ویرگول
ورودثبت نام
نیما تبریزی
نیما تبریزی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

سـودِ زیـان یا نگذارید قرنطینه از کف برود!

دیروز یکی از دوستانم به من گفت مقاله نوشتن را فراموش کن، آخرالزمان شده. بعد از ظهر پنج‌شنبه است و من می‌توانم احساس کنم که شهر ساکت شده‌است. عملاً آن عجله‌ای که کومنسکی[1] گفته مخصوص احشام است، متوقف شده است.

فکرش را هم نمی‌شد کرد، انگار که با تکان دادن یک چوب جادو، آخرالزمان آمده و همه‌ی مردم تغییر کرده‌اند و ریاضت و گوشه‌گیری پیشه کرده‌اند. این روزها، آثار عمیق اقتصادیِ وضع حاضر، تقریباً در هر مقاله‌ای بررسی می‌شود، البته جای تعجب هم نیست، چرا که چنین چیزی، تا کنون، در طول زندگی ما اتفاق نیفتاده، اگر نگوییم که چنین وضعیتی در جهان تا به حال به کلی بی‌سابقه بوده!

در هر صورت، باید بتوانیم استفاده کنیم از این وضعی که کاری در موردش نمی‌توانیم انجام دهیم. من شخصاً دوست دارم چرخی در میدان خالی از گردشگر پراگ بزنم، مثل یک توریست در شهر خالی از توریست خودم، حتی شاید مسیر سلطنتی را هم پیاده تا خود میدان واکلاوسکه رفتم.

 Nima Tabrizi ©
Nima Tabrizi ©


 Nima Tabrizi ©
Nima Tabrizi ©


می‌خواهم این بار پراگ را، به وقت عصر، آرام و خاموش حس کنم، بدونِ آن میخانه‌های شلوغ پلوغ -که شب و روز نمی‌شناسند- و هیاهویِ تئاترها و سر و صدایِ پاپ‌کورن‌ها از دلِ سالن‌های سینما. جهان به حداقل‌های لازم بسنده کرده و خیال من با شادمانی و آسودگی بر خلوتِ پل چارلز قدم می‌زند.

 Nima Tabrizi ©
Nima Tabrizi ©

تعلیق

بیایید خوش‎بینانه به آن نگاه کنیم. زمین طعم فراغت خواهد ‌چشید. شهرها آرام خواهند شد. مردم کمی مکث می‌کنند، دوباره در پوست خود می‌گنجند و برمی‌گردند سر جایشان. شاید به زودی دلمان برای گردشگران تنگ شود و حتّا یک‌باره متوجه شویم که شهر واقعاً بدون آنها خالی به نظر می‌رسد.

مسئله‌ی لغو پروازهای بین‌المللی بالاخره حل خواهد شد. بعد از چند هفته خانه‌نشینی و عزلت، حتّا ممکن است شروع کنیم به قدردانی از جهانی‌سازی چرا که انگار مزایای آن در ناخودآگاه ما تثبیت شده‌است.

از همه مهم‌تر: ما برای خانواده‌مان وقت خواهیم داشت، بیش از پیش برای عزیزانمان وقت خواهیم داشت. من انتظار دارم که زمان کند شود، و یک چسبناکی شیرین پیدا کند، مثل عسل. بالاخره دوباره می‌رسد زمانی که ما بقیه را دعوت ‌کنیم و برای هم غدا درست کنیم. خواهیم دید که دوباره می‌رسد زمانی که ما به‌سرعت به رستوران رفتن عادت کنیم، به اینکه جایی بنشینیم و دیگران برایمان آشپزی کنند!

اقتصاد پرهیاهو استراحتی خواهد کرد و هوای آلوده، در بعضی مناطق، فرصتی برای تمیز شدن دوباره پیدا خواهد کرد. مردم از شلوغ‌کاری و هیاهو و پخش و پلا شدن در گوشه و کنار زمین دست می‌کشند و برای مدتی به جای طبیعی خودشان برمی‌گردند. نیمه الکلی‌های عمل‌گرای بوهمی، روزگارِ خاموشیِ میکده‌ها را تجربه می‌کنند، اوقاتی بدون مراسم همیشگی غروب‌هایشان در خیابان‌ها، با لیوان‌های پر از آبجو. شاید فرزند‌آوری زیاد شود. زمان پیدا کرده‌ایم برای خواندن تمام آن کتاب‌های تل‌انبار شده، برای به پایان رساندن تمام آن پروژه‌هایی که قرار بود به پایان برسانیم. وقت بیشتری برای درخشیدن خواهیم داشت، در تاریکیِ عصر، وقتی از زرق و برق چراغ‌ها خبری نیست. معلق.

سرانجام دولت و کسب و کارها گام‌های بزرگی را به سوی دورکاری برخواهند داشت. بزرگترهایمان به ما یادآوری می‌کنند که شهرهامان قبل از باز شدن مرزها چه‌طور بودند. ما از میزان شکنندگی جامعه‌ی به ظاهر توسعه یافته‌مان آگاه می‌شویم. انواع جدیدی از چاق‌سلامتی‌های دورادور و بدون تماس اختراع خواهد شد. وضعِ همکاری‌هایِ علمی بهتر می‌شود. سرگرمی های جدید پیدا می‌کنید. نگذارید قرنطینه از کفتان برود. دیگر شب‌ها پر سر و صدا نخواهد بود و به احتمال زیاد خواهیم فهمید که زندگی بدون رسم و رسوم و هیاهوی عصرانه هم می‌تواند جذابیت‌های خاص خودش را داشته باشد.

زمان زیادی وجود خواهد داشت. و ما در خانه خواهیم بود، مفصّل. به طور خلاصه، بی‌شک ما درگیر تجربه‌ای بسیار ویژه هستیم که شاید فقط یک‌بار در عمرمان با آن مواجه شویم. می‌توانیم کمتر پول خرج کنیم. منتقدان مصرف‌گرایی با دمشان گردو می‌شکنند، عید کسانی است که از جمعیت زیاد متنفرند. آن‌هایی که از سرعت خیلی زیاد زندگی مدرن شکایت دارند، قدر این هفته‌ها را خواهند دانست. شهرهای بزرگ به محله‌هایِ هم‌جوار تبدیل می‌شوند. دهکده جهانی، از دولتیِ شبکه اینترنت، واقعاً محقق می‌شود درگریزی ناگزیر به سوی صلح.

باید خوشحال شویم وقتی چیزی ما را از روالِ معمولمان دور می‌کند مانند وضع فعلی، که واقعاً یک جنجال مهیب است که هیاهو را می‎زداید. ما به ناگاه پرتاب شده‌ایم به وضعیتی پر از سکوت - سر و صداها آرام گرفته، تکاپویِ پیش‌رفت‌هایِ ورزشی و هنری از میان رفته، اجتماعات و سفرها کم شده‌اند- و ما باید بتوانیم در درونمان این خلاء را پر کنیم.

شاید یاد بگیریم که بیشتر با خودمان باشیم، که خودمان باشیم. شاید یاد بگیریم که بیشتر تأمل کنیم، و اگر نه، حداقل وقت کنیم که تمام عکس‌هایی که در این سال‌ها جمع کرده‌ایم را مرتب کنیم. و بعد، وقتی همه چیز دوباره شروع به حرکت کرد، شادتر شویم.

مطمئن باشیم که یک بار دیگر، به لطف تمام کارهای غیر ضروری که انجام خواهیم ‌داد، جریان زندگی‌مان را بازمی‌یابیم، اما شاید کمتر از پیش بگذاریم آن صدای درونی پر تشویش، که در ساعت‌هایِ کسالت‌بارِ پایان روز پیدایش می‌شود، گوش‌هایمان را پر کند.

[1] پدر علم آموزش، فیلسوف اهل چک، قرن شانزدهم میلادی



این مقاله در تاریخ 21 مارس 2020 در Praguemorning.cz منتشر شده‌است.

https://www.praguemorning.cz/advantages-of-disadvantages-or-dont-let-the-quarantine-slip-through-your-fingers/

کوروناپراگقرنطینهاستراحت
طراح | معمار | معلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید