nikaaaawn
nikaaaawn
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

قسمت دوم – مصاحبه با باب مارلی

من و باب
من و باب

سلام، تقریبا هشت روز از مصاحبه قبلی می‌گذره. با توجه به زمان‌بندی سختی که دارم، توقعی ندارم خیلی منظم باشم فعلاً. به‌هر‌حال این قسمت دوم خدمت شما

این قسمت با باب مارلی مصاحبه می‌کنم.

بازهم تاکید می‌کنم این مصاحبه کاملاً خیالی است و قرار نیست یک اثر فاخر از یک مصاحبه حرفه‌ای بخوانید، متن پیش رو ترشحات مغز منه. امیدوارم خوشتون بیاد.

برو بریم.

+سلام باب. یکم خودت رو معرفی کن

-سلام نیکان، باب هستم. باب مارلی. خواننده سبک رگی. سال‌ها است که مُردم. دو سال بعد از انقلاب ایران، تقریبا چهل سال قبل، ولی خوب نیازی به گفتن نیست که یادم زندست.

+واقعاً هم یادت زندست. فکر می‌کنی برای چی هنوز می‌شناسنت؟ اصلی‌ترین دلیل؟

-خوب من تمام عمر کوتاهم رو سعی کردم آدم خوبی باشم. برای صلح تلاش کردم و با نژاد پرستی جنگیدم.

+خودت دورگه بودی، درسته؟

-آره، مادرم سیاه‌پوست بود. بابام سفیدپوست‌ و اصالتا جاماییکایی؛ اما من تو آمریکا به دنیا اومدم.

+حالا واقعاً فکر می‌کنی به‌خاطر شخصیت صلح‌طلبته که یادت هنوز زندست؟

-آره دیگه. مگه غیر از اینه؟

+همچین کم و بیش غیر از اینه، یعنی نه صددرصد درست می‌گی و نه صددرصد غلط.

-ممنون میشم اگر با ی جنازه چهل ساله واضح‌تر صحبت کنی.

+ببین خیلی‌ها می‌دونن که چه زحماتی در راستای تحقق رویای صلح کشیدی، اما عموم مردم به‌عنوان نماد گل میشناسنت.

-گل؟

+وید، ماری‌جوانا ...

-آها، واقعاً؟ چرا آخه؟

+خوب احتمالا به‌خاطر اینکه بیشتر عکسایی که ازت منتشر شده در حال مصرفی. مثل عکس همین مصاحبه.

شاید صاحبان رسانه چنین چیزی می‌خواستند.

حالا بگذریم. راجع به گل یه بحث مفصلی می‌کنیم. برگردیم سر معرفی خودت. داشتی می‌گفتی.

-آره. داستان‌های جذاب زیادی تو همون عمر کوتاهم برام اتفاق افتاد.

+و بدون شک شخصیت بزرگی بودی. یکی از شخصیت‌های تاثیرگذار تاریخ معاصر.

-نظر لطفته. ولی اگر قرار باشه بخوام تواضع و فروتنی و این‌جور حرف‌ها رو کنار بزارم. به‌نظر خودم هم همین‌طوره.

+سه‌تا بچه‌هات هم تو صنعت موسیقی فعالن.

-سه تا بچه داشتم یا چهارتا؟

+الان تو ویکیپدیا دیدم. سیزده‌تا بچه داری!

-میگم یه‌چیزی تو این حوالی بود. تعجب کردم گفتی سه‌تا؟ کدوماشون تو موزیکن؟

+دامیان، کدلا، جولین، کی مانی

-چه اسم‌های مزخرفی برای بچه‌هام انتخاب کردم.

+سیزده‌تا بچه چه‌جوری داشتی؟ نیاز بود واقعا؟ کاندوم نبود اون‌موقع‌ها؟

-قدیما این مسائل زیاد مهم نبود؛ یعنی داشتن بچه به‌تعداد زیاد خیلی عجیب نبود. تو خودت بابابزرگت با اون بچه‌هایی که مردن یازده‌تایی بچه داشت. تازه از یِ زن. من از چندتا زن این‌همه بچه داشتم.

+بابابزرگ من 122 سال قبل به‌دنیا اومد. تو 75 سال قبل. بابابزرگ من تو میگون به‌دنیا اومد و تو آمریکا.

-منم دهاتی بودم.

+تو تو آمریکا به دنیا اومدی و بابازرگ من تو ایران قاجار

-باشه آقا ببخشید، نمی‌دونستم باید واسه تعداد بچه‌هام به تو جواب پس بدم.

+راستی مرسی که نپرسیدی که ویکیپدیا چیه.

-والا با اون برخوردی که تو با ادیسون کردی، چنگیزخان مغول رو هم بیاری برای مصاحبه جرئت سوال پرسیدن نداره. زشت بودن کارت. یارو کم شخصیتی نبود.

+عصبانی بودم دیگه. ببخشید.

بگذریم که در دنیای گذرا باید گذشت.

چندبار بهت سوقصد شده، از اونا بگو

-یه بار می‌خواستن رییس‌جمهور جامائیکا رو ترور کنن، من و همسرم اونجا بودیم. آسیبی ندیدیم. حتی رییس جمهوره هم چیزیش نشد، اما یکی از اعضای تیمش ترکید.

+بازم بود فکر کنم.

-یادم نمیاد.

+انقدر که گل کشیدی علاوه بر حافظه کوتاه‌مدت، حافظه بلندمدت رو هم دادی رفته.


+بریم سراغ بحث گل کشیدنات. زنت ازت شاکی نبود؟ خجالت نمی‌کشیدی جلو بچه‌هات؟

-زنم خودش برام رول می‌کرد. خودش اهل حال بود. خواننده بود دیگه. ریتای دوست داشتنی من.

+اگر ریتای دوست داشتنیت بود چرا ازش جدا شدی؟

-جدا نشدم. اگر واسه بچه‌های دیگه میگی اونا حاصل خیانت بودن.

+بهت نمی‌خوره تو که انقدر صلح‌طلب و از اینا بودی، بخوای به کسی که دوستش داری خیانت کنی.

-آره، منطقی بود. شاید ریتا مرد؟

+نه یه‌جا خوندم الانم داره ی کارای خیری تو جاماییکا انجام میده. بچه‌هات چی؟ چیزی بهت نمی‌گفتن؟

-نه خودشون هم میکشیدن.

+تو هم می‌دونستی؟

-بله آقا خر که نیستم

+باید بگم که در کنار تو، پرچم رنگارنگ جاماییکا هم جزوی از نمادهای وید و مصرف وید به‌حساب میاد. اگر اشتباه نکنم پیرو یِ نوع مذهب خاص بودی که تشویق به کشیدن ماری‌جوانا می‌کرد.

-آره، من پیرو دین راستافاریان بودم. گرچه شاید پیش خودت فکر کنی همه مذاهب و ادیان فقط سمت شما و تو خاورمیانه بودن و پخش شدن، اما باید بگم که ما اینجا تو فرهنگ بومی آمریکا مذاهب زیادی داشتیم، تمدن کهن.

+در جریانم. اما خوب چهره آمریکا الان یِ سری سفیدپوست پیشرفته هستند که فکر می‌کنن صاحب کل دنیان و راستش این موضوع حقیقت هم داره. خیلی قدرتمندند.

-اون یِ بحث دیگس که اگر دوست داشته باشی ورود می‌کنیم بهش، الان داریم در مورد راستافاریان و مصرف ماری‌جوانا صحبت می‌کنیم. بحث رو نپرون

+شرمنده.

-تو راستافاریان، به ماری‌جوانا میگن گانجا و کشیدنش یک جور آیین دینی به‌حساب میاد. مثل نماز خوندن یا تو کلیسا پیش کشیک اعتراف کردن.

+چه مذهب پرطرفداری میشد اگه تو ایران بود. مصرف‌کننده‌ها صبح ظهر شب میزدن زیرش و میگفتن داریم آیین دینیمون رو اجرا می‌کنیم.

-اتفاقاً براساس قوانین دین راستافاریان، نباید ماری‌جوانا رو تفریحی کشید، بلکه فقط در مراسم‌های مذهبی و برای مصارف دارویی.

+حالا واقعا خاصیت دارویی هم داره مگه؟ بعد اینکه مصرف‌کننده از این فازا داره که عمیق‌تر به خلقت متصل شده و از اینجور مسائل؟

-فاز نداره، واقعا عمیق‌تر متصل میشه. به‌همین دلیل هست که پیروان این دین از این گیاه استفاده می‌کنند. البته همه راستایی‌ها نمی‌کشن و اجباری هم نیست.

+ولی متصل نمی‌کنه.

-گلاتون خیارن

+من این بحث رو به‌ اهل فن می‌سپارم و دخالتی نمی‌کنم. اگر موافق باشی یه استراحت بکنیم و بریم برای قسمت پایانی مصاحبه

-پایه‌ترین مارلی‌ام.

+به‌شدت صلح‌طلب بودی، چرا؟

-فکر نمی‌کنم بشه آخر این سوال چرا گذاشت. پس چی باشم؟ جنگ‌طلب؟

+خوب مگه افراد کمی جنگ‌طلبن؟ مگه جنگ‌های کمی همین الان تو دنیا درحال وقوعه؟ همیشه بودن افرادی که داشتن همدیگه رو می‌کشتن، حال یا با دلیل یا بی‌دلیل.

-همش به‌خاطر پوله. یا شاید بهتره بگم بالاتر از پول، داشتن قدرت برای نسل بشر شیرینه. یِ تشکیلاتی مثل داعش میاد میزنه به وحشیانه‌ترین شکل شروع می‌کنه به سلاخی مردم بی‌گناه. بعد از اونور کشورهای دیگه دنیا میان برای قدرت‌نمایی، جمع کردن جایزه‌ها یا هرچیز دیگه‌ای شروع می‌کنن تو کشورهایی مثل سوریه و عراق بمب ریختن. یِ سری میشن کاسه داغ‌تر از آش اینوری‌ها و یِ سری هم سنگ اونوری‌ها رو به سینه میزنن. سوالم اینه که این وسط تکلیف مردم عراق و سوریه چی میشه؟

+دنیای کثیفیه باب. به‌خاطر همین خصلت خوب صلح‌طلب بودنت هم از سازمان ملل مدال گرفتی.

-قابل شما رو نداره

+برازنده دکور شماست. چندتا از سخنانت رو می‌خوام بهت بگم و خودت هم برام در موردش بیشتر توضیح بدی.

گفته بودی من تحصیلات ندارم، من شور و اشتیاق دارم. اگر فقط تحصیلات داشتم یک احمق بودم.

زیاد تند نگفته بودی؟

-اگر بد برداشت نکنید نه. من نگفتم تحصیلات چیز بدیه. اون موقع تحصیلات شده بود متر و معیار اصلی برای سنجش یک نفر. اگر ی آدمی تحصیلات بالایی داشت قطعا آدم خفنی بود و اگر تحصیلات خاصی نداشت فقط یک آدم معمولی بود. حرف من در اعتراض به این بود که تحصیلات خالی رو بیخیال!

+مشکلی که الان ما داریم هنوز تو فرهنگمون. درصد خیلی زیادی از جامعه برداشت‌های اشتباه زیادی از تحصیلات دارند. نمونه بارزش اینکه تحصیلات شعور میاره. اما خوب درصد خیلی بالایی از دکترها مثال نقض این ماجرا هستند مثلاً

-الان می‌دونستی ممکنه افرادی که این قسمت رو می‌خونن بگن چرا به دکترها توهین کردی؟ چون اصلاً دقت نمی‌کنند که گفتی درصد خیلی بالایی از اون‌ها، فقط دیدن که توهین کردی، ایول حاشیه ایول داستان.

+اینم یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما ایرانی‌ها است. البته این که میگم ما ایرانی‌ها خودم هم هستما، بالاخره منم تو همین اجتماع بزرگ شدم دیگه، پسر پیغمبر که نیستم.

-حالا جو نگیرتت به نکرده‌هاتم اعتراف کنی. جوه دیگه، میگیره ایرانی‌ جماعت رو.

+اگر بازم بخوای به ملیتم توهین کنی، ملیتت رو تخریب می‌کنم. فقط با تکون دادن انگشتام رو کیبورد لپ‌تاپم.

-دیس می‌خوای بدی؟ کم هم به آمریکا نپریدی؟ انگار ایران گلستونه. احساس می‌کردم دارم اخبار شبکه یک رو نگاه می‌کنم. تمام دنیا در بحران و نابودی، فقط ماییم که خوبیم و قیمت بیست هزار تومانی دلار حباب است.

+من دست و بالم بستس. ولش کن. اگر نظرته چندتا نقل قول دیگه هم ازت بگم؟

-نظرم که هست، ولی فکر کنم بهتر باشه که ببندیم کار رو که خسته‌کننده هم نشه. مرسی که احترام من رو خیلی بیشتر از ادیسون نگه داشتی.

+به‌هر‌حال از قسمت قبلی تجربه کسب کردم و فهمیدم باید یکم مغزم رو منظم کنم بعد بیام مصاحبه توش برگزار کنم. اون هفته که اون بنده‌خدا بود، انگار زیر موشک‌بارون داشت مصاحبه انجام میشد بس که فکر درگیر بود.

-میشه من بگم نظراتشون رو کامنت کنند؟

+بگو

-گفتم. این رو هم اضافه می‌کنم که نیکان حتماً سعی می‌کنه هرقسمت بهتر از قسمت قبلی بشه. با همدیگه در صلح باشید. خداحافظ

+حرف‌های باب رو هم در مورد فواید گل گوش ندید، بعدا یدفعه با اسنوپ داگ هم مصاحبه می‌کنم تا مضراتش رو به چشم ببینید. خداحافظتون.

مصاحبهمصاحبه خیالیداستانداستان سراییباب مارلی
امید دارم روزی این نوشته‌ها منو به همه رویاهام برسونن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید