دانشآموز دبیرستان که بودم (اواسط دهه ۸۰)، یه وبلاگ داشتم به این آدرس:
xpwindows dot persianblog dot ir
الان نه تنها وبلاگ من، بلکه حتی سایت پرشینبلاگ هم در دسترس نیست...
لطفاً نپرسید که چرا چنین اسمی رو برای وبلاگم انتخاب کرده بودم، که هیچ ایدهای ندارم! ?
عمده محتوای وبلاگ من معرفی سایتها و وبلاگهایی بود که به نظرم ارزش بازدید داشت. یادمه یکی از سایتها یه دوربین شبانهروزی در خیابان آکسفورد لندن بود. ?
وبلاگ من یه نمونه خیلی ساده و ابتدایی از محتوا دربارهی محتوا بود (یا فرامحتوا)؛ چیزی که میتونه پادشاه عصر فعلی باشه. این رو در مقایسه با اون جمله معروف بیل گیتس میگم که گفته بود: محتوا پادشاه است.
البته من وبلاگ خدابیامرزم رو لایق تاج پادشاهی نمیدونم که در ادامه علتش رو میگم. ?
فرامحتوا یعنی محتوایی که به سایر محتواها ارجاع بده!
البته چیزی که من ازش صحبت میکنم یه ارجاعدهی ساده نیست. این که یه تعداد سایت، نوشته، مقاله و ... رو پشت سر هم ردیف کنی ارزشافزوده چندانی ایجاد نمیکنه. به همین دلیله که من وبلاگم رو لایق تاج پادشاهی نمیدونم، هر چند یه نوجوون که در دهه هشتاد وبلاگ داشته قابل تحسینه. ?
اون چیزی که ارزشافزوده ایجاد میکنه برقراری ارتباط منطقی بین چند محتواس. مثلاً یه نفر درباره مدیتیشن (مراقبه) مطلب آموزندهای نوشته و یه نفر دیگه درباره جایگاه مدیتیشن در سلامت روان. حالا من یه مطلب مینویسم به این شکل که: ببینید فلانی ارزش مدیتیشن رو نشون داده و فلانی هم روش انجامش رو توضیح داده.
حتی اگه بشه بین این مجموعه از خِرد و جهانبینی نویسندگان یک گراف دانش ایجاد کرد که محشر میشه. شکل زیر رو که خودم ساختم ببینید:
گرافهای دانش در وبسایت متمم به خوبی استفاده شدن (مثل این شکل) اما همچنان به محتوای تولیدشده در مجموعهی متمم محدود موندن.
راستی همه این حرفا درباره محتوای چندرسانهای هم صادقه.حالا بریم سراغ یک موضوع دیگه و در نهایت این دو تا رو به هم ربط میدیم.
به طور خلاصه از دست رفتن تاریخ بشر در فضای دیجیتال به دلیل تغییر استانداردها، سختافزارها یا پاک شدن فایلها، عصر تاریک دیجیتال رو پدید میاره.
یه مثال آشنا: یه دورهای هزاران وبلاگ از جمله همین وبلاگ خودم در پرشینبلاگ و بلاگفا فعال بود. حالا دیگه هیچ اثری ازشون نیست. حتی اگه سرورهای این دو تا سایت برای همیشه روشن بود، باز این احتمال وجود داشت که مرورگرها در دهههای آتی توانایی نشون دادن محتویات اونها رو نداشته باشن (یه نمونهاش عدم پشتیبانی از فلش که در سایتهای قدیمی خیلی مرسوم بود).
عصر تاریک دیجیتال عموماً به جنبهی فنّی از دست رفتن اطلاعات اشاره داره، اما واقعیت اینه که حجم اطلاعات تولیدی توسط بشر اونقدر زیاده که حتی اگه این اطلاعات همچنان در دسترس باشه، دیگه کسی بهشون مراجعه نمیکنه!
نمیخوام فضا رو دراماتیزه بکنم، اما یاد دیالوگ هکتور در انیمیشن کوکو افتادم که میگفت:
او فراموش شده. وقتی کسی در دنیای زندهها باقی نمونده باشه که شما رو به یاد بیاره، از این دنیا ناپدید میشین. ما آن را مرگ نهایی مینامیم.
به گمانم تا به این جا مقصودمو به روشنی رسونده باشم: این که فرامحتوا چطور میتونه مثل یک چتر حمایتی از دستاوردهای فکری نویسندگان جامعه محافظت کنه و یک خِرَد جمعی رو پدید بیاره.
ای کاش میتونستم بحث رو با یک مثال خوب به پایان ببرم اما مثالهایی که به ذهنم میرسه صرفاً مطالبی در سطح معرفی سایر وبلاگها و پستهاست که البته خوندن همونا هم لذتبخشه. مثالی از یک فرامحتوای ارزشمند به ذهن شما نمیرسه؟