این صدا چیست که از دور دستها میاید...
خوب گوش فرا ده....
با دل و جان....
از اعماق وجود....
با تمام حواس و احساست...
گویا دعوت شده ای....
خوب دقت کن، نفس در سینه حبس کن....
صدا را میشنوی...
صدایی که تو را میخواند...
صدای ملکوتی و آسمانی که هر بی نوایی را به نوا میخواند....
صدایی که در کف دستان صبح نو ظهور به هر طرف پرتاب میشود....
ای گوش های خفته در زمین، ایا میشنوید؟؟
ای خستگان طریقت عشق ایا هم نوا میشوید؟؟
ای زمانی که آبستن نوای خوش یاری..
بایست
تا خود را برسانیم.
بایست تا ما نیز با آواز رسیده بر تن صبح، با ترانه ی حمد، شعر شکرش را بسراییم....
این همان زمانیست که باران عطرش در هوا پراکنده و شمیم فرح بخش یادش در ذرات سپیده ی صبح تکثیر میشود ....
جا نمانید ....
از غافله ی صبحدمان جا نمانید....
بشتابید تا به گرد قافله عشاق بپیوندید....
این خسته سرا ی دنیا ایستگاهی دارد در حوالی صبح که تن و روح را میبرد به مهمانی خدا
که اگر جا بمانی ، جسمت را توان حمل روحت نخواهد بود...
بشتاب تا در این بزم صبحدمان تن خسته ات شستشو دهد خود را در جوار حضرت عشق....
بشتاب که صدای خوش تو را میخواند.....
بشتاب، بشتاب