توی قسمت اول مقاله قوانین یوایکس راجع به قوانین پارکینسون، میلر، اصل پارتو و قوانین دیگه صحبت کردیم. توی این مقاله قراره اصول گشتالت رو با هم مرور کنیم...
چشم انسان عناصری رو که به هم نزدیکترن رو مرتبطتر به هم میدونن - نسبت به عناصری که دورتر از همند.
مثال قانون مجاورت: حروفی که نزدیک به هم گروهبندی میشن به عنوان یک کلمه درک میشن. نزدیکی یک نیاز اساسی برای کلام نوشتاریه! مثلا تو خط بریل، نقطههای برجستهای که یک کلمه رو تشکیل میدن، کنار هم قرار میگیرن.
ما انسانها تمایل داریم چیزها، اشکال یا اجزایی رو که دنبال هم میآیند، بههمپیوسته ببینیم.
مثال قانون تداوم: یه مثال عالی از این پدیده، فیلمه. در واقع فیلمها فقط میلیونها عکس هستن که کنار هم قرار میگیرن و با سرعت بالا ورق میخورن. همین باعث میشه اونا رو پیوسته ببینیم.
انسانها اشکال و عناصر ساده رو بهتر درک کرده و به حافظه میسپارن برعکس عناصر پیچیده و سخت.
مثال قانون پرگنانز: وقتی به تصویر یه ساختمان پیچیده نگاه میکنیم، ذهن به طور خودکار اون رو ساده میکنه و به اشکال قابل تشخیصی مثلپنجرهها، درها و دیوارها تقسیمبندی میکنه.
عناصری که از نظر بصری مشابهاند به عنوان مرتبط تلقی می شن. رنگ، شکل، اندازه، جهت و حرکت می تونه نشان بده که عناصر به یک گروه تعلق دارن و احتمالاً یک معنا یا عملکرد مشترک دارند.
مثال قانون تشابه: احتمال اینکه شما شلوار و جوراب رو توی یک کشو قرار بدین و شال و روسریها رو توی یه کشوی دیگه خیلی زیاده. به خاطر اینکه توی ذهنتون اینا یه یک گروه تعلق دارن.
وقتی به آرایش پیچیدهای از عناصر بصری نگاه میکنیم، تمایل داریم یه الگوی واحد و قابل تشخیص ببینیم.
مثال قانون بسته شدن: اگه یه دایره نصفه نیمه رو به شما نشون بدن ذهنتون تصویر دایره رو تکمیل میکنه و میتونه تشخیص بده که این شکل، دایره هست.
اگر عناصر در محدودهای با مرز مشخص وجود داشته باشن، درک اونها به عنوان یک گروه محتملتره.
مثال قانون مشترک: وقتی توی یه سایت هستیم و بکگراند یا همون پسزمینه یک سری محتوا مثل هم باشه ما اونا رو به عنوان یک گروه دستهبندی میکنیم.