نیما بهدادی مهر
نیما بهدادی مهر
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

یک فیلم، یک کارگردان: سگ کشی و بهرام بیضایی

برای مخاطبان سینمای پس از انقلاب اسلامی، نام بهرام بیضایی همواره نشانی درستی در ارزیابی کیفیت هنری فیلم های سینمایی است و همراهی مردم با آثار این کارگردان نشان از برقراری یک ارتباط حسی میان کارگردان مولف و مخاطب پیرو تالیف دارد.

در واقع بهرام بیضایی اگرچه از لحاظ کمی کارنامه پرباری در سینمای پس از انقلاب ندارد اما تا زمانی که در ایران بود اخبار پیرامون تولید فیلم از سوی وی موجی از شور را در علاقه‏ مندان به سینما به وجود می آورد و آنها برای تماشای فیلم بیضایی لحظه شماری می کردند.

این مساله بیش از هر چیز ناشی از نگاه ایرانی غالب در فیلم های این کارگردان است و در پرتو انسجام ساختار روایت داستانی، موقعیت پردازی بکر و شخصیت پردازی حرفه ای در نمونه هایی چون شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی است که فیلم نساختن این کارگردان علامت سوالی را برای جامعه به وجود می آورد، زیرا حتی فاصله یک دهه ای میان ساخت دو اثر سگ کشی و وقتی همه خوابیم جامعه را از دیدن آثار بیضایی وا نداشت و پرفروش شدن و استقبال مناسب تماشاگران از آثار وی گویای علاقه مندی به سبک روایتی بیضایی است.



بر این مبنا اگر حافظه دیداری مخاطب را در مسیر تحلیل سگ کشی ملاک قرار دهیم یکی از مفاهیم مستتر در درون این فیلم نقد مناسبات کاسبکارانه ای بود که در پرتو ناکارآمدی در فرهنگسازی اصیل برای در پیش گرفتن مسیر رفتاری و گفتاری صحیح برمبنای آموزه های اخلاقی و دینی صورت گرفت و اینکه گفته شد فرهنگسازی دینی، به این دلیل است که تصاویر و دیالوگ های فیلم در نقد بخشی از افراد و اصناف جامعه ای شکل می گیرد که با نگاه قشری، ظاهرسازی و تلقین وجهه مطلوب از باطن نامطلوب در واقع روز به روز در گرداب وسوسه های دنیایی فرو می رود و این هوشیاری بیضایی در نمایش تهران فرو رفته در پرتگاه مادی گرایی، از درایت کارگردان مولف سینمای ایران در ارایه تصویری حقیقی از شهر و مناسبات شهری در قاب سینما حکایت دارد.


اما حکایت سینما و استاد مولف بهرام بیضایی از این وجه داستان غریبی است. کارگردان آشنا به قواعد سینما به علت ظرافت های بیانی و تصویری در نقد ناکارآمدی ها، گوشه نشین شد و امروزه در شرایطی که همگان در تکاپوی ایجاد تحول در ساختار فنی و بصری سینمای ایران هستند و صحبت از بازگشت بزرگانی چون تقوایی و بیضایی است اما دیگر نه از آن شور و حرارت در این دو کارگردان اثری هست و نه جامعه خوکرده به فیلم های سردستی و خنثی، دیگر با آن شور و حال به استقبال فیلم های دارای بار انتقادی و خوش ساخت از جنس سگ کشی می روند.



در واقع سگ کشی فرزند مناسباتی بود که با گسترش فضا برای خلق سوژه سعی در ایجاد فرصت در راستای تولید آثار شاخص هنری با بار اقتصادی مطلوب داشت که البته تداومی نیافت و از آنجا که همواره ثابت شده که پس از یک تجربه موفق، همگان به دنبال تقلید می روند و توان خود را نه در خلق و ابداع که در بازسازی موبه موی سبک مولف و پردازش کلیشه ای قواعد جواب پس داده معطوف می دارند فیلم هایی از جنس سگ کشی هم که می توانست دروازه ای جدید را به روی سینمای سیاسی بگشاید در پرتو تولید شبه روایت های بازسازی شده از سینمای هالیوود و پهلوی، دیگر مجالی برای عرض اندام نیافت و سینمای ایران دل خوش روزی است که بیضایی بار دیگر به ایران بیاید و با شور و شوق به فیلم سازی روی آورد تا روایت حرفه ای اش در فیلم تولیدی آخرش در ایران یعنی وقتی همه خوابیم با عنوان روی آوردن به تولید فیلم از سر عصبیت تعبیر نشود.

منبع: روزنامه مردم سالاری/ هفته نامه الکترونیکی سی نت

سینمای ایرانمسافرانسگ کشی‏بهرام بیضایی
روزنامه نگار، منتقد سینما، دانش پژوه تاریخ اسلام، پژوهشگر فوتبال/ استفاده از مطالب این صفحه مشمول قانون کپی رایت است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید