شرط هشتم، آموزش مستمر توسط عالم عامل نه صرفا آکادمیک. شرط موفقیت ما آموزش توسط عالم عامل است. آموزش مستمر کمک می کند با مسائل روز نیروهای ما آشنا بشوند. من اگر صرفا بگویم یک نیرویی را به مجموعه خودم اضافه کردم و این نیرو عالم ربانی است و همه چیز را می داند، قطعا این چنین نیست و من باید از مشاوره بزرگان استفاده کنم و قطعا باید به مجموعه خودم بیاموزم که باید در آن شرح وظیفه، شرح مسئولیتی که دارید تلاش کنید خودتان را با علم روز آشنا کنید.
به طور کلی اعتقاد من این است که بیشتر، کمتر بدانیم، من مخالف زیاد مطالعه کردن نیستم اما این که من مدیر سازمان، من زیردست سازمان همه صفحات روزنامه را بخوانم، چه فایده ای برای من دارد؟ اگر می خواهیم صادرکننده باشیم باید تمرکز کنیم روی مطالعاتی که مربوط به ما است. بیشتر، کمتر بدانیم، کمتر، بیشتر بدانیم اما بحث تحقیق و توسعه در مجموعه ها بسیار مهم است، هزینه نیست بلکه دقیقا سرمایه گذاری است و یعنی اگر من در مجموعه خود سرمایه گذاری می کنم باید از همان ابتدا بخش تحقیق و توسعه را در مجموعه خودم تعریف کنم. ما امروز می خواهیم فعالیتی را آغاز کنیم، کالایی را برای صادرات آماده کنیم، تا بخواهیم مجوزها را بگیریم و تیم سازی کنیم می بینیم که این کالا از تعریف بازار خارج شد. چه اتفاقی افتاد که نوکیا نتوانست در بازار موفق باشد، هزاران دلیل دارد اما یکی از دلایل پر اهمیتش این است که نتوانست خودش را با بازار روز وفق دهد. من مدیر به تنهایی نمی توانم خودم را با بازار روز وفق دهم بلکه باید تیمی داشته باشم به عنوان تحقیق و توسعه. در تحقیق و توسعه یکی از مسئولیت ها تلاش برای ورود به حلقه بعد است. من محصولی را تولید می کنم که خام است. در حال حاضر یک مزیت نسبی دارم، قدرتی هم دارم، بازاری هم برای آن هست، بازاریابی و بازارسازی هم کرده ام اما به محض این که سود در جایی تعریف می شود هجوم سرمایه گذاران دیگر کشورها به آن بخش ایجاد می شود. چرا قیمت زعفران پایین آمده است؟ به این دلیل که افغانستان شروع به تولید کرد، امارات در سواحل مراکش شروع به تولید زعفران کرد و اگر هوشمند نباشیم قیمت زعفران ایرانی که همه می گوییم یک کالای سرمایه ای است باز هم در اینده کاهش خواهد یافت. ما باید به این فکر کنیم که در آینده نزدیک قطعا محصول شما جایگزین پیدا می کند. قطعا جایگزین بیشتری برای supplier پیدا می شود.
من باید به حلقه های بعدم فکر کنم. من باید بدانم محصول سال آینده من چیست. قطعا امسال من باید با سال گذشته من تفاوت داشته باشد و نکته دیگر تمرکز بر تأمین مایحتاج in house است. یک شرکت صادراتی باید وابستگی خودش را به stakeholderهای خود به کمترین میزان خود برساند. این به چه معنا است؟ من باید در مجموعه خودم طراح داشته باشم تا وابسته به طراح و چاپخانه و … نباشم. ما باید it manager، طراح و همه وابستگی های خود را بشناسیم و سعی کنیم اینها را در مجموعه خودمان تعریف کنیم.
در این خصوص، gamification به معنای به بازی گرفتن است. شاید موفق ترین مدل، موفق ترین شیوه برای بازاریابی و توسعه بازار بحث gamification است. این که ما همه مجموعه هایی که به نوعی به ما وابسته هستند را به بازی بگیریم، مشتری و کارمند را به خودمان عادت دهیم. آن قدر خدمات خوب به کارمند خود عرضه کنیم که کارمند من از مجموعه من خارج نشود. آن قدر خوب برخورد کنیم که کارتن سازی که برای من کارتن تولید می کند بگوید چک سه ماهه بده اما من برای تو کار میکنم. به بازی گرفتن، احساسی کردن، این که من بخواهم این روش را با آن صادرکننده ادامه دهم. gamification یکی از عوامل موفقیت در بنگاه های صادراتی نوین است که در واقع تمامی حلقه هایی که به نوعی با بنگاه صادراتی ما در زنجیره تأمین ما با ما درگیر هستند را به بازی بگیریم، بازی گرفتن عبارت بدی نیست به این معنا که درگیر ما بشوند، به نوعی جنس ما را بخرند به نوعی با ما ادامه حیات مصرفی بدهند، یعنی این که بدانیم بعد از آیفون X چه خواهد آمد و از الان بودجه بندی کنم برای خرید آن محصول. به نوعی در دنیای امروز بحث gamification پررنگ شده مانند بازی های رایانه ای که شما از گام اول شروع می کنید و دوست دارید تا گام آخر بروید و امتیاز بگیرید و بازی را به نوعی ادامه دهید؛ تجارت امروز در پهنه بین الملل هم به این سمت و سو حرکت می کند که مجموعه ها تمامی حلقه های مربوط به خودشان را درگیر کنند