لس آنجلس – تهران فیلم خوبی است اما ماندگار نیست. خوب است به دلیل آنکه حال و هوای زمانه کنونی را بازتاب می دهد ولی ماندگار نیست زیرا در زمان می ایستد و با تماشای آن در دهه های بعد تنها به عنوان فیلمی در نظر می آید که بازتاب دهنده احوالات شهروندان تهرانی در نیمه دهه 90 است.
تینا پاکروان که علاوه بر کارگردانی فیلمنامه را هم نوشته است با سپردن نقش هایی متفاوت به بازیگران فیلمش تلاش داشته تا چهره ای جدید را از آنها بسازد که در این کار به توفیق نسبی می رسد.
تمهید هوشمندانه استفاده از راوی هم بار موقعیت سازی کمیک فیلم را ارتقا داده است. در اینجا زهیر یاری در نقش تقدیر در حالی که تا سکانس پایانی تنها نریشن می گوید اما حضوری دلپذیر و شیرین را تجربه می کند.
به واقع چند تا از جذابترین صحنه های فیلم حاصل نریشن گویی جذاب تقدیر است که محتوای فیلم را همسو با حال و هوای زمانه بازتاب می دهد. همه گیری استفاده از اینستاگرام در سال تولید فیلم و لایک زدن روی موضوعات که به سرگرمی بخش غالبی از جامعه بدل شده بود و البته هنوز هم قوام خود را در میان برخی از افراد حفظ کرده است بخش دیگری از جذابیت های این فیلم است که با تمهید استفاده از صدای تقدیر(زهیر یاری) به خوبی در فیلم جاافتاده است.
نقطه قوت دیگر فیلمنامه مرور سرگذشت بهروز و پدرش در آمریکا است. پرویز پرستویی در سکانس مرتبط(مرور آنچه بر بهروز و پدرش گذشته است)با استفاده از صدا و چهره، حسی کمیک را پدید می آورد و از مخاطب خنده می گیرد. به ویژه می توان اوج این خنده گیری را زمانی دانست که بهروز از ناگزیری خود برای رفتن در قالب چهره های مختلف پس از جرمی که پدرش مرتکب می شود، می گوید و احوالات و سرانجام هر یک از این شخصیت های قلابی را بیان می کند و وضعیت خانواده دالتون های ایرانی(پدر و مادر و سه فرزندشان) را برای آیدا و ژوبین شرح می دهد.
در خصوص بازی ها، گوهر خیراندیش نقش یک پیرزن فعال و شوخ وشنگ را به زیبایی بازی می کند. اگرچه پیش از این در فیلم میگرن به کارگردانی مانلی شجاعی فرد نیز نقش مشابه دیگری را ایفا کرده بود اما در اینجا نقش پررنگتری در ایجاد موقعیت های کمدی دارد.
ارتباطی که با کاملیا(با بازی خوب شیرین یزدانبخش) دارد، حس رمانتیکی که به بهروز نشان می دهد و رقابتی که با لیندا برای جلب نظر بهروز دارد و نیز صحنه هایی که به دلیل مصرف اشتباهی قرص های توهم زا به جای قرص های مسکن، رهایی و بی پروایی نقش را به زیبایی به تصویر می کشد همگی از یک بازی کنترل شده استادانه حکایت دارد.
مهناز افشار باز هم در یک نقش آفرینی دلپذیر دیگر در نقش آیدا هنر رو به تکمیل بازیگری خود را به رخ می کشد. نقش آیدا در فاصله ای زیاد از دیگر نقش آفرینی های او قرار دارد به این دلیل که باید مختصات یک دختر امروزی درگیر با دنیای گسترده لایک در اینستاگرام را بازتاب می داد. افشار در نمایش این ویژگی ها به خوبی عمل می کند و احوالات نقش را به اندازه نشان می دهد.
ماهایا پطروسیان پس از مدت ها در یک نقش کمدی موفق عمل می کند و البته مختصاتی که از لیندا به مخاطب ارائه می شود به این دلیل که مشابه نقش همین بازیگر در فیلم عروس خوش قدم است همراهی بیشتر مخاطب را هم به دنبال دارد.
مهرداد مزرعه هم در نقش ژوبین توانست تا ویژگی های یک پسر هپروتی مهاجر را به درستی نمایش دهد به ویژه در سکانس رقص در گالری یا اجرای استندآپ کمدی. پرویز پرستویی هم به مانند همیشه بازی خوبی دارد البته گاه نوع نگاهی که دارد یا بیانی که به کار می گیرد مشابه حالات رحمان توانا در کتاب قانون است.
در فراز پایانی این تحلیل مناسب است تا به موقعیت فیلم پاکروان در سینمای کمدی ایران هم اشاره کنم. لس آنجلس – تهران فیلم زمانه خود است. البته این نکته نمایانگر ضعف آن نیست اما جایگاه فیلم را در تاریخ سینمای کمدی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تقلیل می دهد.
به واقع اگر دغدغه های آپارتمان نشینی، فضای گفتمان دوقطبی،هویت باختگی فردی- اجتماعی، شوخی با تابوها و میل به مهاجرت را به عنوان ارکان موضوعی کمدی های ماندگار برشماریم ونمونه هایی چون اجاره نشین ها ، مکس، نان- عشق و موتور هزار، آدم برفی، لیلی با من است، مارمولک، نهنگ عنبر یک و آپارتمان شماره 13 را به عنوان فیلم های پیشرو در سینمای کمدی در نظرآوریم اما لس آنجلس – تهران با وجود دارا بودن ارزش های محتوایی و چند سکانس بامزه در تلاش برای ورود به باشگاه کمدی های ماندگار موفق عمل نمی کند زیرا فیلمی نه برای زمان های بعد که شرح حالی از موقعیت ناپایدار کنونی است. به واقع لس آنجلس - تهران فیلمی مانا و فرازمانی نیست و در زمان می ایستد.