سلام
تو این چند قسمت میخوام راجع به ایده باهاتون صحبت کنم و با هم بررسی کنیم که چطور میتونیم یک ایده رو به وجود بیاریم، اون رو رشد بدیم و در کنارش از اون درامد زایی کنیم.
مطالب این مقاله از دوره ها و فیلم های آموزشی اساتید برتر ایران و جهان گردآوری شده و همچنین سعی کردم، تجربه هایی که خودم هم در تاسیس نیتروشو داشتم، به خدمتتون عرض کنم تا یک مجموعه مقالات مناسب و آماده و بومی داشته باشیم و بتونیم از اون در کسب و کار خودمون استفاده کنیم.
همچنین در این مقالات لینک های مفیدی را که شما میتوانید مطالب ارزشمند بیشتری بخوانید، براتون جمع آوری کردم تا اگر نیاز به مطالعه منابع بیشتری داشتید، از اون ها استفاده کنید.
من میخواستم متفاوت باشم و یک تاثیر بزرگی در جهان ایجاد کنم؛ من میخواستم برنده شوم.
فیل نایت. بنیان گذار کفش نایکی
قبل از این که به این سوال بپردازیم که «ایده چیست؟» لازمه به چند مرحله قبل از اون برگردیم و ببینیم که فکر و باور چیست.
ایده ها از فکر نشات میگیرن و فکر هم از باورها.
این سه مورد، سه ضلع یک مثلث هستند که وجود هرکدوم به دیگری نیازمنده.
در این چرخه هر کدوم از اجزا اگر به درستی نتونن نقش خودشون رو ایفا کنند، شما هیچ گاه نمیتونین به خوبی یک ایده رو خلق کنین.
باور، جوهره اصلی فکره. زمانی که شما باور داشته باشین که میتونین در مورد یک موضوع افکار قدرتمندی داشته باشین، میتونید مطمئن باشید که ایده هایی هم که از آن افکار خارج میشن، قابلیت رشد و توسعه را دارن.
مطمئنا هر کدوم از ما در اطرافیانمون اشخاصی رو میشناسیم که خواستند تا کسب و کاری را ایجاد کنند اما شکست خوردند. به نظر شما چرا؟
آیا ایده اون ها مناسب نبود؟ اگر به خیلی از اونها نگاه کنین میبینین که ایده هایی مثل اونها تونستن به خوبی رشد کنن و زیربنای یک کسب و کار باشن.
اینجاست که متوجه میشیم مشکل از ایده ها نبوده. اصلا گاهی اوقات در طی زمان، اگر ایده ای هم مشکل دار باشد، میتونیم اون رو با فکر بهبود بدیم. اما مشکل اصلی این کسب و کار ها چیه؟
به نظر من، مشکل اصلی این اشخاص در کلمه «باور» خلاصه میشه.
اونها «باور» نداشتند که ایده شون قابلیت توسعه داره.
اونها «باور» نداشتند که میتونن یک کسب و کار ایجاد کنن.
اونها «باور» نداشتن که میتونن با کمترین امکانات، بیشترین بهره وری را از ایده شون بدست بیارن و کم کم اون رو رشد بدن.
ممکنه بگین«چرا من میدونم باور داشتن، باور داشتن که ایده ای بهتر از اون ها نیست. باور داشتن که میتونن به خوبی ایده شون رو پرزنت کنن. باور داشتن که....»
خب پس چرا شکست خوردند؟ به نظرتون از افکارشون بوده؟ به نظر من که آره. از افکارشون بوده.خب افکار هم که از باورها ناشی میشن!
اگر از افکارشون هم بوده، باز هم اونها نتونستن درست فکر کنن. اونها نتونستن با فکرشون، اجزای مختلف رو ترکیب کنند و اونها رو در خدمت ایده شون به کار بگیرن. اونها نتونستن با فکر، ایده شون رو از جنبه های متفاوتی مورد بررسی قرار بدن تا ببینین آیا این ایده شکست میخوره یا رشد میکنه.
باوری که من دارم از اون نام میبرم، کلمه ی«باوری» نیست که هر کس که میگه من «باور» دارم ولی در عمل اینطور نباشه.
باور یعنی ایمان. ایمان به خود که میتونیم افکار قدرتمندی رو داشته باشیم. ایمان به خود که میتونیم برای هر چالشی یک راه حل پیدا کنیم. ایمان به این که میتونیم این ایده رو رشد بدیم.
اما باور هم به تنهایی کافی نیست. یادتون باشه، این ها سه ضلع مثلث هستن. اگر هر کدوم از این سه ضلع دچار اختلال شده باشه، ایده ای که از اون ها بیرون میاد، نمیتونه قابلیت درآمد زایی و حتی رشد رو داشته باشه!
افکار میتونن ایده ها رو به وجود بیارن. اون ها رو از جنبه های مختلف آزمایش و پردازش کنند. اونها رو رشد بد ن. موانع موجود در ایده ها رو شناسایی کنند و در حین حال راه های افزایش سرعت اون ایده ها رو هم بررسی کنن.
اما چه چیزی میتواند بر افکار تاثیر بگذارد؟
یکی از شاخصه هایی که میتواند بر افکار ما تاثیرگذار باشد، دیدگاه های افراد است.
این دیدگاه ها رو میتونیم از افراد بدست بیاریم. اما به نظرتون هر فردی؟
نکته بسیار مهمی که اینجا وجود داره، اینه که اغلب مردم با خوندن این جمله فکر میکنن اونها باید از پدر و مادر و اطرافیانشون مشورت بگیرن یا حتی ایده شون رو از بقال سرکوچه هم بگیرن! اما نه!
ما میتونیم علاوه بر بدست اوردن دیدگاه های افراد از طریق مشورت حضوری با اطرافیانمون، دیدگاه های دیگه ای رو از طریق مطالعه کتاب ها و مقاله ها هم بدست بیریم. مطالعه کتاب ها و مقاله های کارآفرین های معروف و همینطور افرد موفق.
مطالعه کتاب، ذهن ما را با ذهن نویسنده آن کتاب نزدیک میکنه و ما متوجه میشیم که تفکرات آن نویسنده چطور بوده.
خودتون یک لحظه فکرش را بکنید، اگر ذهن شما به ذهن افراد مشهوری همچون استیوجابز، ایلان ماسک، دن لاک، جک ما و... نزدیک بشه، چه ایده هایی به ذهنتون میرسه؟
خب مسلمه که ایده هایی که به ذهنتون میاد، ایده هایی قدرتمندی هست. ایده هایی هست که اقشار بسیار کمی از جامعه از آنها اطلاعی دارن و خب طبیعتا ایده های پولسازی هم به شمار میرن. (یک لحظه مکث کنبن و بر روی خط بالا تمرکز کنین.)
به نظر شما، حالا دیگر میتونیم به حرف بقال محل که گفته فلان کار میگیره و پولش خیلی خوبه، اطمینان کنیم یا باید به فکر خودمون اطمینان کنیم که نشات گرفته از افکار افراد موفقه؟
به نظرم اگه خواستین میتونین خلاصه کتاب کفش باز را از این لینک که از وبسایت همیار آکادمی هست بخونین.
ممکنه با خوندن این تکه از متن به من ایراد بگیرین که اینا فقط حرفه و کی امکان داره من بتونم یه ایده مثل ایده های ایلان ماسک داشته باشم؟ خب، من به تفکرتون احترام میذارم اما به عنوان یه دوست یه پیشنهادی براتون دارم. چطوره 90 روز سطح تفکرتون رو به سطح تفکر یک فرد موفقی که ازش خوشتون میاد، نزدیک کنین و ببینین که نتیجه اش چی میشه. امتحانش که ضرری نداره!
منم اوایل حس میکردم اینا فقط حرفه. حرفای قشنگ. اما کم کم دیدم که ایده هایی که به ذهنم میرسه، اصلا با ایده هایِ سینای قبلی یکی نیست. این ایده ها قابلیت اجرایی شدن دارن و حتی ایده هایی هستند که میشه خیلی خوب ازشون درآمد کسب کرد.
به هرحال، امتحان کنین. اگر دوست نداشتین. دیگه ادامه ندین. اما یادتون باشه، برای این که خودتون یک دیدگاه شبیه دیدگاه نویسنده ای از کتاب رو داشته باشین، باید حدود 3 ماه با طرز تفکر اون نویسنده آشنا شده باشین.
خب، قسمت اول رو تموم میکنم و در مقاله های بعدی راجع به ایده و همینطور طریقه این که ایده رو بدست بیریم صحبت میکنم.
در پایان این مقاله یاد سخنی از استادم، دکتر علیرضا آزمندیان افتادم که میگفتن:
«گاهی فاصله ما با تمام دستاوردهای زندگی مان، فقط یک ایده است.»
پس قدرت ایده ها رو دست کم نگیرین!
سینا دهقان| مدیر وبسایت نیتروشو