نیما بهدادی مهر
نیما بهدادی مهر
خواندن ۸ دقیقه·۶ سال پیش

به امید فتح گیشه اما در حصار ممیزی

نگاهی به کارنامه سینمایی و تلویزیونی کمال تبریزی این نکته را نشان می دهد که وی بیش از دیگر کارگردانان هم نسل خود در گذر از خطوط قرمز ساعی بوده و بخشی از ساختار شکن ترین فیلم ها و مجموعه های این 3 دهه را در قاب سینما و تلویزیون تولید کرده است.

حجم شوخی های ظریف و دارای نغزی که در آثار کمدی اش به کار رفته علاوه بر اینکه از تسلطش بر قواعد اجرایی این ژانر حکایت دارد، براین نکته صحه می گذارد که کمال تبریزی با کارکردهای حقیقی ژانر کمدی در بیان حقایق و بازتاب ضعف ها و کاستی ها در بستری از نقدهای شیرین و با لحنی نشاط انگیز برای جامعه به خوبی آگاه است.

دراین مطلب به مناسبت اکران فیلم مارموز نگاهی تحلیلی به کارنامه فیلمسازی وی داریم.

مسلخ فیلم اول

تبریزی از همان ابتدا سر پر سودایی داشت. نگاهش به موضوعات گاه با نگاه رسمی نزدیک نبود و رویکردی که در آثارش لحاظ می کرد سویه ای انتقادی داشت. فیلم اولش «درمسلخ عشق» حاصل همین رویکرد بود. این فیلم در دورانی که کارکرد سینمای دفاع مقدس تنها نمایش سلحشوری و نگاه حماسی به جنگ بود رویکردی متفاوت را دنبال می کرد و به جریان پاکسازی میدان های مین می پرداخت. همین رویکرد که از آن تلقی نمایش شکست رزمندگان ایرانی شد به توقیف فیلم انجامید. 

لیلی سینما برای تبریزی 

توقیف مسلخ عشق نه تنها کمال تبریزی را محافظه کار نکرد بلکه در فیلم بعدیش جسورانه تر به جنگ پرداخت. التهابات دوران جنگ فروکش کرده بود و می شد پس از چند سال از گذشت جنگ نگاهی غیررسمی تر به این پدیده تلخ داشت. اما رویکرد تبریزی همه را غافلگیر کرد.

این کارگردان با نگاه کمدی اش به موضوع جنگ‏، ارتباط با خدا و دادن فرصت به پرویز پرستویی برای بازی در نقش صادق مشکینی بزرگترین ریسک شغلی اش را کرد و البته میوه این ریسک را با صدرنشینی در جدول سالانه فروش چید. 

لیلی با من است در فضایی تولید شد که روایت هنری از جنگ در انحصار نگاه درام پرداز و موقعیت های حماسه باور و اکشن محور از جنگ خلاصه می شد و تقدس فضای جبهه حتی تصور اینکه روزی نگاهی کمیک به جنگ بشود را از اذهان زوده بود.

فیلم برخلاف مسیر فیلمسازی آن زمان، شوخی های بکری را در فضای جنگ تدارک دید و اولین کمدی جنگی را در منظر دید عموم قرار داد. صادق مشکینی به عنوان کاراکتر محوری اثر اگرچه در ظاهر خود را مشتاق حضور در جبهه نشان می داد اما ترسی درونی از فضای جنگ داشت که همواره وی را در موقعیتی پارادوکسیکال در مسیر روایت اثر قرار می داد. 

برای مثال به جنب و جوش های صادق مشکینی و شیوه برقراری ارتباط با پروردگار توجه کنید؛ آنچه بیش از همه در این تصاویر نمود دارد مفهوم تقدیر و سرنوشت است و درونمایه اثر این موضوع را به مخاطب دیکته می کند که با تقدیر نمی شود جنگید.

سکانس نوشتن وصیت نامه، راز و نیازهای صادق با پروردگار، تلاش وی برای گریختن از موقعیت جنگی و در عین حال تظاهر به شجاعت و میل به حضور در جبهه های حق، بارها این کاراکتر را در موقعیت های جذابی گیر می اندازد که بی شک بازیگری توانا چون پرویز پرستویی نقش مهمی را در قوام این صحنه ها داشته است.

ای مارمولک!

لیلی با من است نمونه ای مثالی از عبور هنرمندانه از خط باریک قرمز در سینمای ایران محسوب می شود به گونه ای که پس از گذشت تقریبا 5/2 دهه از تولید اثر، همچنان جذابیت خود را حفظ کرده است و حتی تجربه ای غریب چون «مارمولک» نیز از منظر ساختارشکنی به حدود «لیلی با من است» نمی رسد.

البته فیلم «مارمولک» در زمان خود دچار یک بدفهمی موضوعی شد و به زعم برخی با وهن روحانیت و تکثر اندیشه پلورالیسم دینی، سعی داشته تا بنیان تفکر اعتقادی جامعه را سست کند.

البته اگر منصفانه به این اثر بنگریم با فیلمی روبه رو می شویم که با درونمایه فلسفی خود، به مرزهای خداشناسی و خودشناسی اشاراتی تصویری دارد و از این دریچه خدایی را به جامعه عرضه می کند که صمیمی ترین دوست آدمی است و با هر انسان مطابق با بعد تفکرش روبه رو می شود و جلوه ربوبی خود را منطبق برنگاه هر فرد به او می نمایاند.

از این زاویه بود که فیلم به عرصه قدرت نمایی پیمان قاسم خانی در خلق دیالوگ های کمدی چند وجهی و نیز شاهکار اجرایی پرستویی در مقام خورشید تابان بازیگری سینمای ایران تبدیل شد.

پاداش ممیزی

پاداش درکارنامه کمال تبریزی فیلم قابل دفاعی نیست. صرفا به دلایلی غیر از جذابیت های متنی مورد توجه است و مهر توقیف باعث شده تا به دور از ظرفیت هایش تحلیل شود.

به واقع فیلم ترکیبی از چند شوخی تصویری با مبانی دینی و رسوم اجتماعی است که ازحفظ ریتم باز می ماند و شبه موقعیت های کمیکش اگرچه تا حدودی خلاقانه به نظر می رسد اما در قالب سال تولیدش می گنجد و بعید است در اکران حرفی برای گفتن داشته باشد.

این تاریخ مصرف دار بودن شوخی های فیلم بویژه درهجو تیپیک وزیر یک وزارتخانه نامعلوم ، مدیر یک اداره دولتی، مسئول تیم مذاکره کننده هسته ای و یک جوان مذهبی افراطی مشخص می شود و نوع شوخی با حریم های اجتماعی و عقیدتی به گونه ای است که متاسفانه در بدنه ای غالب از نیروهای رسانه ای با بازخورد مثبتی روبرو نمی شود.

به لحاظ جذب مخاطب، فیلم همه ظرفیت هایش را روی چند شوخی کلامی و نیز بازی حسن معجونی بنیان نهاده است اما از کارگردان کمدی های شاخصی چون لیلی با من است و مارمولک این انتظار می رود که اگر قصد خلق یک اثر سدشکن از جنس 2 کمدی مورد اشاره را دارد بتواند جهشی را از نظر خلق کمدی نشان دهد اما پاداش به وضوح یک عقبگرد در کارنامه کمال تبریزی است.

فیلم تلاش دارد تا با ترکیب مولفه های ممنوعه به کار رفته در لیلی با من است و مارمولک جذابیت هایی پدید آورد اما حتی ارجاع متنی – تصویری به آثار خوب گذشته نیز نمی تواند ضعف های فنی کار را بپوشاند.

حجم شوخی های به کاررفته و پراکندگی آنها سبب می شود تا تلاش نسبتا موفق دقایق ابتدایی فیلم برای جذب مخاطب، در دقایقی حدفاصل 25 تا 55 از دست برود و افت ریتم ناشی از بی کششی موقعیت داستانی، پیکره روایت را با آسیب تکرار موقعیت ها روبرو می سازد و این محدود شدن موقعیت ها درون یک زنجیره ثابت ،حدس موقعیت های دیگر روایت را آسان می کند.
حضورچند باره مسئول تیم مذاکره کننده هسته ای با آن شکل سردستی و بدون هویت روایی تنها به کارگرفتن خنده ای کوتاه ازمخاطبان می آید و برای ماندگار شدن این نماها باید جسارت و شجاعتی توامان از جنس فیلم مارمولک چاشنی کار می شد. 

همچنین استفاده از جلوه های ویژه کامپیوتری در فیلم و ساخت فضاهای شهر مکه و مدینه از پاشنه آشیل های فیلم پاداش است. استفاده از تکنیک پرده آبی نیز در طبیعی کردن نماهای بازسازی شده از کعبه موثر نیست و صرفا تصاویری پر از خطا در ادغام تصاویر آرشیوی با نماهای فیلمبرداری شده به مخاطب ارائه می شود. 

پاداش دریک کلام ترکیب چند شوخی تصویری تاریخ مصرف داراست ونقطه عطفی که بتوان با آن ساخته اخیرکمال تبریزی را در یاد نشاند شاید تنها بازی حسن معجونی و آتیلا پسیانی باشد. 

نتیجه گیری

امروز که به 3 دهه هنرنمایی تبریزی می نگریم قبل از هر چیز با نگاه جلوتر از زمان وی به جنگ روبه رو می شویم که در فیلم «مسلخ عشق» برای اولین بار شکست رزمندگان ایرانی را تصویر کرد و در نگاهی پیشرو و برخلاف قاعده حاکم آن روزها که نمایش جامعه ای مشتاق به حضور در جبهه ها را از فیلمسازان مطالبه می کرد، شخصیت صادق مشکینی را در منظر دید عموم قرار داد که با رفتارهایش، مردم دل خسته از تصاویر محزون جنگ را با لحن شیرین «لیلی با من است» همراه کرده و در مسیر جذب «مهرمادری» قرار می داد و با تاکید بر نقش «شیدا» بر تحول تفکر انسانی و اشاره نمادین به تلفیق هنردست و هنر تصویر در «فرش باد» به مخاطبان خود نهیب می زند که اگر چه «همیشه پای یک زن در میان است» اما برای تسلط بر«خیابان های آرام» در «سرزمین کهن» و اعطای «پاداش» به جوانانی که «دوران سرکشی» را با پاکی سپری کردند باید همراه با «شهریار» و به دور از هیاهوهای ایجاد شده در مسیر نمایش «مارمولک» نوای «گاهی به آسمان نگاه کن» سر دهیم و دلخوش به «یک تکه نان»، «طعم شیرین خیال» را با «مارموز» تجربه کنیم. در پایان به ارزیابی اقتصادی و آماری آثار کمال تبریزی می پردازیم.

فیلم شناسی کمال تبریزی

عبور: اکران مهجوری داشت

در مسلخ عشق: اکران نشد

لیلی با من است: یک میلیون و 112 هزار مخاطب و فیلم پرفروش سال   73

مهر مادری: مخاطبان تلویزیونی بالایی داشت

مارمولک: با توجه به سال اکران قابلیت فروش بالای 2   میلیارد تومان را داشت اما پس از 17 روز از پرده پایین کشیده شد و با781 میلیون تومان پرفروشترین فیلم سال شد

شیدا: نگاه متفاوتی به جنگ داشت و جزو ده فیلم پرفروش سال بود.

فرش باد: مخاطبان تلویزیونی نسبتا خوبی داشت

همیشه پای یک زن در میان است: حدود نیم میلیارد تومان با مقیاس مالی سال 83 داشت با این وجود فروش در اندازه توقعات نبود

پاداش: با مقیاس مالی سال 88 شاید در حدود 1/5 میلیارد تومان می فروخت اما پس از 6 سال توقیف در بی خبری اکران شد

خیابان های آرام: در صورت اکران می توانست فیلم پرفروشی باشد با این وجود همچنان توقیف است

گاهی به آسمان نگاه کن: در همان مسیر خط شکنی همیشگی تبریزی با فروشی ناامید کننده

پایان کودکی: اکران مهجوری داشت

یک تکه نان: معناگرایی از زاویه دید تبریزی که برخی آن را توبه نامه مارمولک دانستند

دونده زمین: اکران مهجور پس از 9 سال توقیف

طبقه حساس: نسبتا موفق در گیشه و یک رضا عطاران نسبتا خوب و سرحال

طعم شیرین خیال: یک کمدی رمانتیک بسیار ضعیف

امکان مینا: فیلم انقلابی نسبتا پرمعنا با اجرایی نسبتا ضعیف از تبریزی

نکته: «مارموز» با وجود ضعف های آشکار در شوخی نویسی متن و کارگردانی تا اینجا فروش معقولی داشته است. ضمن اینکه فیلم «ما همه با هم هستیم» با فوجی از بازیگران ستاره کنجکاوبرانگیز است.

نکته دوم: این مطلب با نام مستعار بنده(آرین مهرپور) در روزنامه تجارت چاپ شده است.



کمال تبریزیمارمولک
روزنامه نگار، منتقد سینما، دانش پژوه تاریخ اسلام، پژوهشگر فوتبال/ استفاده از مطالب این صفحه مشمول قانون کپی رایت است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید