میگه : وقتی عاشق باشی ،چشمات برای معشوق کور میشه ،هرچی دراو می بینی همه عین زیباییه ..دیگه چیزی زشت به نظر نمیاد و همه چی جذاب و خوشاینده ...
میگم : این عشق نیست ، یک خودفریبی ِغریبه ،برای همین بعد از مدتی که هیجان عشق کم میشه، عاشق بخودش میاد وفکرمیکنه چقدر اشتباه میکرده ..کم کم ایرادها شروع میشه ،کم کم همه چی بچشم میاد ، و یک پیشمونی ِبی قواره تمام وجودشو پر میکنه عاشق اونیکه که اتفاقا ،معشوقشو دقیق و واقعی و با ریزبینی ببینه ... خوب و بدشو بشناسه و بپذیره
قشنگی ها رو ، زشتی هارو...اینطوری میشه که عشقش ثبات داره و پابرجا میمونه
اصلا بخاطر همه ی این جزئیاته که دوستش داره...حتی اگه بعضیاشو خوشش نیاد ..
میگه : چقدر عشق تو عاقلانه است ... عشق اما بیشتر احساسیه ..
میگم : واسه همینه عشق برای خیلیا تداعی رنج و شکست و تلخیه ... اما عشق عاقلانه ، شیرین وحقیقی و موندگاره ...
نیلوفرثانی