موج سواری روی تحولات بازار دو نتیجه مشخص را به دنبال دارد. یکی از این نتایج فربه تر شدن مناسبات آنی اقتصادی و تاثیرپذیری زندگی اجتماعی از آن است. نتیجه دیگر را هم می توان پیوند زدن سرنوشت حال و آینده به این تحولات زودگذر و مقطعی دانست. به بیان بهتر زندگی اجتماعی متاثر از تحولات ناپایدار اقتصادی سمت و سوی نامشخصی می یابد و سکان کشتی زندگی را از دستان ناخداها خارج می سازد.
به عنوان مثال در نظرآورید که قیمت پایه اجناس و کالاهای اولویت دار مصرفی با کوچکترین تحولی از جابه جا شدن قیمت ارز و طلا سر به سقف می ساید و همه برنامه ریزی های صورت گرفته خانواده ها برای بهره مندی از سفره کوچک اقتصادیشان را با بحران مواجه می سازد.
به بیان دیگر هر لحظه که قیمت ارز جابه جا می شود و پنجره ای جدید از بازارهای فروش سهام، خودرو و ارز گشایش می یابد نبض زندگی بخشی از جامعه کندتر از قبل می زند. این نفس تنگی اقتصادی معلول چند علت است.
علت اصلی ورود خانوارها به داد و ستدهای نامطمئن اقتصادی، نداشتن درآمد مکفی پایدار از یکسو و نبود اطمینان از آینده از سوی دیگر است. به واقع موج های بازار به همان اندازه که برای برخی متضمن سود بیشتر است زندگی برخی دیگر را با چالش مواجه می سازد.
در رویکردی دیگر گره خوردن همه مشتقات زندگی خانوارها به سودهای مقطعی اقتصادی و نهادینه شدن این فرهنگ داد و ستدی در میان جامعه ایرانی سبب ساز موقعیت هایی شده که شکاف اجتماعی – اقتصادی بیشتری را به دنبال دارد.
به واقع پولی که باید از سوی دولت و سرمایه داران برای بهینه سازی تولید و عرضه خدمات استفاده شود عملا به سرمایه ای در گردش بدل می شود که فربه گی دلالان و خرده سرمایه داران را به دنبال دارد. این فربه گی اثرات سوء خود را در بازار اقلام راهبردی نشان می دهد. به واقع خانوارهایی که با مشکل تامین دارو یا اقلام مصرفی روبرو هستند با هرگونه تحول آنی اقتصادی و ناپایداری قیمت ها نه تنها امیدشان را از دست می دهند بلکه زندگیشان وارد مدارهایی ناخوشایند می شود.
این مدارهای ناخوشایند ممکن است زنجیره ای از افسردگی، بدگمانی، بغض اجتماعی و در نهایت رویارویی قشر ضعیف با ثروتمند را به دنبال داشته باشد. علت این رویارویی در وهله اول متهم دانستن سرمایه داران به دست داشتن در شرایط بغرنج اقتصادی برای اقشار کم درآمد است.
این نگاه شکل گرفته نه تنها شکاف اجتماعی - اقتصادی بیشتری را به دنبال خواهد داشت بلکه به چندقطبی شدن جامعه می انجامد. بدیهی است جامعه چندقطبی بر مدار درگیری و تنش وارد می شود و نتیجه این تنش ها هم چیزی جز سوختن باورهای آرمانی اصیل و مرگ امیدهای اجتماعی نخواهد بود.