در روح و جان جاری بمان، من بی پناهم
ای تو ز چشمانم نهان، من بی پناهم
در کوره راه زندگی تنهای تنهام
راهی بده بر من نشان، من بی پناهم
هر که در این وادی فتاد سرگشته و مست
جامی بنوشان از جنان ،من بی پناهم
سرگشتگی ،حیرانی و ویرانی دل
شد حاصل دوری ز جان، من بی پناهم
عاشق شدن بر راه تو توفیق خواهد
درد آشنای بی کسان،من بی پناهم
من را ز خود بی خود نما ای عیش کامل
مهلت بده بر غافلان، من بی پناهم
در پیچ و تاب روزگار عین اسیریم
سرگشته ایم و بی مکان، من بی پناهم
ای ساقی لب تشنگان، باب مرادم
جز تو کنم بر که گَمان، من بی پناهم
پرودگارا من چه سان خرد و حقیرم
نیستم و هستی عیان، من بی پناهم
باران رحمت، شهر جان را شستشو ده
پیدا شود رنگین کمان ،من بی پناهم
قاضی،غنی،خالق،کبیر و پُر جلالت
بر گیر و بشنو این فغان، من بی پناهم
آشفته حالیم ببین رحمی نمایان
گشته دعا بر لب روان،من بی پناهم
ای فالق الاصباح شبهای گرانقدر
بر دار از دلها ملال، من بی پناهم
هر جا روم، هر جا شوم حاضر تویی،تو
ای مطلق کون و مکان ،من بی پناهم
دستی بگیر و کن مدد ای مستغیثین
فریاد رس، آرام جان، من بی پناهم