روز گذشته نوازندهی برجستهی ساکسفون موسیقی جَز، وِین شورتر در 89 سالگی درگذشت. او را بعنوان یکی از آیکونهای هاردباپ و کسی که در نواختن هر دو ساز ساکسفون تنور و ساکسفون سوپرانو تبحری مثالزدنی داشت به یاد میآوریم. درخششش در کویینتت دوم مایلز دیویس در اوایل دههی شصت اتفاق افتاد (همراه با هربی هنکاک، دیگر نویسندهی این نامه)، چند سال بعد از گروه جدا شد و بعنوان رهبر به ضبط آلبوم پرداخت. بعدتر وارد جریان فیوژن شد و آثاری را همراه با گروه وِدِر ریپورت منتشر کرد. بعنوان رهبر گروه، اسم شورتر روی بیش از بیست آلبوم خورده که هنوز مشهورترینِ این آثار، کارهاییاند که او در دههی شصت و بعد از جدایی از کویینتت مایلز منتشر کرد؛ آثاری مثل Night Dreamer یا ET Cetra یا Speak No Evil که او را در قلهی نوازندگان ساکسفون هاردباپ بلونُتی نشاند. شورتر تا سالهای پایانی عمرش هنوز در کار اجرا و ضبط فعال بود و کوارتت وِین شورتر را رهبری میکرد.
آنچه میخوانید نامهای سرگشاده است که شورتر در سال 2016 خطاب به نسل تازهای از موزیسینهای جَز با همراهی دوست قدیمیاش، هِربی هنکاک، نوازندهی پیانو نوشت.
خطاب به نسل بعدی هنرمندان،
ما در زمانهای پرآشوب و غیرقابل پیشبینی زندگی میکنیم.
ما ساکنان عصر سردرگمی و دردهای عظیم هستیم؛ از فاجعهی باتاکلان تا تحولات سوریه و جنایت بیدلیلی که در سَن برناردینو رخ داد. ما از شما بهعنوان یک هنرمند، آفرینشگر و خیالپرداز در این جهان میخواهیم تا از آنچه میبینید سرخورده نشوید؛ و زندگیتان را امتدادی بر هنر خود ببینید. به مثابه ابزاری برای برپاساختن صلح.
درحالیکه میدانیم مسائلی که جهان با آنها روبروست مسائلی پیچیدهاند، راه رسیدن به صلح ساده است؛ راهی است که با شما آغاز میشود. نیازی نیست تا حتمن ساکن یک کشور جهان سومی باشید یا مشغول کار در اِنجیاوها باشید تا تغییری در جهان ایجاد کنید. هر یک از ما رسالتی یگانه داریم. همه، قطعاتی از یک پازل غولآسا و سیّال هستیم که در آن کوچکترین کنشی از سوی هرکدام از این قطعات، تکتک قطعات دیگر را تحت تاثیر قرار میدهد. شما مهمید، کنش شما مهم است، هنر شما اهمیت دارد.
ما این نامه را برای مخاطبان اهل هنر نوشتهایم، اما آنچه در این سطور میخوانید از مرزهای یک حرفهی خاص فراتر میرود و فارغ از کاری که میکنند، برای تمامی انسانها کاربرد دارد.
ما تنها نیستیم. ما موجودیتی تنها نیستیم و نمیتوانیم به تنهایی خلق کنیم. آنچه این جهان بدان نیاز دارد، بیداری انسانی تمایلی است برای برکشیدن وضعیت زندگی ما به شرایطی که در آن اعمال و کنشهای ما برخاسته از نوعدوستی و همدردی باشد. شما نمیتوانید پشت حرفه یا سازتان پنهان شوید، شما باید انسان باشید. انرژی خود را صرف این کنید تا بهترین انسانی که میتوانید، باشید. بر روی پرورش احساس همدردی و همدلی در خودتان تمرکز کنید. چرا که فرآیند فهم و رسیدن به منابع عظیم الهام و تاثیرپذیری برای شما، ریشه در کنجکاوی و پیچیدگی نهادینه در همان موجودی دارد که روی زمین راه میرود. موسیقی چیزی نیست جز قطرهای در دریای زندگی.
این جهان نیاز به مسیرهای تازه دارد. اجازه ندهید که شعارهای مرسوم، عقاید نادرست یا توهماتی دربارهی اینکه زندگی چگونه باید زیست شود، شما را در دام خود بیندازند. اینکه آغازگر حرکتی باشید، به خودتان بستگی دارد. چه از طریق جستجوی صداها، ریتمها و هارمونیهای تازه و چه با همکاری با آدمهای جدید یا تجربهها و فرآیندهای غیرمنتظره؛ ما شما را تشویق میکنیم که تکرار را در هرگونه فرم و نتایج منفیاش از خودتان دور کنید. تلاش کنید تا در موسیقی و مسیر زندگی خود کارهای تازهای بکنید. هیچوقت همرنگ دیگران نشوید.
لازمهی [ورود به] امر ناشناخته بداههپردازی لحظهبهلحظه یا فرآیند خلاقهای است که پتانسیل و ارضاکنندگی بیمانندی داشته باشد. هیچ تمرین از پیشتعیینشدهای برای زندگی وجود ندارد، چرا که زندگی خود یک تمرین است. تمام رابطهها، موانع، برخوردها و... همه تمرینی است برای ماجراجویی بعدی شما در زندگی. همهچیز به همهچیز متصل است. هرچیزی [به شما] اضافه میشود و هیچچیزی در این میان تلف نمیشود. این نوع تفکر نیازمند شجاعت است. شجاع باشید و حسّ شادمانی و تحسین خود را در ارتباط با جهان شگفتانگیز پیرامونتان از کف ندهید.
همهی ما به شکست فکر کردهایم؛ اما شکست حقیقت ندارد، موهوم است. چیزی به اسم شکست وجود ندارد. آنچه بهعنوان شکست درک میکنید درواقع فرصتی دوباره است. یک دست کارت جدید [برای بازی]، یا یک قاب تازه برای اینکه دوباره روی آن نقاشی کنید. زندگی سرشار است از فرصتهای تمامنشدنی. کلمات "موفقیت" و "شکست" چیزی جز یک برچسب نیستند. هر لحظه یک فرصت تازه است. شما بعنوان یک انسان هیچ محدودیتی ندارید و بنابراین در هر شرایطی بیشمار امکان برای شما وجود دارد.
جهان ما به ارتباط چهرهبهچهرهی بیشتری میان مردمانی با تبارهای مختلف نیاز دارد؛ ارتباطهایی متکی بر هنر، فرهنگ و آموزش. آنچه همهی ما در آن مشترکیم، تفاوتهایمان است. میتوانیم برای خلق یک زمینهی باز و پویا که در آن تمام انواع انسانها بتوانند ایدهها، منابع، مهربانی و ازخودگذشتگی خود را به اشتراک گذاشته و تبادل کنند، تلاش کنیم. ما احتیاج داریم که با یکدیگر در ارتباط باشیم، دربارهی یکدیگر یاد بگیریم و زندگی را همراه با یکدیگر تجربه کنیم. نمیتوانیم هیچگاه صلح را بیآنکه درد نهفته در قلبهای همدیگر را درک کنیم، داشته باشیم. هر چه بیشتر ارتباط بگیریم، بیشتر خواهیم فهمید که انسانیت ما را از تمام تفاوتهامان فراتر خواهد برد.
هنر در هر شکلی، ابزاری است برای گفتگو. ابزاری قدرتمند. اینک زمان آن است که جهان موسیقی صداهایی تولید کند برای برانگیختن گفتگوهایی دربارهی رازهایی که هر یک از ما داریم. مقصود ما از گفتگو دربارهی رازها، آشکار کردن و به چالش کشیدن ترسهامان است. ترسهایی که ما را از کشف امکان دسترسی نامحدودمان به شجاعتی که درون هرکدام از ما نهفته است، بازمیدارد. بله، شما کافی هستید، شما اهمیت دارید، و بله، شما باید ادامه دهید.
غرور و تکبر میتواند کمکم در هنرمند ریشه بدواند. چه هنرمندانی که گمان میکنند موقعیتشان آنها را مهمتر از بقیه کرده، و چه آنهایی که ارتباطشان با فضایی هنری آنها را مستحق نوعی برتری نسبت به دیگران ساخته است. حواستان به ایگو باشد؛ خلاقیت نمیتواند جایی که تنها ایگو تغذیه میشود جریان پیدا کند.
عرصهی پزشکی انجمنی دارد با نام پزشکان بدون مرز. این تلاش پرارج میتواند بعنوان مدلی برای فراتر رفتن از مرزها و استراتژیهای فرمولهای قدیمی تجاری کمک کننده باشد. فرمولهایی که برای تثبیت سیستمهای کهنه در لباسی تازه طراحی شدهاند. منظور ما بطور مستقیم سیستم حال حاضر است، سیستمی که مصرفکنندگان را شرطی میکند تا فقط محصولاتی خاص را بخرند. محصولاتی که به آنها القا شده تا بپندارند قابل خرید و فروشند. سیستمی که در آن پول تنها دارایی جاودانهی آن است. تجارت موسیقی تنها بخشی از تجارت زندگی است. زندگی کردن با درستکاری و انسجامی خلاقانه، مزایایی به ثمر خواهد آورد که تصورش را نمیکنید.
بزرگترها میتوانند کمکتان کنند. آنها مخازن ارزشمندی از دانش و خرد هستند. آنها طوفانها را پشت سر گذاشته و اندوه بسیاری که شما هم تجربه میکنید را تاب آوردهاند. بگذارید کشمکشهای آنها چراغ راه شما در تاریکی باشد. زمان را برای تکرار اشتباهات آنها تلف نکنید. در عوض، آنچه از سر گذراندهاند را دریابید و خود را به سمت ساختن جهانی هرلحظهبهتر برای نسلهای بعدی پرتاب کنید.
با گذشت سالیان، بخشی از تخیل ما خشک میشود. خواه از سر غصه، درگیریهای طولانی یا شرطیشدن اجتماعی، جایی میانهی راه زندگانی، مردم فراموش میکنند که چطور به جادوی درون ذهنشان دسترسی پیدا کنند. اجازه ندهید آن بخش از خیالپروری شما محو شود. به ستارگان، آن بالا، نگاه کنید و خیال کنید چه میشد اگر یک فضانورد یا خلبان بودید. خیال کنید به دیدن اهرام ثلاثه یا ماچو پیچو رفتهاید. خیال کنید همچون یک پرنده به پرواز درآمدید یا مثل سوپرمن از روی یک دیوار بلند به پایین میپرید. فکر کنید همراه با دایناسورها در حال دویدن هستید یا مثل یک پری دریایی در آب شناورید. هر آنچه وجود دارد حاصل خیالپردازی کسی است؛ خیالتان را گرامی بدارید و آن را تغذیه کنید تا همواره خودتان را در بزنگاه اکتشاف بیابید.
میپرسید چطور این حرفها ما را به سوی یک جامعهی مسالمتآمیزتر سوق خواهد داد؟ جامعهای بر مبنای صلح بیشتر، با یک انگیزه آغاز میشود. انگیزههای شما آثاری به همراه خواهد داشت که آیندهی شما و آیندهی تمام اطرافیانتان را شکل خواهد داد. همهکارهی فیلم زندگی خودتان باشید؛ شما همزمان کارگردان، تهیهکننده و بازیگرید. در طول رقصیدن در این سفر که همین زندگی باشد، جسور باشید و از دلسوزی و مهربانی نسبت به دیگران خسته نشوید.
وِین شورتر و هِربی هنکاک
دسامبر 2016