اخیرا به توصیه یکی از دوستان کتابی به نام «خودفریبی» با ترجمه خوب و روانی از دکتر شیخالاسلامی را مطالعه کردم و با توجه به فعالیتهای حرفهای که در چندین سال اخیر در حوزه تفکر چابکی داشتهام مطالعه این کتاب را به طرز باورنکردنیای مفید و مناسب یافتم. تمرکز اصلی کتاب بر روی مفهوم خودفریبی به عنوان مانعی برای روابط اصیل در مدیاهای اجتماعی نظیر خانواده و محل کار بوده و استفاده از شیوه روایی جالب در قالب یک داستان کوتاه هم بر جذابیت کار افزودهاست. تام کلون به تازگی در شرکتی استخدام شده و در فرآیندی از او خواسته میشود در جلسات به شکل ورک شاپ با برخی از مدیران شرکت حضور داشته باشد. در طول کتاب تمرکز نگارندگان اثر به اهمیت داشتن تعامل سازنده با افرادی که در طول روز با آنها سر و کار داریم معطوف بوده و مدلی ساده (بر مبنای داشتن دیدگاه و تفکر out of the box به مسائل) با واژگانی جذاب برای تشریح موضوعات در آن استفاده شدهاست. اما نسبت این کتاب با تفکر چابکی در چیست؟ در نگاه اول شاید نتوان ارتباطی پیدا کرد. اما اگر فرصت مطالعه پیدا کردید توصیه میکنم حتما با دیدگاه یافتن ارتباط بین این دو کتاب را بخوانید. به عنوان مثال ضرورت آنچه ما به عنوان دیدگاه باز داشتن در ارزشهای چابکی میشناسیم به شیوهای روانکاوانه در ذهن پرسونای تام پیگیری میشود و گیر و بندهای ذهنی بسیاری از افراد به شکل مشابهی با این شخصیت داستانی قابل واکاوی و بهبود هستند. استفاده از آموزههای این کتاب در حوزههای گوناگونی مانند استخدام و ارزیابی متقاضیان مشاغل، رهبری و تیمسازی، حل تعارضات درون تیمی، بهبود تعهدپذیری اعضای تیم و رشد و توسعه فردی سودمند و مناسب ارزیابی شدهاست. سر آخر یک پرسش ساده: آیا واقعا بخوانم؟ کمک میکند اسکراممستر و یا مربی چابکی بهتری باشم؟ پاسخ بر اساس مشاهده و تطبیق تجارب شخصی: بله! حتما بخوانید! حتی اگر ابزاری برای ارزیابی به شما ندهد دستکم در کشف معیارهایی برای ارزیابی ابزارهای احتمالی که برای بهبود عملکرد تیمهایتان لازم دارید به شما کمک خواهد کرد.