کتاب 21 درس برای قرن 21 از یووال نوح هراری (با ترجمه نیک گرگین) رو به تازگی مطالعه کردم. من کتابخون حرفهای نیستم اما از بین کتابهایی که خوندهام این یکی واقعاً تاملبرانگیز بود و مطالعهاش رو به همه توصیه میکنم.
شاید بدونید که این نویسنده دو کتاب معروف انسان خردمند و انسان خداگونه رو نوشته که امیدوارم بتونم نسخه مجوزدار اینها رو پیدا کنم و با نگاه نویسنده به گذشته و آینده انسان بیشتر آشنا بشم.
البته این نوشته نه تنها خلاصه، بلکه حتی شرح مختصری بر کتاب فوق هم نیست، بر خلاف نوشتههای قبلیام در ویرگول که غنیتر بود:
اگه مطالب بالا رو خوندین و دوست داشتین، با معرفی این نوشته به دوستانتون به من روحیه بدین تا این مسیر رو پرانگیزهتر ادامه بدم.
سلب مسئولیت: معرفی کتاب به معنای قبول داشتن همه افکار و حرفای نویسنده نیست؛ و پیشنهاد میکنم در هنگام مطالعهی هر کتابی، ابزار ارزشمند تفکر نقادانه رو همراه خودتون داشته باشین.
بخش اول کتاب به چالشهایی میپردازه که پیشرفت فناوری در دو بعد علوم داده و فناوریهای زیستی بر سر راه خوشبختی بشر قرار میده. جالبه کوشیار (فعال حوزه فناوری) در پادکست خودش (لینک) ترکیب این دو حوزه یعنی علوم داده و زیستفناوری رو امیدبخشترین و پولسازترین حوزه نوآورانه در دهه آینده میدونه.
شاید جملات زیر شما رو برای خوندن کتاب 21 درس ترغیب کنه:
منبع اقتدار تنها در همين چند سدهی اخير از خدايان آسمانی به انسانهای دارای گوشت و خون منتقل شده است. اقتدار ممکن است به زودی دوباره از انسانها به الگوريتمها انتقال يابد.
ممکن است قرن بيست و يکم در حقيقت عصر نابرابرترين جوامع در تمام طول تاريخ باشد. اگرچه جهانیسازی و اينترنت شکاف ميان کشورها را هموار میکنند، اما شکاف طبقاتی را هم عميقتر میکنند و درست زمانی که به نظر میرسد بشريت به وحدت جهانی دست يافته، گونه انسانی در درون خود به گونههای زيستی متفاوت تقسيم میشود.
پس بهتر است گوشی را برداريم و زنگی به وکلا، سياستمداران، فيلسوفان و حتی شاعران بزنيم تا توجه آنها را به اين معما جلب کنيم: چطور میتوان حد و حدود مالکيت بر اطلاعات را تعيين کرد؟ شايد اين مهمترين سؤال سياسی در عصر ما باشد.
هر جامعهای واسه خودش داستانها یا روایتهایی داره که بهش هویت و معنا میده. این روایتها خیلی گسترده هستن و نویسنده برخی از اونها رو از زاویه دید خودش شرح داده، از جمله مذهب، ناسیونالیسم و لیبرالیسم.
روایتها نقشهای مثبت و منفی زیادی در طول تاریخ به عهده گرفتن و گاهی منجر به جنگهایی شدن که قرنها طول کشیده. حالا سوال اینه که روایتهای غالب در قرن 21 و قرنهای بعد چه روایتهایی خواهد بود؟
یک نکته اضافی که در کتاب مطرح نشده: در بُعد فردی هم ما آدمها داستانهایی داریم که به زندگیمون معنا میده. این داستانها حتی ماجرای اختلالات ذهنی ما رو هم روایت میکنه. برای مثال، اگه من تمرکز حواس ندارم، این رو میتونم ناشی از بیارادگی خودم بدونم، یا یک سلسله تغییرات شیمیایی ناسازگار در مغز. چنین روایتی میتونه تاثیر مثبت یا منفی زیادی در بهبودی فرد داشته باشه. یعنی یک روایت غیراصولی میتونه جنگی رو در ذهن فرد برپا کنه که تمام عمرش درگیر اون جنگ باشه. دیدم که میگم!
اگه به این جنبهی غیرجمعی از تاثیر روایت بر زندگی انسان علاقه دارین، این سخنرانی از دکتر آذرخش مکری رو دنبال کنید.
طبیعتاً کتابی که درباره چالشهای قرن فعلی نوشته میشه، نمیتونه بحث آموزش رو مطرح نکنه. خوشبختانه این مسئله مهم از چشمان تیزبین هراری دور نمونده و بحث آموزش رو در یک فصل به روشنی بیان کرده.
اگه بخوام یک خلاصهی تصویری از تغییر جایگاه آموزش در طول تاریخ بر اساس محتوای این فصل رسم کنم، شکل زیر خواهد بود.
این شکل نشون میده آموزش (یا اکتشاف دنیا) و بهرهبرداری از آموزش (عمدتاً شغل و کسب درآمد) به تدریج در هم تنیده میشه و در آینده آموزش به صورت تمامعمر (Lifelong) خواهد بود. البته این الزاماً چیز خوبی نیست. همه ما دردسرهای مادربزرگها و پدربزرگهای عزیز برای همراه شدن با روند فناوری رو دیدهایم. این ماجرا در آینده برای ما هم تکرار خواهد شد.
مراقبه (مدیتیشن) چیزیه که خیلی دوسش دارم و البته خیلی سخت میتونم اجراش کنم (شما چطور؟). در کتاب فرضیه خوشبختی مراقبه به عنوان یکی از ابزارهای رسیدن به خوشبختی معرفی شده. مشخصاً آقای هراری هم دید خیلی مثبتی به این موضوع داره، چرا که فصل آخر کتاب خودش رو به این موضوع اختصاص داده.
همه نوشتههای داخل عکسها از کتاب مرجع برداشته شده.
All sentences within images have been taken from the reference:
Harari, Yuval Noah. 21 Lessons for the 21st Century. Random House, 2018.