نوین هاب
نوین هاب
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

چرا نباید خارج از ساعت کاری، کار کنیم؟


در دنیای کمال‌گرای امروز، فعالیت زیاد حسن و ویژگی مثبت محسوب می‌شود. ما همیشه از دوستان و همکاران‌مان می‌شنویم که هیچ زمانی برای استراحت ندارند و همیشه مشغول کار کردن هستند. افراد معمولا حس می‌کنند اگر مشغول انجام کاری نباشند، بی‌ارزشند و به اندازه کافی از هوش و مهارت‌های خود استفاده نکرده‌اند. اما نکته‌ای که قرار است درمورد آن حرف بزنیم، غرق کردن خودمان در کار است.

همه ما کسانی را اطراف خود داریم که بعد از اتمام ساعت کاری، در خانه هم به انجام امور مربوط به محل کارشان مشغول هستند. و همیشه هم به این موضوع مفتخرند و خود را آدم دغدغه‌مندی می‌دانند. اما حقیقت امر این است که این افراد نمی‌دانند که کارشان هویت و ارزش آن‌ها را مشخص نمی‌کند.

کمال‌گرایی آفت جان انسان‌ها

مردم اغلب فکر می‌کنند باید برای عزیز و مقبول پنداشته شدن، دستاوردهای زیادی داشته باشند. آن‌ها برای اینکه صدای سرزنش دیگران را به حداقل برسانند مدام در حال جنگیدن برای به دست آوردن هدف تازه‌ای هستند. اما حقیقت این است که احساس رضایت درونی، هرگز برای این افراد تجلی پیدا نخواهد کرد. اینکه ریشه این کمال‌طلبی از کجا نشات می‌گیرد از محتوای این بحث فاصله دارد. اما افراد برای سرکوب فروخوردگی‌های ذهنی و روانی‌ که در کودکی تجربه کرده‌اند، مدام در تلاش‌اند که به خود و دیگران ثابت کنند که توانایی‌های زیادی دارند. برای همین همیشه آن‌ها را مشغول و یا در حال نمایش کارهایی که انجام داده‌اند می‌بینید.

اما مساله‌ای که دوست داریم به آن بپردازیم، این است که افراد فکر می‌کنند با کار کردن بیش از اندازه به ارزش‌های آن‌ها اضافه می‌شود. حتما شما هم در توییتر یا سایر شبکه‌های اجتماعی افرادی را دیده‌اید که مدام از سنگین بودن کارها و وظایفی که روی دوش آن‌هاست گله و شکایت می‌کنند. یا قصد دارند نشان دهند که بیش از اندازه سرشان شلوغ است. این موضوع از همان احساس عدم تایید ریشه می‌گیرد. فرد به سبب احساس درونی که نسبت به ارزش خود دارد، سعی می‌کند به اطرافیان نشان دهد که همواره کاری برای انجام دادن دارد، تا تایید بیرونی بگیرد. اما این موضوع با دریافت تایید بیرونی هم حل نمی‌شود.

چرا نباید خارج از ساعت کاری، کار کنیم؟

شما به عنوان نیروی کار یک مجموعه، موظفید در بازه زمانی که برای شما تعریف کرده‌اند، امور محول شده را به سرانجام برسانید. اما باید بدانید که خارج از زمان کاری، وقت پرداختن به امور شخصی‌تان است.

یک کارفرمای باهوش، نیروی کاری که بیرون از محیط کار، مسئولیت‌هایی به دوش دارد را می‌شناسد. اینکه کارفرما ببیند شما خارج از فضای کار روی رشد شخصی و افزودن به مهارت‌هایتان زمان می‌گذارید، بسیار جذاب‌تر است.

ما در فضا و محیط کار، یک هویت و بیرون از این فضا هویت دیگری داریم. ممکن است خارج از شغلمان یک هنرمند، ورزشکار، نویسنده، موزیسین، نقاش و... باشیم. یا حتی هیچکدام از این‌ها نباشیم ولی زندگی شخصی و دغدغه‌های فردی خودمان را داشته باشیم. اگر ما بیرون از فضای کارمان، تلاش کنیم که کیفیت زندگی خودمان را بهبود ببخشیم، بر روی شرایط و راندمان کاری‌مان هم تاثیر خواهد داشت.

حال چه باید کرد؟

اول از همه در راستای آگاهی قدم بردارید. هر باری که تصمیم گرفتید در شبکه‌های اجتماعی نشان دهید که فرد فعال و مشغولی هستید و حتی فرصت ندارید به ساده‌ترین امور زندگی‌تان بپردازید، مچ خود را بگیرید. از خودتان بپرسید چرا می‌خواهم چنین چیزی را به نمایش بگذارم؟ آیا به دنبال دریافت تایید از سوی کسی هستم؟ اگر این تایید را از دیگران بگیرم چه احساسی به من دست خواهد داد؟ چه می‌شود اگر دیگری این تایید را به من ندهد؟ اصلا چرا باید در شبکه‌های اجتماعی و به افرادی که مرا از نزدیک نمی‌شناسند نشان دهم همیشه مشغول انجام دادن کاری هستم؟

مرحله دوم تمرین کردن است. تمرین کنید که به جای تعیین هدف برای خودتان، قصد تعیین کنید. فشاری که به واسطه "قصد انجام کاری داشتن" متحمل می‌شویم خیلی کمتر از حالتی است که هدفی برای خود درنظر می‌گیریم. این به معنای این نیست که هیچ هدفی در زندگی نداشته باشید، بلکه به معنای واقع‌بینی بیشتر برای انجام امور زندگی‌تان است.

مرحله بعدی شناخت قوانین ثبت شده در ذهن‌تان است. این قوانین ریشه در آموزش‌های خانواده دارند و شما حالا از آن‌ها به عنوان یک پیش‌نویس برای بازی کردن ادامه زندگی‌تان استفاده می‌کنید. این پیش‌نویس‌ها و قوانین را بشناسید. برای مثال احتمالا شنیده‌اید که کسی می‌گوید: "من با همه مهربانم و به آن‌ها محبت می‌کنم." پیش‌نویسی که پست این سخن وجود دارد این است: "اگر با دیگران مهربان نباشم، آن‌ها مرا دوست نخواهند داشت!" و فرد برای اینکه احساس دوست‌داشتنی بودن و ارزشمندی کند، همواره و بی هیچ قید و شرطی به دیگران محبت می‌کند. کارهایی که همیشه دوست داشتید انجام دهید اما چیزی همیشه مانع‌تان می‌شد را انجام دهید. برنامه‌ریزی کنید که بعضی از روزها هیچ کاری انجام ندهید و از این احساس رهایی لذت ببرید. قوانین پیش‌فرض ذهنتان را بشناسید و برای بازنویسی مجدد آن‌ها اقدام کنید.

بعد از آن نوبت به پذیرش احساسات می‌رسد. ممکن است به محض شناسایی این احساسات سرکوب‌شده که قصد داشتید با نقاب فعال بودن آن‌ها را پنهان کنید، موجی از احساسات متفاوت به سمت شما بیاید. احساساتی مثل خشم، غم، حسرت و... اجازه دهید این احساسات مجال بروز خودشان را داشته باشند. سعی نکنید که دوباره با نقاب تازه‌ای آن‌ها را پنهان کنید. احساساتتان را ببینید و احساس کنید. اجازه دهید که غمگین باشید، بترسید و حتی احساس سردرگمی و حسرت داشته باشید. بپذیرید که از این به بعد دیگر مجبور نیستید با قوانین از پیش تعیین شده ذهنتان زندگی کنید.

مرحله آخر تغییر است. تغییر همیشه سخت است. از کسی که به او اعتماد دارید کمک بگیرید و با هم این مسیر را طی کنید. این فرد می‌تواند یک تراپیست خوب، شریک عاطفی یا حتی دوستتان باشد. تلاش کنید که هرروز را متفاوت‌تر از روز قبل زندگی کنید. اگر پیش از این همیشه در حال فکر کردن به کارتان بودید، تلاش کنید تفریح و فعالیت جدیدی را وارد زندگی‌تان کنید. کارهای تازه انجام دهید و از انجام دادن هیچ کاری برای تغییر این قوانین ذهنی دریغ نکنید. سعی کنید از آنچه که در ذهنتان دارید با دیگران حرف بزنید. اجازه دهید از دیگری بشنوید که برای احساس ارزشمندی نیازی به تایید دیگران و گذاشتن این نقاب ندارید.


فراموش نکنید که ما درمورد کمال‌طلبی منفی و مخرب حرف می‌زنیم. کمال‌گرایی که فرد را مجبور می‌کند همیشه در حال فریاد زدن باشد تا تایید دریافت کند. اگر کمال‌طلبی شما مسیر مثبتی را پیش می‌رود و شما امورتان را برای علاقه شخصی خود انجام می‌دهید و نیازی به نمایش آن به دیگری نمی‌بینید، از آن استفاده کنید و رشد خود را افزایش دهید. فراموش نکنید که شما فارغ از آنچه که جامعه و دیگران برایتان تعریف کرده‌اند، لایق دوست داشته شدن هستید.


کمال گراییکمال طلبیساعت کارکمال گرایی مخربنوین هاب
ابزار جامع مدیریت شبکه های اجتماعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید