Nika
Nika
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

نقد مجموعه قصه های همیشگی


داستان از جلد‌ اول مجموعه و جایی شروع میشه که الکس بیلی و برادر دوقلوش ، کانر ، کشف عجیبی می کنن. مدتی میشه که پدر الکس و کانر فوت کرده ، و اونا هنوز کاملا با از دست دادنش کنار نیومدن. ااکس یه دختر مسئولیت پذیر و درسخونه که همیشه سر کلاس اولین نفریه که دستش رو بلند می کنه و جواب میده و همیشه هم تکالیفش رو انجام میده
کانر برعکس، همیشه سر کلاس چرت می زنه و علاقه ای به درس و مدرسه نداره. اما هر دوی اونها یه خصوصیت مشترک دارن : هر دو عاشق قصه های پریان هستند ، قصه هایی که پدر و مادربزرگشون از بچگی براشون تعریف می کردن و انگار اونها رو می بردن به یه دنیای دیگه ؛ قصه هایی که کودکی شون رو شیرین کرده بودند. اما یک روز اتفاق غیر منتظره ای می افته! الکس و کانر بُعد دیگری رو کشف می کنن ؛ یه دنیای دیگه ! اونم نه هر دنیایی ، دنیای قصه ها ! جایی که سفید برفی و سیندرلا و راپونزل و همه قهرمان هایی که باهاشون بزرگ شدن زندگی می کنن و کاملا هم واقعی هستن!

ولی در همچین دنیایی هم همه چیز گل و بلبل نیست ... شخصیت های شرور زیادی در این قصه ها پرسه می زنند ... آیا این دنیا همون جائیه که آرزوش رو داشتن ...؟؟؟؟


⚠️خب، از اینجا به بعد این متن حاوی اسپویل هست ، بنابرین اگر مجموعه رو کامل نخوندین ، بهتره که ادامه این مطلب رو نخونید.⚠️



در اولین نگاه، ممکنه که داستان کتاب به نظر کلیشه ای برسه،اما داستان نسبتا خلاقانه ای داره . میتونیم در این کتاب سرنوشت شخصیت های شرور و خوب رو از نزدیک تر ببینیم و شخصیت هایی مثل شنل قرمزی رو بهتر بشناسیم ، که به خودی خود خیلی جالبه و سیر داستانی هم آدم رو جذب می کنه . به نظرم شخصیت فراگی یکی از بهترین بخش های داستان بود ، هم خودش جالب بود و هم بودنش کتاب رو جذاب تر می کرد 😄 نمی دونم چرا ،اما سفید برفی رو هم دوست داشتم ... وایب خوبی می داد بهم :)))))

در آخر داستان یه غافلگیری داشتیم که همون قضیه پری مهربان و پدرشون بود ... پایان هم خیلی باحال و غیر منتظره بود😃 🍁🎇

جلد دوم - جلد دوم داستانش حتی از جلد اول هم پرکشش تر بود ! گرچه این حالت این ور اون ور رفتن و جمع کردن چیز میز از جاهای مختلف دراین جلد هم تکرار شده بود ، اما به نظرم باعث نشده بود که جذابیتش از بین بره یا بیش از حد شبیه جلد اول بشه. در کل سناریوی خوبی داشت و ازمیا هم شخصیت شرور مناسبی بود - کلا سناریو داستان به دلم نشست. اما از بعضی شخصیت ها انتظار بالاتری داشتم : این همه پرنسس هایی که همه رو یه شاهزاده از مرگ نجات داده بود. این همه شاهزاده با داستان های فوق العاده کلیشه ای ، این همه داستان با یه علامت سوال گنده وسطشون ، چرا همه اینا دقیقا به همون شکل در داستان اومده بودن ؟! دوست داشتم شخصیت های خلاقانه تر و جالب تری ببینم ، اما متاسفانه این اتفاق حداقل در مورد پرنسس ها که بخش اصلی هستند نیفتاد یا خیلی کم و گذرا بود - فقط چند تا از شخصیت ها ، مثلا زیبای خفته یا خواهران ناتنی سیندرلا و نامادری ش بودن که این اتفاق در موردشون افتاد. البته اینم بگم که اضافه شدن مامان غازه ( مثل فراگی و شنل قرمزی ) به داستان فوق العاده بود ! جک و گلدیلاکس هم زوج جالبی بودن :)) در نهایت اینکه جدا شدن راه الکس و کانر پایان دردناک ولی زیبایی بود به نظرم🙃

و اما جلد سوم ! داستان این جلد پیچیده تر شده بود و ذهن دو بیشتر درگیر می کرد و یه سری شخصیت جدید هم اضافه شدن ، که خوب بود ؛ ( و نگاه کردن به داستان هانسل و گرتل از یه زاویه نو هم برام جالب بود ) اما ! باز هم پرنسس ها و شاهزاده ها در همون نقش کلیشه ای خودشون باقی موندند ! علاوه بر اون ، ما دوتا شخصیت صد درصد شرور داشتیم: ارتش فرانسه و مرد نقابدار که هدف هر دو تسخیر دنیا بود - و در آخرهم اون جنگ - که به نظرم تا حد زیادی بچگانه بود ! هیچ کس هم آنچنان آسیب خاصی ندید. البته کشته شدن یه شخصیت مهم مثل پری مهربان ، یه قدم به پیشرفت کتاب کمک کرد . و

از این جا به بعد ، جلد های بعدی کلا به سفر از این کتاب ، به اون کتاب و دوباره از این کتاب به اون کتاب گذشت . از جلد ۴، به نظرم مجموعه کلا افت کرد.شروع جلد آخر به شدت ذهن خواننده رو درگیر می کرد و باعث می شد آدم به خوندن تشویق بشه - اما در ادامه ....یک دفعه شخصیت ها و سناریو با شدت افت کردن ! به نظرم از نویسنده ای که اقیانوس مجموعه شخصیت هایی مثل اولین و فراگی و غیره ... خلق کرده بعید بود که همچین شخصیت هایی خلق کنه‌... هدف شخصیت های صدر درصد شرور که زیاد بودن ( خاکستری هم نداشتیم) همه تسخیر دنیا و فتح جهان و ... بود ! بعد هم اینکه یک دفعه موجی از شخصیت های تکراری از کتاب های مختلف به داستان سرازیر شد ، اونم در حالی که گنجینه ای از شخصیت های مختص خود قصه های پریان در اختیار نویسنده بود :///و به نظرم به شدت باعث افت داستان شد !( خلاصه که خیلی شیر تو شیر بود) باز هم جنگ ها بچگانه بودن - مثلا اینکه جادوگر هایی که تونسته بودن پودری بسازن که دختری مثل الکس رو کنترل کنه ، از پری ها شکست خوردن - و البته هیچ خون و زخمی هم وجود نداشت - روک هم که اون وسط معلوم نشد چی شد 😁😁 و جالب هم این بود که تنها کشته یا زخمی ای که اون وسط دادن همون روک بود :))

خود داستان هم یه مقداری بچگانه شده بود و یه جورایی معلوم بود مثل قصه های پریان خوب ها پیروز میشن - فقط ماجرای اینکه " الکس خودشو پیدا میکنه یا نه "بود که جذابش می کرد . یه جورایی رو اعصابم می رفت که کل قضیه ازمیا و الکس و... همه به‌خاطر پودری بود که در نهایت ساخته شدنش به خاطر جادوگر هایی بود که مثل همیشه می خواستن دنیا رو تسخیر کنن ؛ البته مرتبط شدن دو دنیا ایده خوبی بود ولی می تونست به نتایج بهتری منجر بشه.

و ایده آینه ها هم خیلی جالب بود !! به نظرم اگه نویسنده یکم بیشتر گسترش می دادش و به داستان اصلی مرتبط ترش می کرد خیلی جالب می شد. 🙂پایانش ،میشه گفت یه جورایی باز بود، اما اونقدرا هم غیر منتظره نبود 😁

نهایتا باید بگم که به نظرم مجموعه خیلی خوب شروع شد ، و می تونست خیلی بهتر ادامه پیدا کنه؛ اما در جلد های آخر متاسفانه تا حد زیادی پس رفت داشت. فکر می کنم چند جلد اول واقعا ارزش خوندن رو داشتن( واقعا خاطره انگیز و جالب بودن )، اما جلد های بعدی رو شخصا دوست نداشتم. ... به نظرم بیشتر مناسب بچه ها بود تا نوجوانان.
🙃😊😊😊
















































نقد کتابداستان
یه خوره کتابِ عاشق نوشتن :))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید