در انتظار غول چراغ جادو!
در فرهنگ عمید مقابل کلمه افسانه اینگونه نوشته شده است :
(اسم) ‹آفسانه، فسانه› 'afsāne ۱. داستان ساختگی دربارۀ قهرمانان و موجودات تخیلی.۲. [عامیانه، مجاز] هر چیز بیپایه و اساس.
اما در فرهنگ امروز جامعه ما افسانهها چنان با واقعیت درهمآمیخته شدهاند که کمتر دختر جوانی را میتوان قانع کرد که هیچ پسری با غول چراغ جادو در جیب کتش به خواستگاری نمیآید. همچنین پسران جوان به سختی میپذیرند که سیندرلا را جز در افسانهها نمیتوان یافت و بل دردنیای واقعی تحت هیچ شرایطی عاشق کسی که زندانیاش کرده نمیشود. همه به دنبال ترینها هستند. بهترین چهره، بهترین اخلاق، بهترین شغل، بهترین تحصیلات، بهترین وجهه اجتماعی، بهترین وضعیت اقتصادی و سایر بهترینها آن هم در یک فرد! (بگذریم که اگر چنین موجود نیستدرجهانی واقعی هم باشد، منطق حکم میکند دنبال ازدواج با کسی شبیه خودش باشد. و مگر چند نفر از این همهچیز تمامها در تمام دنیا داریم که خیلی از دختر و پسرهای ما دنبال چنین شریکی برای زندگی میگردند؟)
شاید با خودتان بگویید مگر بد است که برای یک عمر زندگی، انتخابی داشته باشیم که هیچ نقص و کاستی و ایرادی نداشته باشد و سراپا همه خوبی و کمال و زیبایی باشد؟ پاسخ شما ساده است: بله! بد است!
اجازه بدهید موضوع را کمی واقعی و به دور از فانتزیگرایی نگاه کنیم. جستوجوی یک شریک زندگیِ از همه نظر ایدئال، آن هم در شرایطی که قطع به یقین خودمان از همه نظر ایدئال نیستیم، یک معنای واضح و روشن دارد و آن هم این است که ما ایدئالگرا یا کاملگرا هستیم. حتی در زندگی عادی هم این ویژگی شخصیتی باعث بروز پیامدهای منفی بسیاری میشود چه برسد به ازدواج. اما بد نیست برخی از مشکلاتی را که این کاملگرایی در ازدواج ایجاد میکند، با هم مرور کنیم:
1-کاملگرایان متوقف نمیشوند! همواره و همواره دنبال رسیدن به بهترینِ همهچیز از خانه و ماشین و لباس گرفته تا گوشی و سفر و جشن هستند. بودجهای که در اختیار دارند برایشان اهمیت ندارد، پسانداز برای آینده را نمیفهمند، پیشبینی اتفاقات غیرمترقبه زندگی را ضروری نمیدانند و اگر روزی، همسرشان به هر دلیلی نتواند یا نخواهد تن به این خواستههای تمام نشدنی غالبا غیر معقول و تجملاتی بدهد، زندگی را تمام شده میبینند و همسرشان را فردی بیعاطفه و خسیس میخوانند که عوض شده و دیگر نمیشناسندش!
2-توقعی که از همسر برای انجام کوچکترین کارهای روزمره دارد، توقعی است که یک رهبر ارکستر بعد از یک اجرای سنگین از مخاطبانش دارد! اگر در برابر اینکه پیرهنهای شما را اتو زده، بیست و چندبار از او قدردانی نکنید یا در برابر بردن ماشین کثیف به کارواش، او را منجی حقیقی جهان نخوانید، احساساتش جریحهدار میشود. حس درک نشدن و مورد توجه کافی قرار نگرفتن میکند و رفتهرفته و خیلی زود نسبت به شما سرد میشود و مدام به خود (و شاید دیگران) میگوید که شما ذرهای قدر او را نمیدانید و دارد در این زندگی حیف میشود!
3-زندگی با یک فرد کاملگرا مثل نگهداشتن یک بمب ساعتی کف دست است! آنها هیچ توضیح صادقانهای را برای بیان علت اینکه چرا برنامهای که برای آخر هفته ریختهاید باید عقب بیفتد، نمیپذیرند. حتی اگر آن توضیح این باشد که دلدرد عجیبی دارید و با توجه به نتیجه جستوجوهایی که در اینترنت داشتهاید، احتمالا درد آپاندیس است و باید فورا خود را به بیمارستان و پزشک و اتاق عمل برسانید. یک ایدئالگرا حتی تمام شدن فلان لباس از برند مورد علاقهاش را برنمیتابد و در مواجهه با آن جوری با شریک زندگیاش رفتار میکند که انگار دنیا به آخر رسیده و مقصر اصلی آن هم شما هستید!
4-کاملگراها همسرانشان را پیشگو میبینند! از نظر آنها همسر شایسته، باید علم غیب داشته باشد و علت ناراحتی آنها را حدس بزند. یا حرفش را از چشمهایش بخواند و اگر وسط یک مهمانی شلوغ به همسرش نگاهی بیندازد، او باید تشخیص بدهد که منظورش این است که زودتر برویم خانه یا بیشتر بمانیم! از نظر یک کاملگرا اینگونه نبودن همسر یعنی به اندازه کافی نشناختن او و وقت کافی برای او صرف نکردن و این را گناهی نابخشودنی میداند.
اینها فقط بخشی از پیامدهای منفی کاملگرایی در ازدواج هستند و با اینکه این ها همه هستند اما همه پیامدها اینها نیستند. مشکل اصلی در این مدل نگاهها از ب بسمالله تا خود صدق الله العلی العظیم ادامه دارد. چه بسیار انتخابهایی که صورت نمیگیرند چرا که فرد در انتظار فانتزی خود از بهترین است و چه بسیار انتخابها که صورت میگیرند و زندگی با وجود تلاش همه جانبه طرف مقابل، زندگی نمیشود. یک میدان جنگ دائمی میشود که در نهایت یکی از آن دو نفر، کشته به دست دگریست. خودش نه، روح و روان و اعصاب و اعتماد به نفس و حتی اعتمادش به جنس مخالف و حتی تر اعتمادش به مقوله زندگی مشترک!
لینک یادداشت در روزنامه آفتاب یزد :
https://aftabyazdonline.ir/3658-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-%DB%B1.html