جهان همش در تلاشه تا ابزار، منابع، افراد و دروس مورد نیاز شما رو برای تبدیل شدنتون به شخصی که هدف شماست، در دسترستون قرار بده. به همین دلیل توجه به علائم جهان هستی خیلی مهمه!
اما اینجا یه مشکلی وجود داره. جهان همیشه این چیزا رو خیلی معلوم و آسون به شما نشون نمیده!
شما ممکنه نیاز به ورشکستگی داشته باشین تا در نهایت درسهای پولی رو که برای ایجاد رویایی خودتون با وفور مالی واقعی لازم دارید، یاد بگیرید. شاید برای پیدا کردن شغل مورد علاقهتون، مجبور بشین از شغل فعلیتون اخراج بشین. یا حتی محمکنه مجبور بشین قبل از آماده شدن برای دیدن عشق زندگیتون و شروع یه رابطه عاشقانه، قبلش دچار شکست دردناک بشید.
اگر بیشتر توجه کنید، میفهمید که جهان در تمام مدت سیگنالهایی رو براتون میفرسته که به شما نشون بده باید به کدوم سمت برید و برای ایجاد زندگی رویاییتون چه کارهایی رو باید انجام بدین.
اولین سرنخی که میخوام بهتون بگم اون چیزیه که شما رو شاد میکنه. همیشه به مشتریان و کسانی که میشناسم میگم که شادی مثل سیستم جیپیاس میمونه. وقتی شادی واقعی رو تجربه میکنید، داره بهتون راهنمایی میکنه که توی مسیر درستی قرار دارید و همون کاری رو انجام میدین که باید انجامش بدین.
از طرف دیگه، زمانی که شما باید یه کاری رو انجام بدین ولی انجامش نمیدین، ممکنه از خودتون ناراحت بشین و احساس نارضایتی بهتون دست بده.
اگر شما از شغل خودتون، جایی که زندگی میکنید یا هر جنبه دیگهای از زندگیتون راضی نیستید، ممکنه این جهان باشه که به شما داره میگه زمان تغییر رسیده. این تغییر ممکنه یه تغییر بیرونی باشه مثل ترک شغل فعلیتون یا تغییر درونی باشه مثل نحوه پیشرفت کردن توی شغلتون.
در حالی که دارید زندگی میکنید و روزها رو پشت سر میذارید، به زمانهایی که شادی رو عمیقاً تجربه میکنید هم توجه کنید. این جهان به شما میگه این چیزی یه که قصد انجامش رو دارید و زمانی که متوجه بشید که اون چیه، اونوقت میتونید به دنبال فرصتهای بیشتری برای ایجاد زندگی رویاییتون باشین و به دستشون بیارید.
به هر درد جسمی که ممکنه تجربه کنید توجه کنید. هدف اصلی این دردها اینه که به بدن بگن یه چیزی درست نیست. بنابراین هرچی زودتر بتونید متوجهشون بشین، زودتر هم میتونید هر بیماری جسمیای رو بهبود ببخشید. با این وجود، یه وقتایی ممکنه موضوعی که شما رو اذیت میکنه مشکلش توی بدن جسمی شما نداشته باشه. در عوض ممکنه دلیلش استرس، اضطراب یا یه زخم عاطفی غیرمشخص باشه.
بنابراین اگر دردی رو تا حالا تجربه کردین که نمیتونید دلیلش رو پیدا کنید، احتمالاً علامت اینه که برخی افکار رو به سمتش معطوف کردین. شایدم افکاری باشه که به شدت درگیرش شدین، یا احساسی که بیان نمیکنید یا حتی شرایطی که براتون بهوجود اومده میتونه دلیل این درد باشه.
در واقع جهان از درد جسمی به عنوان راهی برای جلب توجه شما به موضوعی خاص استفاده میکنه.
به خیلی از ما از بچگی یاد دادن که درد رو نادیده بگیریم یا با مسکن آرومش کنیم. اما هرگز نباید هر دردی رو نادیده گرفت یا کاملاً سرکوب کرد. من در مورد درد بعد از عمل جراحی یا درد ناشی از شکستگی صحبت نمیکنم. مسکنهای موقت توی این شرایط مفید هستن اما منظور من دردیه که دلیل جسمی براش ندارید.
متاسفانه خیلی از مردم دردی که از یک رابطه براشون بهوجود میاد رو غیر قابل تحمل میدونن و با مواد مخدر یا مسکنهای قوی بیحس میکنن.
مشکل اینه که بیحس کردن درد مثل درآوردن باتری ساعته وقتی صداش شما رو اذیت میکنه. اما درد جسمی شما مثل یه ردیاب پیامی رو براتون میفرسته که باید بهش توجه کنید. این پیام ممکنه به شما بگه که چیزی در بدن شما اشتباهه یا یه چیزی تو زندگیتون درست نیست. گوش دادن بهش و اقدام برای رفع اون اهمیت زیادی داره.
سیگنال سومی که من توصیه میکنم بهش توجه کنید، هر چیزیه که توی ذهن شما گیر میکنه، مثل یه آهنگی که پخش شدنش توی ذهن شما متوقف نمیشه یا یه رویا که همش جلوی چشمتونه.
به عنوان مثال اگر توی ذهنتون گیر کرده که نمیتونید از زندگیتون احساس رضایت داشته باشین، ممکنه از ضمیرناخودآگاهتون پیامی دریافت کنید که توی زندگیتون ناامید شدین و باید برخی موارد رو تغییر بدین. مواردی که میتون شادی زندگیتون رو بیشتر کنه.
نمیتونم به شما بگم که چند بار یه آهنگ توی ذهنم گیر کرده، فقط برای اینکه بفهمم اون آهنگ داره پیام خاص و دقیقی رو به من یادآوری میکنه. اگر شما بتونید ذهنتون رو برای دریافت پیامهای مثل این باز کنید، متوجهش خواهید شد.
حتی ممکنه رویایی که دوران دبیرستان داشتین و هنوز اونو امتحان نکرده باشین، ولی باز هم به سراغتون اومده و ذهنتون رو درگیر کرده. شاید این نشونهای باشه که توی شغل خودتون احساس آمادگی بیشتر یا کلاً عدم صلاحیت رو دارید.
اگر اینطور باشه ممکنه زمانش رسیده باشه که آموزشهای بیشتری برای سرمایهگذاری روی خودتون ببینید و دانش و مهارتتون رو ارتقاء بدین.
یکی دیگه از علائم مهمی که توصیه میکنم بهش بیشتر توجه کند صدای درونی یا شهود درونی شماست.
زمانی که شما به تصمیمگیری نیاز دارید و مطمئن نیستید که چه کاری رو انجام بدین، میتونید به ندای درونی خودتون رجوع کنید. واقعیت اینه که شما جواب سوالات ذهنی خودتون رو میدونید ولی هنوز نتونستید اون جواب رو بشنوید.
در حال حاضر ممکنه شنیدن صدای کمی که درون شماست سخت باشه ولی یه راه آسون برای شنیدن این صدا اینه که به طور منظم مراقبه یا مدیتیشن کنید. وقتی زمان بذارید تا ذهن خودتون رو از پچپچهای اضافی که تمام روز افکار شما رو پریشون میکنن پاک کنید، میتونید شنیدن صدای درون خودتون که در اعماق شما زندگی میکنه رو تجربه کنید.
و در آخر یادتون باشه که میتونید به سادگی از جهان بپرسید که تلاش میکنه چه چیزی رو به شما بگه. ارتباط جهان با شما یه خیابون یه طرفه نیست. اگر همیشه به جهت دیگهای که باید در شرایط خاص میرید و ضرر میکنید، لحظهای صبر کنید و از جهان بخواهید کمکتون کنه.
نحوه انجامش بستگی به خودتون داره. ممکنه برای اینکه بخواید راهنماییتون کنه، به هر قدرت بالاتری که به اون اعتقاد دارید دعا کنید. خواه اون قدرت رو خدا، الله، جهان، کائنات یا هرچیزی اسمش رو میذارید باشه.
هرچی خودتون رو به سمت قدرت بالاتر بکشید (که هرچیزی میتونید اسمش رو بذارید) پیدا کردن جوابهای مورد نظرتون راحتتر میشه. برای چند دقیقه وقت بذارید و تمام زمانهایی که احساس کردین شادی واقعی رو دارین تو زندگی تجربه میکنید، یادداشت کنید. این شادی داره به شما چی میگه؟ و چطوری میتونید مقدار بیشتری از اون رو وارد زندگیتون کنید؟
حتی هر سیگنالی که فکر میکنید جهان داره براتون ارسال میکنه رو بنویسید. شاید شما در کار خودتون احساس میکنید گیر کردین، یا از یه فردی توی زندگیتون ناامید شدین و حتی ممکنه یه نوعی از درد جسمی رو تجربه میکنید.
این نوشتنها کمکتون میکنه نشونهها رو راحتتر پیدا کنید و بتونید مسیر درست رو بهتر تشخیص بدین.
راستی شما کدوم یکی از نشونهها تجربه کردین؟ برام کامنت بذارید و تجربهتون رو بگین.
منبع : jackcanfield.com