اول از همه بگویم این متن را صرفاً به این دلیل مینویسم که شروع کرده باشم به نوشتن در ویرگول. یک جورایی آن را غلبه بر کمالگرایی بیخودی تلقی میکنم. بگذارید واضحتر بیان کنم. اگر بیهوا شروع به نوشتن نمیکردم، بدون هیچ پیشزمینهای، شاید شروع کردن مدتها عقب میافتاد. در انتظار یک نوشته زرقوبرق دار میماندم. انتظاری بیحاصل.
بگذریم. همهچیز محتواست. اگر میگویم همهچیز بهدرستی منظورم همهچیز است. حتی هوایی که نفس میکشید. اکسیژن محتوای تولیدشده توسط درخت بید مجنونی است که در حیاط خانهمان سبز است. چیزی که میبینم محتوای نوری طبیعی است که در این موقع روز از خورشید ساطع میشود. همچنین آنچه در شب میبینم هم محتوای نور مصنوعی لامپ است. هزاران بار خدا رحمت کند توماس ادیسون را.
وقتی صحبت از محتوا میشود، فکر همه به سمت متنی نوشتهشده میرود. همینکه در حال حاضر فکرها به سمتی میرود خودش خیلی است. تا پارسال اسم محتوا را جلوی کسی میآوردی جوری نگاهت میکرد انگار راجع به فیزیک کوانتوم شنیده است.
درهرصورت محتوا فقط نوشته نیست. محتوا همهچیزی است که در جهان هستی وجود دارد و خود خلقت محتوای پروردگار است.
اگر کسی کارش تولید محتواست، به این معنی نیست که فقط متنی برای بلاگ پست مینویسد. البته نوشتن برای همهچیز لازم است. حتی برای ساخت ویدیو. به این صورت که اگر برای ویدیویی که قرار است بسازید نریشن بنویسید، کیفیت آن خیلی بیشتر از زمانی است که یلخی ضبط کنید.
کیفیت نهچندان مطلوب این نوشته و پایان اصغر فرهادی وارش را بهپای بیشازحد یکهویی نوشتنش بگذارید.
همانطور که گفتم تنها هدفم از انتشار این متن صرفاً آغاز کردن بود