
بهعنوان یه طراح محصول، یکی از کارامون اینه که مسیر کاربر رو طراحی کنیم. گاهی این مسیرها برای کاربرا سخت یا زمانبر میشه. اگه براشون قصه بگیم و درگیر یه داستانشون کنیم، زمان براشون سریعتر میگذره و اون کاری که میخوایم راحتتر انجام میشه. یا مثلاً بعضی کارها تکراریان و ممکنه کاربر حس و حال انجامشون رو نداشته باشه؛ اما اگه بهشون انگیزه و پاداش بدیم، انگیزهشون برای انجام اون کار بیشتر میشه. این خلاصهای از گیمیفیکیشن (بازیسازی) و استوریتلینگ (داستانسرایی) هست.
یعنی تعریف کردن یه قصه جذاب که کاربر رو درگیر کنه و حس کنه توی یه ماجراجویی شرکت داره.
داستانها از قدیم تا حالا همیشه توجه مردم رو جلب کردن. وقتی یه داستان خوب تعریف میکنیم، کاربر باهاش ارتباط برقرار میکنه و احساس میکنه جزئی از اون ماجراست. اینطوری، حتی اگه کاری سخت یا خستهکننده باشه، با درگیر شدن در داستان، انجامش براش آسونتر و لذتبخشتر میشه.
اپلیکیشن Duolingo رو در نظر بگیر. این برنامه برای آموزش زبان، از شخصیتهای بامزهای استفاده میکنه که همراهت هستن و با داستانهای کوتاه، یادگیری رو برات جذابتر میکنن.
یعنی اضافه کردن المانهای بازی مثل امتیاز، پاداش و چالشها به کارهایی که بازی نیستن، تا انگیزه کاربر بیشتر بشه.
بازیها به خاطر چالشها، پاداشها و حس رقابتی که دارن، همیشه جذاب بودن. وقتی این عناصر رو به فعالیتهای روزمره اضافه میکنیم، کاربر حس میکنه در حال بازی کردنه و انگیزهش برای انجام اون کار بیشتر میشه. این روش مخصوصاً برای کارهای تکراری یا خستهکننده خیلی مفیده.
دیجیکالا رو دیدی؟ وقتی میای و درباره محصولی نظر میدی، بهت سکه میده. بعد میتونی این سکهها رو جمع کنی و توی خریدهای بعدی تخفیف بگیری. اینجوری هم نظر میدی، هم سود میکنی!
با بهکارگیری این روشها، میتونیم مسیرهای سخت یا تکراری رو برای کاربر جذابتر کنیم و انگیزهشون رو برای ادامه دادن افزایش بدیم.