این مقاله، دومین مقاله مربوط به جامعه و جامعهشناسی از این مجموعه است. در این مقاله به موضوعاتی مانند معرفی نوعی از مغالطه، استفاده از این مغالطه در جامعه امروز و بحثهای جامعهشناسی پرداخته خواهد شد.
این مقاله به دو فصل کاملا مجزا تقسیم شده است که در اولین فصل به آشنایی با مغالطه و در فصل دوم، به نوعی دیگر از مغالطات پرداخته خواهد شد.
طبق مقاله قبلی، در جامعه، تحولاتی رخ میدهد که منجر به بینظمی در جامعه میشوند که یکی از این تحولات که در مقاله قبلی به آن اشاره شد، مغالطه بود. در این مقاله به نوعی از مغالطه پرداخته خواهد شد که در جامعه امروزی بیشتر شاهد آن هستیم. نوعی از مغالطه که باورپذیرتر از بقیه انواع مغالطه است و باعث تحریک ذهنی میشود.
برای مشاهده مطالب مقاله قبلی که در این مقاله از آنها استفاده خواهد شد، روی این پیوند بزنید.
در مقاله قبلی، مغالطه به گونهای کوتاه اما مناسب، تفسیر شد. در یکی از بخشهای تفسیر مغالطه، عبارت «استدلالهای احساسی درباره جنگ» یکی از عبارات بسیار مهم بود که در این مقاله قرار است به تفسیر حالتی نزدیک به همین عبارت پرداخته شود.
این نوع از مغالطه که در این مقاله قرار است به بررسی آن پرداخته شود، مغالطه از نوع «تعمیم ناقص» است. در بخشهای بعدی به موجودیت این مغالطه و تأثیرات آن بر جامعه، پرداخته خواهد شد.
برای تفسیر عبارت «تعمیم ناقص»، باید از نظر واژهشناسی این عبارت را بررسی کرد. این عبارت از دو واژه «تعمیم» و «ناقص» تشکیل شده است. واژه «تعمیم» از ریشه «عَمَمَ» بر وزن «فَعَلَ» است که با واژه «عموم» یا «عمومی» همریشه است. پس «تعمیم» به معنی «عمومیکردن» است. واژه «ناقص» هم به معنی «غیر کامل» یا «ناکامل» است. بنابراین عبارت «تعمیم ناقص» به معنی «عمومیکردن ناکامل» است.
در بخشهای بعدی به معنی دقیق این عبارت خواهیم پرداخت
تعمیم ناقص، به معنی این است که از یک یا تعداد کمی موضوع مشاهده شده، نتیجهگیری عمومی کرد. برای مثال از مشاهده بدفرهنگی چند نفر، نتیجهگیری کرد که کل مردم، بدفرهنگ هستند درحالی که برای یک نتیجهگیری منایب، باید آمار داشت و با استناد بر مدارک موجود یک نتیجه را گرفت.
بنابراین در صورتی که با استفاده از آمار کم و کمبود استناد بر مدارک موجود، نتیجهگیری کرد، درواقع نوعی مغلطه استفاده شده است به نام «تعمیم ناقع».
این نوع از مغالطه به نام مغاله «راننده تاکسی» هم شناخته میشود که در ادامه به علتهای این نامگذاری پرداخته خواهد شد.
در بخش قبل به این موضوع اشاره شد که به این نوع مغالطه، مغالطه «راننده تاکسی» هم میگویند که دلیل آن هم عادت اغلب این افراد به نتیجهگیری سریع است. نتیجهگیری سریع، یعنی بدون به دست آوردن مدارک کافی و با استفاده از مدارک محدود، نتیجهگیری کرد و این نتیجهگیری معمولا به سرعت انجام میشوند.
یکی از نکاتی که در بررسی ابعاد روانی این نوع از مغالطه باید به آن توجه داشت، این است که این نوع از مغالطه، به گونهای روی ذهن تأثیر میگذارد که امکان دارد باور موضوعاتی که با این مغالطه بیان شدند، بسیار آسانتر شوند. علت این موضوع هم، عملکرد ضعیف و تنبلوارانه مغز است که میخواهد بسیار سریع به نتیجهای که برای خودش مطلوب است برسد و آن را رائه کند. به همین دلیل، اغلب افراد حتی بدون درکی از این نوع مغالطه، یا به راحتی از این نوع مغالطه در سخنانشان استفاده میکنند، یا به سادگی و به سرعت باور میکنند.
برای اینکه بتوان از تأثیر ذهنی این نوع از مغالطه در امان ماند، باید همواره تفکر کرد و پس از اطمینان از مقدار مدارک کافی برای استناد، آن موضوع را باور کرد.
یکی دیگر از راهها هم پرسش از فردی که موضوع را مطرح میکند درباره منابع تحقیقی او است. پس از این کار میتوان به درستی نتیجه یا نادرستی نتیجهای که گرفته شده است پی برد و بعد، آن را باور کرد.
نتیجهای که میتوان از این مقاله گرفت این است که علت بسیاری از نتایج نادرست در بین مردم، همین نوع مغالطه است و استفاده از انواع مغالطه منجر به بینظمی و تفکرات نادرست در بین مردم میشود. بنابراین باید از روشهای پیشنهادی یا خودساخته استفاده کرد تا از خطرات و تأثیرات مخرب مغالطه در بین جامعه، در امان ماند.
نام مقاله هم به دلیل وجود مطالبی درباره نتیجهگیری نادرست و به اصلاح «دروغگویی» انتخاب شده است و مفهوم این نوع مغالطه را میرساند و ارتباط مستقیمی با نتایجی که از این مقاله میتوان گرفت دارد.
در فصل قبلی، به نوعی از مغالطه به نام «تعمیم ناقص» اشاره شد. در این فصل قرار است به نوع دیگری از مغالطات رایج یعنی «دوگانهگویی» اشاره و به بررسی آن پرداخته شود.
پیش از بررسی کاربردهای این نوع از مغالطه، باید بپردازیم به موجودیت این نوع مغالطه.
دوگانهگویی، یکی از انواع مغالطات است که بیشتر برای برتری پیداکردن نسبت به موضوعی مورد استفاده قرار میگیرد. یعنی استفاده از واژه یا جملهای، هم به صورت منفی، و هم به صورت مثبت.
این مغالطه، معمولا توسط سیاستمداران و حکومتداران مورد استفاده قرار میگیرد، زیرا آنها میخواهند کشور را خوب جلوه دهند و کشورهای رقیب و از نظر آنها دشمن را منفی جلوه دهند. برای این مغالطه یک مثال بسیار کامل و پرمعنا میتوان آورد:
کشور ایالات متحده آمریکا، تا پیش از شروع جنگ جهانی دوم، وزارتی به نام «وزارت جنگ» داشت، اما پس از شروع جنگ، نام این وزارت به «وزارت دفاع» تغییر پیدا کرد.
این مثال، مثالی بود از «دوگانهگویی سیاسی». علت انجام این کار در کشور ایالات متحده آمریکا، این بود که واژه «دفاع»، تأثیر مثبتگرایانهتری نسبت به واژه «جنگ» در اذهان مردم دارد.
دلیلی دیگر برای انجام این کار این بود که کشور خود را مظلوم جلوه دهند و کشور خود را ضدجنگ طلب و مدافع در جنگ جلوه دهند. درواقع میخواستند چنین بگویند که آنها در جنگ تنها داشتند از خود دفاع میکردند و هیچ نقشی در شروع و خود جنگ نداشتند.
اگر بخواهیم به صورت کوتاه این مغالطه را توضیح دهیم، میتوانیم بگوییم که:
«آن کار یا دستآوردی که برای خودمان است را، با واژه مثبت باید بیان کرد، و همان کار یا دستآورد را اگر رقیبمان داشت، باید با واژه منفی بیان کرد.»
به همین دلیل است که در بخش اول، گفته شد که این مغالطه، برای برتری پیدا کردن نسبت رقیب است. چون رقیب را در اذهان عمومی که معمولا مغالطات را تشخیص نمیدهند، تخریب میکند و خودمان را در اذهان عمومی، به نام یک موجودیت درست نهادینه میکند.
برای اینکه فریب این مغالطه را نخوریم، باید میزان تعریفات و تمجیداتی که در یک بحث توسط یک نفر از خودش می
تمامی مطالب این مقاله بر اساس صحبتهای استاد «علی عباسی» فعال در حوزه مغالطه و راههای تشخیص مغالطه ، نظرات، تفکرات و دانش شخصی بنده و کتاب «کتاب کتاب مغالطه های پرکاربرد، ۴۴ ترفند کثیف برای برنده شدن در بحث ها - اثر ریچارد پل» بود.
با تشکر از شما بابت استفاده از مطالب این مقاله. در مقاله بعدی درباره مضوعاتی مربوط به مغالطه و اثرات آنها روی جامعه، بیشتر بحث خواهیم کرد.