‌ ‌ن‌ ‌
‌ ‌ن‌ ‌
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

دستی که خاک را کیمیا می‌کرد

سیاست و غیر سیاست ندارد، باید راست بگوییم. به خودمان راست بگوییم. اگر نمی‌دانم، بگویم «نمی‌دانم». اگر تحلیلی دارم، همان را بگویم. دیگر لجبازی برای چیست؟ این همه آدم در کشوری به این بزرگی؛ هر کسی، هر صنفی، هر باوری، هر قومی و هر خانواده‌ای قدرتی دارد و همه در ساختن و نساختن کشور نقشی دارند. پدری هم که فرزندش را در ناز و نعمت بزرگ می‌کند در ناتوانی و خودخواهی و هرگونه پیامد این شیوهٔ تربیتی نقش دارد؛ گرچه با نیت‌های خوبی به فرزندش توجه کرده باشد.

یا مثلاً بعضی‌ها می‌گفتند که باید به بچه‌های کار خیلی کمک کنیم و خودشان برای یک گل یا آدامس کوچک چند برابر پول به این بچه‌ها می‌دادند. چند سال بعد بعضی‌ها گفتند که به آن‌ها پول ندهید چون چنین و چنان می‌شود و به جایش غذا و لباس بدهید. دوباره بعضی‌ها گفتند که پدرخوانده‌ها و پدرهای بیچاره‌شان از آن‌ها پول می‌خواهند و کتکشان می‌زنند یا به کارهای بدتری سوقشان می‌دهند. فضای آموزش و پرورش ما هم به هر دلیلی روند ساده‌تر شدن درس‌ها و مشق کمتر و قبولی بیشتر در هر پایه را در پیش گرفت. در خانه هم دیگر کمتر می‌دیدیم بچه‌ها مسئولیتی بر عهده بگیرند و بیشتر می‌شنیدیم که «من درس دارم، من بچه‌ام و نباید کار کنم، من امتحان دارم و نباید مهمانی برویم، من از زندگی خسته‌ام»!


شاید در گفتن مثال‌ها یا جمله‌هایم اشتباهی داشته باشم ولی یک پیام کلی دارم که امیدوارم از پس رساندنش برآیم. از نظر شما مسئلهٔ اصلی این مردم چیست؟ مگر اقتصاد نیست؟ مگر این مردم نمی‌خواهند خودشان تولید کنند و پیشرفت کنند و چرخ زندگی خودشان را خودشان بچرخانند؟ مگر برای پیشرفت شخصی و گروهی و ملی نباید تولیدمان بر پایهٔ دانش باشد؟ مگر نباید نیازمان را برای تولید در نظر بگیریم؟ دوست من این همه پول برای کمک به مردم محروم سیستان و بلوچستان یا کردستان یا هر شهری جمع می‌کند و برایشان چیزی می‌فرستد و این کار خوبی است. ولی آیا مردم آنجا هم همین را می‌خواهند؟ یا آن دولتی‌ها هزاران هزار میلیارد ریال برای وارد کردن چای و گندم یا خط تولیدی پرداخت می‌کنند و گاهی هم دلیل می‌آورند که این‌ها احتیاجات مردم است و مردم اعتراض می‌کنند. راست هم می‌گویند، مردم گاهی برای یک چیز خاص جوری اعتراض می‌کنند که انگار دنیا بر سرشان ویران شده‌است. ولی آیا چنین پاسخی می‌خواهند؟ آیا این کارها بهترین کار برای این مردم است؟ مردمی که با همهٔ مشکلات باز برای حفظ کشورشان رأی دادند.

حالا شاید بگویید که بیشترشان رأی ندادند. باز من هم می‌گویم که با این همه مشکلات و تبلیغ به رأی ندادن و ضدتبلیغ‌های برخی از مسئولان و تهدیدهای فکری گوناگون باز هم چهل درصد برای کشورشان ایستادگی کردند. در جنگ هم تنها درصد کمی از خانواده‌ها درگیر جنگ شدند. مردمی هم که امسال رأی ندادند محترم هستند و نباید دو دستگی میانشان تصور کنیم. میان رأی‌نداده‌ها هم همه‌جور آدمی هست، وطن‌پرست مذهبی و موافق نظام هم هست، چه برسد به خیلی‌ها که هیچ التفاتی به نظام ندارند ولی برای ایران و ایرانی جان می‌دهند؛ همه‌شان دلیلی یا حال خوشی برای شرکت در انتخابات نیافتند. باز تو جوابی می‌دهی و من جوابی دیگر. ما که نمی‌خواهیم حرفمان را به‌زور به کرسی بنشانیم؛ می‌خواهیم احساس همدیگر را بهتر بفهمیم و با اعتماد به همدیگر بهتر زندگی کنیم.


این مردم می‌خواهند خودشان باشند، نه رونوشتی از مردم دیگر کشورها. می‌خواهند تا جایی که می‌شود بسازند، نه اینکه ساخته‌های دیگران را مصرف کنند. می‌خواهند مزهٔ دانش و زندگی را بچشند، نه اینکه دیگران فناوری‌اش را به دست بیاورند و دستگاهی به ما بفروشند که چیزی می‌سازد. مثلاً مردم مناطقی که هوای خوش و گوشت تازهٔ گوسفندان و آب چشمه و قنات و زندگی شیرینشان را از دست می‌دهند و در اتاقکی تاریک با سروصدا و دود شهر و غذای آلوده سر می‌کنند، پیش از کوچشان چه چیزی از وجود خود را از دست داده‌اند؟ ما چه نقشی در این از دست دادن داشتیم؟ یا کودکی که دست به خاک می‌زد گندمِ طلایی می‌شد، به او چه دادیم که دیگر احساس بی‌ارزشی می‌کند و حسرت دیگران را می‌خورد؟ چرا آنچه خود دارد را از بیگانه طلب می‌کند؟

به این سؤال‌ها چقدر فکر می‌کنیم؟

انتخاباتاقتصادمجلسایراندانش‌بنیان
بهترین نام‌ها از آن خداست. https://eitaa.com/baadbaadak
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید