ممکن است شما هم راجع به The Leap Of Faith شنیده باشید. اولین چالش بعد از فهمیدن کانتکست، صحبت کردن راجع به آن برای مردمی به یک زبان دیگر (برای ما میشود فارسیزبانان) هست. این نوشتار از جاستین کاستلی در این خصوص در سال 2020 منتشر شده و مطالعه آن خارج از لطف نیست.
اگر شکست بخوریم چه میشود؟ دیگران چه فکری خواهند کرد؟ پیامدهای مالی آن چه خواهند بود؟ اگر هرگز نتوانیم خودمان را از نا امید ناشی از آن رهایی بخشیم چه؟
اما اگر موفق بشویم چه؟
واقعا اگر موفق شویم چه؟ چیزی که در طرف دیگر پذیرش یک ریسک قرار دارد که می تواند زندگی ای باشد که هرگز در خواب هم نمیدیدیم، یا حتی بهتر از آن، زندگیای باشد که به شدت خواهان آن هستیم اما از دنبال کردنش میترسیم.
بخشی از ترسی که افراد را از ریسک کردن باز میدارد ناشناختگی است. با هر تصمیمی متغیرهای ناشناختهای به وجود خواهند آمد. اما از طریق برنامهریزی میتوان بسیاری از متغیرهای دخیل در تصمیم را شناسایی و به آنها رسیدگی کرده و میزان ریسک را کاهش داد.
برای اینکه به ریسکی که باید درباره آن تصمیم بگیریم بهتر بتوانیم فکر کنیم. شاید بد نباشد که آن را به عنوان یک جهش سرنوشتساز (The Leap Of Faith) در نظر بگیریم. تصور کنید قرار است از یک صخره به صخره دیگری بپرید. بدون برنامهریزی، فاصله بین دو صخره به قدری زیاد است که احتمال عبور شما از سمت دیگر بسیار کم است. اما با برنامهریزی، همزمان که متغیرهای تاثیرگذار در تصمیم به پریدن را شناسایی و برای آنها برنامهریزی میکنید، انگار به به طور جادویی شروع به نزدیکتر کردن دو صخره به هم کرده و فاصله بین آنها را قابل کنترل میکنید و شانس پرش با موفقیت را بسیار افزایش میدهید.
اینگونه است جهش سرنوشتساز ما میتواند بسیار کوتاه تر و کمتر ترسناک تر شود و احتمال موفقیت افزایش یابد.
اخیراً، با یکی از مشتریان RLS Wealth در مورد فرصتی که برای اون به مثابه یک ریسک است، گفتگو کردم که پتانسیل تغییر اساسی زندگی او را هم از نظر مالی و هم از جنبه عاطفی داشت. در ظاهر، به نظر میرسید که ریسک بزرگی باشد. او میباید از درآمد شش رقمی خود چشمپوشی میکرد و نزدیک به 40 درصد از حقوق خود را از دست میدهد. هرچند با وجود کاهش درآمد، بودجه ماهانه او تنها تحت تأثیر چند صد دلار در هر ماه میبود چون او از شهری گران قیمت به Midwest (منطقه مرکزی در غرب آمریکا) نقل مکان میکرد که در آن اجاره و خرید املاک و مستغلات مقرون به صرفهتر هستند. در واقع بخش خوبی از کاهش درآمد با کاهش اجاره بها جبران میشد.
متغیر اول (که احتمالا ترسناکترین آنها بود) را مورد بررسی قرار دادی و آنقدرها هم که در ابتدا به نظر میرسید پیامدهایش شدید نبود. به همین دلیل به سرعت به سراغ متغیرهای دیگری رفتیم که تحت تأثیر این تصمیم قرار میگرفتند و رسیدگی به همه آنها آسان بود. شغل کنونی او شغلی نبود که از آن لذت میبرد (فاقد رضایت و هیجانی است که فرصت شغلی جدید برای او فراهم میکرد)؛ شهر فعلی او شهری نیست که از زندگی در آن لذت ببرد و حتی دورکاری و ضعیت کاری هیبرید ناشی از COVID-19 به وضعیت کمک چندانی نکرده بود. شهر جدید او به خانوادهاش نزدیکتر بود و دوستان نزدیکش در آنجا زندگی میکنند، و همانطور که قبلاً گفتم، مقرون به صرفهتر است. متغیرهای بیشتری وجود داشت که ما در مورد آنها بحث کردیم و همزمان که در مورد هر کدام بحث میشد، صخرهها از دو طرف به هم نزدیکتر میشدند.
البته فقط به این دلیل که ما فاصله را برای "جهش ایمان" یا "جهش سرنوشتساز" او کوتاه کردهایم، هیچ تضمینی وجود ندارد که همه چیز طبق برنامه پیش برود. هنوز ممکن است فرصت جدید به نتیجهای نرسد، اما ما قبلاً در مورد یک پلن B بحث کردهایم. بدترین سناریو این است که او به شغل مشابهی که در حال ترک آن است بر میگردد، اما در شهری که حداقل از زندگی در آن لذت میبرد و پادش آرامش بخش این جهش این است که او از شانس پشیمان شدن و فکر کردن به «چه میشد اگر...» برخوردار میشود. بهترین سناریو هم این است که او کاری را که دوست دارد انجام دهد، به ایجاد یک کسب و کار جدید کمک کند، در ازای ریسکی که کرده پاداش مالی ببیند و زندگی کامل و شادی داشته باشد. اگر از من بپرسید ارزش ریسک کردن دارد.
زندگی قرار است زنده بودن باشد. به عبارت بهتر معنای آن تجربه کردن و ریسک کردن است. قطعا برخی از ریسکها ارزش قبول کردن ندارند، اما برخی میتوانند به ایجاد زندگی مورد نظر ما (زندگی که لیاقت آن را داریم) کمک کنند. ریسکهای تصمیمات مهم زندگی خود را ارزیابی کنید، برنامهای برای پرداختن به متغیرها بسازید، در مورد نتایج احتمالی و نحوه برخورد با آنها صادق باشید و اعداد و ارقام را به هم بزنید. دو صخره را به هم نزدیکتر کنید، جهش را کمتر ترسناک کنید و بهترین شانس را برای موفقیت به خود بدهید. شما لیاقتش را دارید!
منبع: