Narges Mousavi
Narges Mousavi
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

بازمانده‌ی روز- تشخص

بازمانده‌ی روز
بازمانده‌ی روز

بازمانده‌ی روز رمانی از کازو ایشی گورو. مسئله‌ای که در سرتاسر داستان، آقای استیونزش با آن درگیر است تشخص است داشتن تشخص. هدفم از نوشتن نقد کتاب نیست(به نظرم خطر لو رفتن داستان هم وجود ندارد) مروری است بر موضوع داستان.

تمام تلاش استیونز این بود که در هیچ لحظه ای از زندگی اش از جلد حرفه‌اش خارج نشود. در واقع برای روح و احساس حقیقی خودش هیچ ارزشی قائل نبود. او اعتقاد داشت والا بودن شخصیت فردی که به او خدمت می‌کند برای او بزرگترین افتخار زندگی‌اش است. تنها ارباب‌ها (بزرگ) را کننده‌ی کارها و مدبر امور می‌دانست و در نتیجه راه درست ( و البته تنهاترین راه) برای غیر ارباب‌ها این است که با تمام وجود به خدمت آن‌ها در آیند. در مقابل اربابش خودش را هیچ تصور می‌کرد و همیشه برای حرکت بعدی منتطر اشاره او بود.

این نگرش استیونز ممکن است در زندگی هر فردی در سطوح مختلفی از شدت وجود داشته باشد. هر فرد ممکن است در زندگی کاری و یا غیرکاری‌اش ارباب‌هایی را برای خودش انتخاب کرده باشد و هدفش تایید بی‌چون و چرای آن‌هاست. به فرض که ارباب او هم شخص بزرگی باشد اما قرار نیست خواسته‌ی او در هر لحظه بر خواسته و میل خود شخص ارجحیت داشته باشد!! بزرگداشتن انسان‌های والا هیچ ارتباطی به نادیده گرفتن تشخیص و احساس خود فرد در مقابل تشخیص آن‌ها ندارد. برای تایید انسان‌های دیگر لزومی ندارد احساس و تشخیص خود را زیر پا گذاشت. انسان آگاه و منصف سعی نمی‌کند با نادیده گرفتن احساس خودش به منظور تایید افراد دیگر، کم کاری هایش را در زندگی با اعلام تابعیت از این افراد جبران و یا فراموش کند.


رمانبازمانده‌ روز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید