدلال، بسیاری از قربانیان خشونتهای جنسی خودشان متجاوز هستند. برای رد کردن این استدلال کافی است بگویید: «مگر رابطه جنسی تصادفی است و به یک تکه لباس بند است؟»
بر اساس تحقیقات یک مؤسسه خیریه که درباره تجاوز کار میکند، همه مردم و به ویژه زنان و دختران در هر سن و ردهای، از هر فرهنگی، با هر نوع توانایی و گرایش جنسی و از هر نژاد و با هر باوری، مورد تعرض جنسی قرار میگیرند. جذابیت جنسی قربانی، علت اصلی تجاوز و آزار جنسی نیست. تجاوز یک عمل خشونتآمیز است نه یک عمل جنسی.
اما خطای سوم این نوع استدلال چیست؟ اینکه زنان حق دارند و میتوانند هر طور که دوست دارند لباس بپوشند؛ بدون ترس از اینکه مورد تعرض جنسی قرار بگیرند. ایجاد مانع و حد واندازه برای لباس پوشیدن آنها تحقیرآمیز است.
«بله، اما زنها که بچهدار میشوند، سر کار نمیآیند. چرا شرکت یا مؤسسه باید هزینه آن را بپردازد؟»
عجیب است که در سال ۲۰۱۴ هنوز هم باید درباره این موضوع حرف بزنیم، اما بعضی از مردم بارداری را یک دوره و تفریح خودخواهانه برای زنان میدانند که هزینههایش را کارفرما پرداخت میکند. استدلال آنها این است که از یک بنگاه اقتصادی کوچک نمیشود انتظار داشت که از تبعات اقتصادی بارداری خودخواهانه یک زن در دوران بحران اقتصادی آسیب نبیند.
مشکل این استدلال این است که ـ خلاف باورهای عمومی- در بخشی از روند بارداری مردها هم دخیل هستند و البته خود زنان هم برای این نه ماه تعطیلات خیلی خوشحال نیستند. در هر حال آنها ادامه دهنده نژاد انسان هستند. پس غیرمنطقی نیست که از جامعه به ویژه از مؤسسههای اقتصادی و محیطهای کاری انتظار داشته باشیم هزینههای مالی آن را بپردازند.
«بله، اما این زنها همانهایی هستند که برای مجلاتی که شما نقدشان میکنید مینویسند یا آنها را میخرند.»
این همان موقعیت مرغ و تخممرغ است. ما دخترانی به دنیا میآوریم که در پنج سالگی نگران شکل بدن خودشان هستند و در هفت سالگی، یکچهارم آنها برای کم کردن وزن تلاش میکنند. دخترانی تربیت میکنیم که جامعه آنها را با زنان لاغر و ظریف، بلوند با پاهایی بلند، پوستی نرم و سینههایی بزرگ بمباران میکند؛ جامعهای که به زنان القا میکند که ارزشهای زنانه بر ظاهرشان استوار است. اما آنها را برای خریدن مجلههایی که به آنها وعده داده راه و روش لاغر کردن را یادشان میدهد، پوستشان را نرم میکند و ظاهرشان را بهتر میکند، مسخره میکنیم.
تنها زمانی که فرهنگ تغییر کند ـ فرهنگ به معنای نوع رفتار ما نسبت به زنها و انتظاراتی که در آن رشد میکنندـ میتوانیم انتظار داشته باشیم که عرضه و تقاضا در رسانهها تغییر کند.
«بله، اما دخترها خودشان هیچ علاقهای به مباحث علمی ندارند.»
یک بچه میآورید، بزرگش میکنید و مدام با تأکید به او میگویید که فقط باید به موضوعات خاصی علاقهمند باشد. بعد در ۱۵ سالگی یا بیشتر از او میپرسید دوست داری چه چیزی یاد بگیری و بخوانی؟ وقتی جوابش را میشنوید، با هیجان فریاد میزنید که بله! عرف اجتماعی درست میگفت ـ دخترها هیچ علاقهای به ریاضیات و علوم طبیعی ندارند.
«بله، اما خود زنها در زندگی انتخاب متفاوتی دارند.»
معمولاً به شواهد عدم تعادل جنسی در موقعیتهای بالای کسب و کار حمله میشود اما مشکل این نوع استدلال این است که در همین مرحله متوقف میشود و به آن نمیپردازد. موضوع این نیست که زنان، خانواده را به جای کار «انتخاب» میکنند بلکه موضوع قرار گرفتن در موقعیت انتخاب نادرست است، آن هم در حالی که مردها میتوانند با وجود بچه از شغلهای بلندپروازانه خود لذت ببرند، بدون اینکه خودشان را وقف بچهها کنند.
بله، زنها ممکن است بچه داشتن را انتخاب کنند اما آنها ساختار این جامعه را که گزینههای کمی برای مرخصی مشترک والدین، ساعتهای کاری قابل تغییر و پرستاری بچه دارد انتخاب نکردهاند. این گزینهها آنقدر کافی و در دسترس نیستند که زنها بتوانند بدون نگرانی از به خطر افتادن موقعیت شغلیشان، آنها را انتخاب کنند.
برگرفته ازبخشی از نوشته لارا بیتس
گاردین