ویرگول
ورودثبت نام
Mohammad_noori
Mohammad_noori
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

نقدی بر برهان وجودی در اثبات خدا


شوپنهاور: برهان وجودی یک لطیفه دلنشین است._کانت: وجود داشتن یک محمول نیست.
شوپنهاور: برهان وجودی یک لطیفه دلنشین است._کانت: وجود داشتن یک محمول نیست.


برای درک این پست، اول کلیپ زیر رو ببینید:


https://www.aparat.com/v/8uQCb

برهان وجودی که تاریخچه طولانی داره، در ابتدا توسط آنسلم بیان شد. آنسلم می‌گفت که صرف اینکه ما می‌تونیم خدا رو تصور کنیم، نشون میده که خدا باید در واقعیت هم وجود داشته باشه. آنسلم خدا رو موجودی تعریف می‌کرد که کامل تر از اون قابل تصور نیست. ما می‌تونیم فرض کنیم که خدا فقط در تصور ما وجود داره و ریشه در واقعیت نداره، ولی سوال اینجاست که آیا در اینصورت موجودی کامل تر از خدا قابل تصور نیست؟(موجودی که تمام کمالات خدا رو داشته باشه، ولی علاوه بر تصور در واقعیت هم وجود داشته باشه) آیا چنین فرضی منجر به تناقض با تعریف خدا نمیشه؟ از اینرو آنسلم نتیجه می‌گیره که خدا بنا به تعریفش باید هم در تصور و هم در واقعیت وجود داشته باشه.

این برهان ظاهرا قانع کننده بنظر میاد، ولی درست از زمان تقریر شدنش تا به الان مورد مناقشه فلاسفه موافق و مخالف بوده. اولین کسی هم که از این برهان ایراد گرفت، کشیشی به اسم گونیلو بود که در زمان آنسلم زندگی می‌کرد و اومد همین استدلال رو برای "جزیره ای که کامل تر از اون نمیشه تصور کرد" بکار برد. بعد از گونیلو هم مناقشه ادامه داشت و افرادی مثل دکارت، اسپینوزا و هگل به دفاع از برهان پرداختن و افرادی مثل کانت و فرگه با تمایز گذاشتن بین مفهوم خدا و مصداق یافتنش، این برهان رو بی‌فایده دونستن.

بعد از فرگه، عملا این برهان محبوبیتش رو از دست داد و راسل اون رو در تاریخ فلسفه از براهین معدودی دونست که بطور قاطعانه توسط منطق جدید رد شده بود. البته اوضاع به همین منوال نموند و بعد از شکل گیری منطق موجهات جدید، بحث درباره تقریر های موجهاتی از برهان وجودی داغ شد. مهم ترین برهان وجودی موجهاتی متعلق به آلوین پلانیتنگا هست که عملا برجسته ترین فیلسوف مسیحی در عصر حاضر محسوب میشه. توی این ویدئو که لینکش رو گذاشتم، به تقریر پلانتینگا پرداخته شد، و پست من هم درباره همین برهانه.






پلانتینگا در کتاب "ماهیت ضرورت"(the Nature of Necessity) برای صورت بندی درست این برهان اول اومد مفهوم"حداکثری"(maximality) رو تعریف کرد. حداکثری جزو ویژگی های یک جهان ممکن هست، اگر و تنها اگر کامل ترین موجود ممکن(یعنی خدا) در اون جهان وجود داشته باشه.
نکته مهم اینه که حداکثری در یک جهان ممکن شامل ضروری بودن اون هم میشه. اینجا ضروری بودن یعنی همون واجب الوجود بودن یا وجود داشتن در تمام جهان های ممکن.
حالا بریم سراغ برهان که شامل دو مقدمه و یک نتیجست:


1. حداکثری در حداقل یک جهان ممکن وجود دارد.
2. اگر حداکثری در حداقل یک جهان ممکن وجود داشته باشد، آنگاه حداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.
3. حداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.

4. حداکثری وجود دارد.


برای وضوح و دقت بیشتر، این برهان رو به شکل نمادین هم می‌نویسیم:

نماد ضرورت: □

نماد ممکن بودن: ◇

حداکثری وجود دارد: Em

چنین نیست که حداکثری وجود دارد: Em~


1. ◇Em

2. ◇Em ---> □Em

3. □Em

4. Em

  • مقدمه آخر از تعریف ضرورت ناشی میشه که طبق اون اگه یک موجود ضروری باشه، در تمام جهان های ممکن وجود خواهد داشت، و از اونجایی که دنیای واقعی هم نوعی جهان ممکنه، پس در دنیای واقعی هم وجود خواهد داشت.

فعلا به مقدمه اول کاری نداریم.
مقدمه دوم بدیهیه چون عملا داره یکی از نظام های منطق موجهات به اسم S5 رو بیان میکنه. S5 میگه که:
اگر P امکاناً ضروری باشد، آنگاه P ضروری است.

یا

◇□P ---> □P


یا اینکه می‌تونیم این گزاره رو با ایده جهان های ممکن هم بیان کنیم:
اگر x در حداقل یک جهان ممکن ضروری باشد، آنگاه x در تمام جهان های ممکن وجود دارد.

جهان ممکن: به حالاتی گفته میشه که جهان واقعی می‌تونست اونطوری باشه و به مفهوم امکان اشاره داره. مثلاً می‌دونیم که غول چراغ جادو در دنیای واقعی وجود نداره، ولی در عین حال وجودش رو ممکن می‌دونیم؛ از اینرو میشه گفت که غول چراغ جادو در حداقل یک جهان ممکن وجود داره.(البته این مثال کمی ساده انگارانست) یا اینکه می‌دونیم 2+2 در هر شرایطی چهار میشه، پس میشه گفت که این گزاره ضروریه یا اینکه در تمام جهان های ممکن صدق میکنه.

از اونجایی که مفهوم خدا یا همون حداکثری ضروری بودن رو هم شامل میشه، پس مفهوم "حداکثری" رو می‌تونیم به شکل گزاره زیر در اون گزاره کلی جایگذاری کنیم:
اگر حداکثری در حداقل یک جهان ممکن وجود داشته باشد، آنگاه حداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.
تا اینجا که همه چی خوب پیش رفته و فقط مونده درستی مقدمه اول رو بپذیریم. پذیرش اینکه وجود خدا ممکنه چندان سخت بنظر نمیاد، پس چرا نباید کل این برهان رو قبول کنیم و بپذیریم خدا وجود داره؟
خودِ پلانتینگا که این برهان رو تقریر کرده بود، متوجه شد یجای کارش میلنگه و برای همین اومد یه برهان معکوس برای برهانش صورت بندی کرد.
اون برای این کار اومد مفهومی رو معرفی کرد به اسم "ناحداکثری"(non_maximality). ناحداکثری جزو ویژگی های یک جهان ممکن هست، اگر و تنها اگر کامل ترین موجود ممکن(یعنی خدا) در اون وجود نداشته باشه.

یا اینکه:

ناحداکثری جزو ویژگی های یک جهان ممکن هست، اگر و تنها اگر حداکثری جزو ویژگی های اون جهان نباشه.

بازم باید توجه کرد که ناحداکثری در یک جهان ممکن شامل ضروری بودن اون هم میشه.
حالا چرا باید فرض کنیم ناحداکثری ضروری بودن رو هم شامل میشه؟
چون می‌دونیم یکی از ویژگی های خدا(همونطور که تعریفش کردیم) اینه که در تمام جهان های ممکن وجود داشته باشه. پس اگه به وسیله شواهدی متوجه شدیم خدا در یک جهان ممکن وجود نداره، با ویژگی ضروری بودن خدا به تناقض می‌خوریم، پس باید بپذیریم که خدا ضرورتا وجود نداره یا اینکه ناحداکثری ضروریه.
حالا بریم سراغ برهان وجودی موجهاتی معکوس که اونم مثل برهان قبلی دوتا مقدمه داره و یه نتیجه:

1. ناحداکثری در حداقل یک جهان ممکن وجود دارد.
2. اگر ناحداکثری در حداقل یک جهان ممکن وجود داشته باشد، آنگاه ناحداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.
3.ناحداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.

4. ناحداکثری وجود دارد.


یا به صورت نمادین:

ناحداکثری وجود دارد: En

  1. ◇En
  2. ◇En ---> □En
  3. □En


اگه به این برهان توجه کنیم، متوجه می‌شیم که مقدمه دومش مثل مقدمه دوم برهان قبلی بدیهیه، چون اونم دقیقا از اصول نظام S5 تبعیت میکنه. البته برهان وجودی معکوس باعث نگرانی پلانتینگا نشد، چون هدف پلانتینگا از ارائه دادن برهان وجودی صرفا این بود که نشون بده که افراد می‌تونن دلایل معقولی برای پذیرش مقدمه اول داشته باشن، درنتیجه پذیرش نتیجه برهان، حداقل یه امر معقوله.(حتی وجود برهان معکوس هم ظاهراً تهدیدی برای این هدف پلانتینگا محسوب نمیشه) چیزی که در ادامه میاد، قصد داره نشون بده که این برهان حتی این هدف متواضعانه پلانتینگا رو هم براورده نمیکنه و باید اون رو کاملا بی فایده دونست. برهان پلانتینگا متاسفانه مرتکب مصادره به مطلوب میشه و اساساً نمیشه ازش برای دفاع از خداباوری(حتی دفاع حداقلی) استفاده کرد.





حالا از کجا می‌فهمیم که برهان وجودی موجهاتی مصادره به مطلوبه؟


می‌دونیم که نتیجه برهان وجودی(ضروری بودن خدا) با نتیجه برهان وجودی معکوس(غیر ممکن بودن خدا) ناسازگاره، به این معنا که هر دوتاشون نمیتونن بطور همزمان درست باشن.
و همینطور می‌دونیم که هر دو برهان، برهان های معتبری هستن، یعنی مقدمات اونها به لحاظ منطقی مستلزم نتیجشونه.
پس میشه گفت که اگه نتیجه برهان وجودی صادق باشه، حداقل یکی از مقدمات برهان وجودی معکوس باید کاذب باشن، چون که در غیر اینصورت، نتیجه برهان وجودی معکوس بطور منطقی از اون دو مقدمه دنبال میشه و باعث میشه که با نتیجه برهان اول به تناقض بخوریم. از اونجایی که تناقض غیر ممکنه، پس باید بپذیریم که در صورت درستی برهان وجودی، حداقل یکی از مقدمات برهان وجودی معکوس باید کاذب باشه.
حالا سوال اینجاست که کدوم مقدمه برهان معکوس رو باید کاذب بدونیم؟
انتخاب ما مطمئنا مقدمه دوم نیست، چون مقدمه دوم از اصول یکی از نظام های منطق موجهاته
پس مقدمه اول باید کاذب باشه.


حالا مصادره به مطلوب از کجای این مطلب در میاد؟ اصلا مصادره به مطلوب یعنی چی؟

مصادره به مطلوب به شرایطی گفته میشه که در اون نتیجه برهان یکی از مفروضات یا مقدمات برهان باشه.

با وجود چیزی که درباره ناسازگاری مقدمات این دو برهان گفتیم، برهان وجودی موجهاتی رو باید به شکل زیر بازنویسی کنیم:

1. حداکثری حداقل در یک جهان ممکن وجود دارد.
2. اگر حداکثری در حداقل یکی از جهان های ممکن وجود داشته باشد، آنگاه حداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.
3. "نقیض مقدمه اول برهان وجودی معکوس صادق است" یا اینکه " چنین نیست که ناحداکثری در حداقل یک جهان ممکن وجود داشته باشد"
4. نتیجه: حداکثری در تمام جهان های ممکن وجود دارد.

این برهان رو میشه به شکل نمادین هم بیان کرد:

En=~Em


  1. ◇Em
  2. ◇Em ---> □Em
  3. ~◇~Em
  4. □Em


با کمی دقت در این برهان متوجه می‌شیم که مقدمه 3 و نتیجه معادل همدیگه هستن، چون وجود نداشتن حداکثری در هیچ کدوم از جهان های ممکن معادل با اینه که حداکثری در تمام جهان های ممکن وجود داشته باشه. از طرف دیگه، مفاهیم ضرورت و امکان رو میشه به شکل زیر در ارتباط با هم تعریف کرد:

□P <----> ~◇~P

از اینرو میشه مقدمه سوم رو به لحاظ منطقی معادل نتیجه دونست.
از اونجایی که معادل بودن نتیجه و یکی از مقدمات منجر به تحقق مصادره به مطلوب میشه، پس میشه نتیجه گرفت که این برهان مصادره به مطلوبه.


پ.ن: نقدی که اینجا گفتم، فقط به تقریر پلانتینگا از برهان وارده، وگرنه از نظر من براهین وجودی بسیار جذابن و باید جدی گرفته بشن. تقریر هگل از برهان وجودی عملاً به بیشتر ایراداتی که به برهان وارد شده پاسخ میده. برای اطلاعات بیشتر از این برهان به این پست آقای مصیبی نگاه کنید:

https://virgool.io/MePlusBook/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-%D9%87%DA%AF%D9%84-1-fhksmas7dpj8


برهان اثبات خدااثبات خداوجود خداخداباوریاسلام
دانشجوی پزشکی_ علاقه مند به فلسفه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید