ویرگول
ورودثبت نام
نفیسه سادات موسوی
نفیسه سادات موسوی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

کلمه به کلمه با کاروان سفینه النجاه

فرقی نمی‌کند شما متدین و مذهبی باشید یا نه، فرقی نمی‌کند عاشق کربلا و بوسه بر ضریح امام حسین (ع) باشید یا نه؛ به نظر من ایرانی بودن برای خواندن این کتاب کافی‌ست!

چه این‌که اگر اهل ادبیات باشید، گوشه و کنار کتاب پر است از ادب و معرفت. اگر داستان‌دوست باشید، کتاب قصه دارد، سیر دارد، نقطه شروع و پایان دارد، شخصیت دارد و مهم‌تر از همه، اوج دارد. اگر سفرنامه‌خوان باشید، یک سفرنامه تمام‌عیار پیش‌رویتان است. حتی اگر روان‌شناس و جامعه‌شناس هم باشید، این کتاب داده‌هایی در اختیارتان می‌گذارد که در هیچ کلاس دانشگاه و هیچ کتاب درسی و مقاله‌ای پیدایشان نمی‌کنید و در نهایت هرکه هستید و هر اندیشه‌ای که دارید، خواندنش از نخواندنش برایتان بهتر است.

?

کتاب، شرح سفر ضریح جدید امام‌حسین (ع) است، از قم تا کربلا. ضریحی که کاملا مردمی ساخته شده و در ساخت آن ریالی از دخالت سازمان‌ها و ارگان‌ها و مسؤولان استفاده نشده و به هیچ شخص متمولی اجازه نداده‌اند بانی کلان بشوند. هیات امنای مردمی بالای سر کار بوده که فقط شرح کمک‌های مردمی برای ساخت ضریح، خودش مثنوی هفتادمن خواهد شد. ضریحی که نه با مثقال مثقال طلا و فلزات گرانبها، بلکه به معنای واقعی کلمه با ذره‌ذره عشق و ارادت مردمی ساخته شده‌ است. مردمی که خیلی‌هایشان هرگز پایشان هم به کربلا نرسیده بود و احتمالا هرگز هم نخواهد رسید!

خوش‌ذوقی هیات امنای ساخت ضریح باعث رقم خوردن این اتفاق به‌یادماندنی بوده است. همین‌که به‌جای آن‌که تمام ضریح را با هواپیما به عراق بفرستند، بخشی از آن را نگهدارند و با تریلی شهر به شهر از مقابل چشم مردم عبورش بدهند تا چشم دل‌ها سیر شود و کربلادیده‌ها تجدید خاطره کنند و کربلاندیده‌‌ها حس حضور را تجربه کنند.

اهمیت این اتفاق فقط از منظر این نیست که اتفاقی همیشگی نیست و سال‌ها از پی هم باید بیایند و بروند تا مگر تکرار شود، بخش بزرگی از اهمیت این اتفاق در این است که مردم تمام معادلات روی کاغذ را به هم زدند. مسؤولان شهری و نیروی انتظامی و حتی دشمنانی از جنس وهابیت در هیچ شهر و روستا و کوی و برزنی، نتوانستند مردم را درست پیش‌بینی کنند. از جمعیت و حضور گرفته تا حال و هوا و همکاری و مدیریت. سفر ده دوازده روزه کاروان انتقال ضریح امام حسین (ع)، کاروان سفینةالنجاة، سفر بهت و شکوه بود. شهر به شهر، روستا به روستا و آدم به آدم.

?

مهدی قزلی، نویسنده این کتاب، آدم خوش‌روزی‌ای است. هم به این خاطر که برای ثبت اتفاقی تکرارنشدنی و خاص انتخاب شده که امکان تجربه‌اش در زندگی کمتر نویسنده‌ای وجود دارد، هم به این خاطر که سفر، همان‌طور که از قبل هم می‌شد حدس زد، سفری عادی نبوده. نه جنس استقبال‌ها شباهتی به استقبال از مسولان و عزیزان دیگر داشته، نه ارادت و عشق به این سادگی‌ها قابل اندازه‌گیری و توصیف بوده است. یک تجربه دست اول، ناب و منحصر به‌فرد را اول دیده و چشیده (که گوارای وجودش) و دوم فرصت و رخصت ثبت آن را داشته که خود این، باعث دقت دوچندانش به معادلات بی‌شماری که مردم تغییرش داده‌اند شده و سوم اینکه برای نوشتن و ویرایش و منظم کردن آن، حتما نیاز به مرور و بازخوانی یادداشت‌های طول سفرش داشته و همین فرصت تفکری عمیق و دقیق را به او داده که تازه بخواهد بنشیند و احتمالا دل سیر گریه کند. ما اگر کتاب و شرح سفر و استقبال‌ها را می‌خوانیم، مهدی قزلی آن‌ها را با چشم دیده و با گوش شنیده و تک‌تک سطرهای این کتاب برایش جان و تصویر دارند!

یک توصیه کوچک ولی با اهمیت هم برای شما دارم. شمایی که می‌خواهید «پنجره‌های تشنه» را بخوانید. اگر شرایطش را دارید کتاب را با وضو دست بگیرید، از من این را داشته باشید که بسته به حال و هوا و دل خودتان، به صفحات و جملاتی می‌رسید که مجلس روضه کوچکی می‌شود برایتان. بندهایی دارد که دلتان می‌شکند و جز اشک و هق‌هق راهی پیش‌پایتان نمی‌ماند. اصلا به همین دلایلی که گفتم، توصیه دومم را هم بشنوید. کتاب را وسط کارهای روزانه نخوانید. وقتی بخوانیدش که حداقل یکی دوساعتی زمان آزاد دارید، ترجیحا خلوت و تنهایی برایتان میسر است و تمرکزتان را افراد و صداها و رفت‌وآمدها برهم نخواهد زد.

مهدی قزلی را هم به‌خاطر این اشک‌ها و این بغض‌ها و این انقلاب‌هایی که در دل می‌چشید، دعا کنید و شریک ثواب و بهره احتمالی‌تان از این حس و حال.


معرفی کتابپنجره های تشنهمهدی قزلیسوره مهرنفیسه سادات موسوی
مادر / شاعر مجموعه شعرهای #بی‌نا و #سنگ_کاغذ_موشک و #نا_رَنج / زبان چینی و ادبیات فارسی خوانده/دانشجوی واژه گزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی/معرفی کتاب/ یادداشت نویس
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید